خلاصه داستان قسمت ۶۲ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۶۲ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۶۲ سریال ترکی رامو
رامو سراغ خانوادشو میگیره که اون مرد میگه خیلی خوب و میبرتش به یه اتاقی که خانواده اش اونجان و اون مرد به رامو توضیح میده که قبل از رسیدن جهانگیر به اونجا رفتم و تمام خانوادتو برداشتم و از اونجا آوردم پیش خودم تا جاشون در امان باشه. آنها با دیدن همدیگه شوکه و خوشحال میشن که رامو سراغ برادرشو میگیره که اونا هیچی نمیگن رامو دوباره میپرسه برادرم حسن کجاست؟ که اونا میگن خبر ندارن رامو آرومشون میکنه و میگه ناراحت نباشین کسی جرأت نداره بهش آسیبی بزنه پیداش میکنم! نهیر پیش حسن رفته تا با سوال هایش چیزی بفهمه اما متوجه میشه اهل گفتگو نیست و به دوعو میگه اگه میخواین باهاش به رامو برسین باید بگم حسن چیزی درباره رامو نمیگه از اینجا ببرینش تا به کمکش به رامو برسین. رامو کلافه ست و نمیدونه داداشش کجاست که اون مرد میاد و میگه من میدونم رامو میگه دست کی؟ اون مرد میگه حسن پیش جهانگیره! رامو جا میخوره که اون مرد میگه خیالت راحت نمیتونه بهش صدمه بزنه. رامو میخواد بره که فیدان میره پیششش و میگه منم میام اون برادر زادمه هرکاری از دستم بربیاد برای آزادیش میکنه!
اما رامو ازش میخواد همونجا پیش خانواده بشن. نهیر با دوعو صحبت میکنه و میپرسه که چرا حسنو گرفتن اصلا و به چیکارشون میرسه! اونجا دوعو میگه برای رسیدن به رامو مجبوریم وانمود کنیم و بدتر از مرگ عزیزان اینه که فکر کنی اونا واست مردن! نهیر فکری به سرش میزنه و وقتی به داخل خونه میره از قصد جلوی سیبل بهش میگه که حسن دست ماست آیسل حرص میخوره که چرا اونو نکشتن هنوز! سپس نهیر میگه که همه ی خانواده رامورو کشتن سیبل از حرص و عصبانیت نشیمنگاه مبل را فشار میده و خودشو کنترل میکنه و از اونجا میره. سیبل با ناراحتی و گریه سوار ماشین شده و به طرف خانه رامو میره و گریه میکنه سپس به خودش میگه خداکنه دروغ باشه خداکنه همش یه دروغ باشه! او متوجه میشه نهیر تعقیبش میکنه که سیبل متوجه میشه و اونو میپیچونه. سپس جلوی در خونه رامو تو راهرو نشسته و گریه میکنه که رامو به اونجا میره و با شنیدن صدای گریه سیبل سریعا اونجا میره و میگه چیشده؟ سیبل با دیدنش از خوشحالی بغلش میکنه و شروع میکنه معذرت خواهی کردن و میگه همش تقصیر منه! همه رو کشتن رامو میگه ولی کسی نمرده همه زنده هستن سیبل خوشحال میشه و گریه اش به خنده تبدیل میشه.
فیدان به یاقوز زنگ میزنه و ازش کمک میخواد تا ببینه حسن کجاست یاقوز خوشحال میشه که سالمه و بلایی سرش نیومده بعد از قطع تماس به آدمش میگه ببینه از کجا زنگ زده بوده اون آدم میاد و میگه از تلفن عمومی تو محله کامان بوده یاقوز جا میخوره و میگه پس محله را تو دستش گرفته! رامو را ولی به جهانگیر تحویل میدم اون کلید زنده بودنمه حتی زنده بودن فیدان! و لبخند میزنه. سیبل حاضر شده و لباسی برای نهیر هم خریده و میگه حاضرشو که طبق گفته خودت بریم بگردیم. آنها باهم به یه رستوران میرن که رامو هم اونجاست و از دور اونارو میبینه و به سیبل یه اشاره میکنه که سیبل خودشو میزنه به سرگیجه رفتن سرش و نهیر اونو تا سرویس کمکش میکنه…..