خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۵۹ سریال ترکی رامو
سیبل علی رغم میل باطنیش به خانه جهانگیر برگشته که جهانگیر با دیدنش میگه این موقع شب از کجا میای؟ سیبل میگه کلانتری خواستم کنارتون باشم تنها نباشین که وقتی فهمیدم آزاد شدین برگشتم جهانگیر قانع میشه و میگه که کار رامو بوده حالا دشمنمون یکیه سیبل میگه چه فکری دارین حالا؟ جهانگیر میگه ندونی بهتره و سیبل میره. رامو و خانواده اش رفتن به خانه مصطفی و اونجا جمع شدن که یه دکتر میاد دوعان و شاهینو میبینه و میره سپس رامو بهشون میگه که باید شما برین استانبول یه راهی پیدا میکنم و میفرستمتون برین دیگه جنگ بین من و جهانگیر شروع شده اونا مخالفت میکنن و دوعان میگه یعنی ما دست و پاتو گرفتیم؟ رامو برای اینکه مجابشون کنه که برن میگه متاسفانه حقیقت داره و با چشمانی پر از اشک تو حیاط میره که فیدان میره پیشش و میگه لازم بود اونجوری بگی؟ رامو میگه اگه نمیگفتم چجوری میخواستم راضیشون کنم به رفتن؟ من نمیتونم بزارم اتفاق دیشب دوباره بیوفته و حسابی ناراحته و در آخر به فیدان میگه من میرم پیش نوری تو از اینجا تکون نخور و میره. جهانگیر با خانواده اش در حال خوردن صبحانه ست که فیکو یاقوز را واسش میاره.
آیسل به دخترها میگه پاشین بریم داخل قهوه بخوریم که جهانگیر از سیبل میخواد بمونه نهیر هم میگه منم میتونم بمونم؟ جهانگیر قبول میکنه و به آیسل میگه خودش بره. فیکو بعد از تحویل یاقوز میره و جهانگیر باهاش کمی حرف میزنه و در آخر بهش میگه از روزهای آخر عمرت لذت ببر یاقوز میگه چیکار کنم اعتمادو دوباره بسازم؟ جهانگیر میگه خودت میدونی یاقوز میگه رامو! و میره. رامو در حال رفتن به سر قرار با نوری هستش. دوعو به محل نوری میره و با یه شلیک اونو میکشه، بعد از رفتنش رامو به اونجا میرسه و با دیدن نوری که مرده کلافه و ناراحت میشه. دوعو پیش جهانگیر میره که با نهیر نشستن و در حال صحبت کردنن که میگه کار نوری تموم شد تا بعدازظهرم کار رامو تمومه، رامو به جهانگیر زنگ میزنه که دوعو و جهانگیر ازش میخوان بره داخل خونه. جهانگیر تلفنو جواب میده و اونا برای همدیگه کری میخونن در آخرهم باهم قرار میزارن و جهانگیر به دوعو میسپاره به تمام افرادشون تو استانبول خبر بدن اگه رامو یا یکی از اعضاء خانواده شو بیارن بهش یک میلیارد پاداش میده. عکس های کل خانواده رامو با یه ضربدر قرمز روشون بین همه ی افراد جهانگیر پخش میشه.
سیبل به گفته فیدان به آدرس حمدی میره تا ببینه حرفی ازش میتونه بکشه بیرون یا نه اما وقتی میرسه از رفتارهای فردی که اونجاست متوجه میشه که اون شخص حمدی نیس و سریعا به رامو زنگ میزنه. رامو در حال برداشتن اسلحه ها و نارنجک هاشه که بره سر قرار با جهانگیر اما سیبل که به بهونه سرویس از اونجا به رامو زنگ زده ازش میخواد کمکش کنه رامو سریعا به اونجا میره. رامو باهاش درگیر میشه و در آخر میکشتش و با سیبل از اونجا بیرون میزنن. یاقوز که عکس های ضربدر خورده خانواده رامو دیده فهمیده قضیه جدیه واسه همین به فیدان زنگ میرنه که او برنمیداره یاقوز عکسارو واسش میفرسته و میگه رامو را نمیتونم کاری کنم ولی شماها یه شانسی دارین بزار کمکتون کنم تو واسم خیلی باارزشی! فیدان بهم ریخته و ترس برداشتتش که به حسن نشون میده…..