خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.
قسمت ۵۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
فیلیس وقتی میفهمه سلیم و نادیده اونجوری که فکر میکرده نیستن بهشون میگه که آنها او را در خانه زندانی کردن و نمیزارن که بره تا زمانیکه پولی که واسش نقشه کشیده بودن را بگیرن. خواهرهای جوهر با دنیز در کافه گونش نشستن و درباره جریانات حرف میزنن تا سوء تفاهم هایی که پیش اومده را حل کنن. صنم میگه که من یه چیزیو پنهان کردم ازتون اونم اینکه به دنیز گفتم نزدیک بورا بشه چون به ییلدریم شک داشتم. آزرا میگه واقعا که من نباید از این خبر داشته باشم؟ حالا چرا به ییلدریم شک کردی؟ صنم یاد شبی می افتد که رفت پیش بورا و بهش دروغ گفته بود اما به آزرا چیزی نمیگه و میگه فقط حسم بهش اینه. گونش شروع میکنه با دنیز کل کل کردن که دنیز با کلافگی میگه او واسه چی انقدر با من حلی؟ از همون اول با من مشکل داشتی! چرا؟ گونش میگه مشکلی نداشتم تو خودت مشکلی! آزرا تایید میکنه و میگه اون هیچ ذهنیتی درباره پدرمون نداره واسه همین همچین حسی داره. دنیز شروع میکنه از ناراحتیش گفتن که آره من با بابام بزرگ شدم ولی همیشه میدونستم که یه چیزیو داره ازم پنهان میکنه و هیچ وقت بهم نمیگفتن ته چشماش یه چیزی بود تو من دنبال شماها میگشت! سپس گریه اش میگیره که آزرا میگه میدونی ما خواهرها این مواقع چیکار میکنیم؟ سپس پیشش میره و او را در آغوش میگیره صنم هم اصافه میشه و در آخر گونش هم اضافه میشه. آزرا بچه هایش را آماده می کند تا آخر هفته را با پدرشون بگذرونن. سرگن از راه میرسه تا آنها را با خودش ببرد. میرای آزرا را در آغوش میگیرد و میگه غصه نخور باشه؟ بهت زنگ میزنم . بعد تز رفتن آنها آزرا گریه اش میگیرد و رو کاناپه میشینه و اسباب بازی های بچه هایش را در آغوش میگیره و گریه میکنه. سرگن جلوی در خانه گونش را میبینه و میگه به به جوهر واقعی.
سرگن ازش میپرسه چیشد؟ کار رفیقت راه افتاد؟ گونش تایید و تشکر میکنه و به طرف خانه آزرا میره. سرگن که پرونده را تو کیفش دیده بود میگه آهان پس برای آزرا میخواستی! چی دوباره تو سرت میگذره! سپس از اونجا میرن. آزرا شروع میکنه به گریه کردن که گونش وقتی پیشش میره و پرونده را بهش میده میگه آدرس خونه ام هست گونش میگه پس بریم امشب اونجا؟ آزرا مخالفت میگنه و میگه خطرناکه میشه اما گونش اصرار میکنه که برن و در آخر موفق می شود نظرشو عوض کنه. دز حال زفتن هستن که سنگول به آزرا زنگ میزنه و میگه یه چیزی شده من از صبح هرچی به فیلیس زنگ میزنم برنمیداره در خونه هم رفتم ولی کسی درو باز نکرد! استرس گرفتم آزرا میگه الان میام اونجا که همان موقع سنگول میگه فیلیس اومده پشت خطم بعدا زنگ میزنم. سنگول به فیلیس میگه کجایی تو دخترم دلم هزارتا جا رفت! فیلیس که زندانی شده اونجا و در حالیکه نادیده و سلیم بالاسرش هستن میگه نمیخواد نگران من باشی مامان من حالم خوبه خوشبختم میخوایم بریم ماه عسل سنگول سعی میکنه جلوشو بگیره و ببینتش تا همه چیزو بهش بگه اما تلفنو نادیده از دست فیلیس میگیره و قطع میکنه. فیلیس ازشون میخواد تا بزارن بره اما اونا اعتنایی نمی کنند. ییلدریم تو پارکینگ بورا را میبینه و باهاش حرف میزنه درباره این که مشکلش با آرمان و چولپان جوهر چیه؟ بورا میگه گفتم که یه ماجرای قدیمی! و میخواد بره که ییلدریم داد میزنه وداد بی انگشت؟ همونی که بابا صداش میزدی! بورا تو فکر فرو میره. سرگن اتاق های بچه هایش را نشان میدهد و میخواد پاپ کورن درست کنه و فیلم ببینن که مرجان میگه ولی این کارو مامان میکرد همیشه!
میرای به پدرش میگه تلاش نکن هیچی مثل قبل نمیشه! سرگن میگه دلیلی نداره همه جیز مثل قبل بشه ما میتونیم زندگیو یه جور دیگه دوست داشته باشیم چیزهای جدیدیو تجربه کنیم و آنها را قانع میکنه، میرای و مرجان و ارن هم قبول میکنن و همدیگرو در آغوش میگیرن. دنیز با صنم به طرف خانه بورا میرن. اونجا دنیز پیش نگهبان میره و به بهانه اینکه در ماشینش باز نمیشه بیرون میبرتش صنم وارد ساختمان میشه و وارد خانه بورا میشه و کد امنیتی را اشتباه میزنه و صدای آژیر درمیاد. نگهبان بیسیم میزنه تا بقیه به اون واحد مورد نظر برن. دنیز با ترس میگه من یکیو دیدم که ماسک زده بود! و نگهبان لابی را به بیرون میفرسته. دنیز تو این فاصله اسم صنم جوهر را تو لیست اسامی ساکن در آن ساختمان به عنوان زن بورا ثبت میکند. صنم از قبل عکس هایی دو نفره با بورا که به کمک فتوشاپ درست کرده بود را تو خانه میزاره. نگهبان ها به اونجا میرن و بیسیم میزنه تا اسمش را چک کنن سپس با دیدن عکس هایش اونجا مطمئن میشن که صاحب خانه ست و به خاطر فراموش کردن رمزو اشتباه زده بوده و میرن. آزرا و گونش به خانه وداد بی انگشت میرن آنجا مدرکی پیدا میکنن که نشون میده پسر وداد بی انگشت ییلدریمه سپس حسابی شوکه میشن. همان موقع هم در خانه بورا و هم در خانه و از بی انگشت باز می شود و یه نفر وارد خونه میشن. آزرا و گونش و صنم با استرس به در نگاه میکنن……
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس