خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی اسم من ملک + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملک یکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است‌. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.

قسمت ۶۱ سریال ترکی اسم من ملک

خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک

نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …

قسمت ۶۱ سریال ترکی اسم من ملک

دفنه در لابی هتل در استانبول نشسته و به عکسهای خانواده اش نگاه میکند و گریه میکند. فوندا پیش او می آید و سعی دارد او را دلداری بدهد و به او بفهماند که راه درستی را انتخاب کرده است. کمی بعد عدنان نیز پیش آنها آمده و آنها را به سمت کلاس موسیقی دفنه می برد. در خانه سیدعلی، ملک و بچه ها حاضر می شوند تا به خانه برگردند. باشاک و احسان می‌خواهند آنها را برسانند. ملک از کرم میخواهد که دم در خانه، دفنه را صدا بزند تا چند دقیقه او را ببیند. کرم سعی دارد بهانه بیاورد. احسان و باشاک نیز به ملک میگویند که بهتر است قبل از دادگاه مشکلی به وجود نیاید. ملک به اجبار راضی می شود. در بازارچه ، زینال پیش میتات می رود و برای دیدن اونزیله از او کمک میخواهد. میتات با اونزیله تماس میگیرد و از او میخواهد که به آدرسی که او میگوید برود. اونزیله از این قرار شوکه و هیجان‌زده می شود. او که در حال تمیز کردن اتاق میتات بوده،بالش او را بغل کرده و بو میکشد. قدریه از دم در این صحنه را میبیند و به اونزیله طعنه می زند. او وقتی متوجه می شوند که اونزیله بیرون می رود، به نفیسه میگوید که بین میتات و اونزیله چیزی هست. عمر به خانه رفته و ساک خود را جمع میکند و بی توجه به خواهش و گریه های مادرش، خانه را ترک میکند. زمرد با جومالی تماس میگیرد و میگوید که او با فشار آوردن به عمر باعث ترک کردن خانه از طرف او شده است.
آلپای که برای پدر مریم که به مغازه او سر زده بود نقشه کشیده، با او تماس میگیرد و خبر میدهد که جنسی که او میخواست را آورده اند.

پدر مریم به مغازه آلپای می رود. آلپای در صحبتهایش میگوید که مریم را می شناسد و او معلم بچه های اوست. سپس میگوید که خلیل عاشق ملک بوده و حالا بعد از برگشت ملک برای او زن میگیرند. او به پدر مریم میگوید که بهتر است خلیل و مریم بعد از ازدواج از آن شهر بروند تا بعد مشکلی پیش نیاید. پدر مریم عصبانی شده و از مغازه می رود. او به خانه رفته و با عصبانیت موضوع را به مریم می گوید و میگوید که این ازدواج منتفی است. سپس به همراه زنش به خانه جومالی می روند و با پس دادن هدایا، از آنها گله کرده و خانه را ترک میکنند.
احسان و باشاک ماجرای دادگاه را به ملک میگویند و احسان میگوید که احتمال دارد آنها ببازند. ملک از کارهای آلپای به ستوه آمده و به سمت بازارچه می رود. او حین دعوا با آلپای متوجه می شود که دفنه به استانبول رفته و به شدت شوکه و نگران می شود. میتات او را جدا کرده و سوار ماشین میکند تا به خانه برساند.
اونزیله با خوشحالی سر قرار می رود، اما وقتی زینال را به جای میتات می‌بیند، جا خورده و بغض میکند.
وقتی میتات ملک را دم خانه می رساند،ملک دوباره سرش گیج می رود. میتات عصبانی شده و به روی او می آورد که از بیماری اش خبر دارد. ملک با ناراحتی میگوید که او خوب می شود و نمیخواهد بمیرد. میتات با گریه او را بغل کردن و دلداری میدهد. کرم که به همراه سیدعلی کوچک دم خانه آمده بود، این حرفها را شنیده و شوکه می شود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا