خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۶۳ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۶۳ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی تازه عروس

هازار، خان و گوکان با زن هاشون نشستن و میگن باید یه کاری کنیم این عمارت دیگه نمیتونه مادر جدیدیو قبول کنه! بلا میگه اگه چهارمی بیاد دوره سقوط بزوک ها شروع میشه. هازار و خان و گوکان درباره اینکه حرف کدومشون بیشتر اعتبار داره بحثشون میشه که بلا میگه چیکار دارین میکنین؟ این مادر چهارمی هنوز نیومده میونه شماهارو بهم زده! معتبر و عایشه و آسیه تو آشپزخانه نشستن و درباره اینکه چجوری از شر آسوده راحت بشن فکر میکنن. معتبر میگه اولی اومد عادت کردم دومی اومد هضمش کردم ولی سومین هوو را دیگه نمیتونم تحمل کنم! نه! نمیشه! عایشه میگه میشه اینکارو بکنیم بریم جلوش وایسیم بگیم یا من یا این زن، مثلا آسیه که آخرین نورچشمی آقاست بره بگه. آسیه میگه فکر کردی بچه ام؟ منو بندازین جلو موش آزمایشگاهی الانم که اعتماد نداره بهم راحت‌تر بزاریم کنار؟ نه من نمیرم بهتره معتبر بره بالاخره اولین نور چشمی آقاست! معتبر میگه چی میگی تو دختر؟ تا الان دوبار از من رد شده الان نشه؟ نه نمیشه! یه فکر دیگه باید بکنیم. قلندر آسوده با باران و کامیل تو آلاچیق نشستن باران میگه من هنوز خیلی جوانم توروخدا یه کاری بکنین من نمیتونم خودمو برم معرفی کنم قلندر میگه از دیشب تا الان چه اتفاقی افتاده که نمیتونی؟ دیشب که میگفتی میرم الان میگه نمیرم؟ باران میگه آخه نمیدونی چی شده که چیزی که سالها منتظرش بودم اتفاق افتاده. قلندر فکر میکنه که از آسوده خوشش اومده به خاطر همین احساس ترس میکنه و میگه باید بری خودتو معرفی کنی اگه نری من زنگ میزنم به ژاندارمری تا بیان ببرنت، آسوده میگه نه قلندر خان نباید زنگ بزنین اگه اونا بیان ببرنش خیلی بد میشه و حکم بیشتری واسش بریده میشه، قلندر میگه آخه اینجوری خودشم نمیره معرفی کنه. فرهاد وقتی پیش قلندر میره میره ماجرای نامزدشو میپرسه که چخبره قلندر میگه نامزدیت رفته کارادنیز اگه برگرده که نامزدته اگه برنگرده یعنی منتفی و تو آزادی فرهاد با کلافگی از اونجا میره.

شیرین مادربزرگش و ناخدا شوقی به همراه آدرسی را بیرون میبرد تا آدانا را ببینن. ناخدا میگه وای اینجا چقدر گرمه! همیشه انقدر گرمه اینجا؟ شیرین میگه اووووو تا ه تو خنک ترین فصل هستین سپس بهشون میگه بیاین بریم یه یخ در بهشت بخوریم تا خنک بشیم. ترکمن پیش زن داداش هایش میره و بهشون میگه چرا کشتی هاتون غرق سده باز بلایی سر داداشم آوردین؟ آنها میگن اون قرار بلا سر ما بیاره ترکمن میگه نه بابا داداش من که کاری نمیکنه جز قربون صدقه رفتن شماها! سپس به عایشه میگه تو که عربی بلدی میتونی با عرب ها حرف بزنی شاید یکیشون از من خوشش اومده بوده باشه! عایشه میگه تو گرفتار آه شدی آبجی ترکمن. ترکمن میگه آه چه آهی؟ معتبر میگه برو به قدیم متوجه میشی کسی که به خاطر چشماشو از دست داد! ترکمن میگه حسن کورو میگین؟ اون که از استانبول مسلم دیوونه خورد کور شد! معتبر میگه آره ولی ولی از دیت کی رفت خورد تا این اتفاق واسش افتاد؟ ترکمن میگه چی میگین! واقعا؟ سپس به سرعت به طرف. انبار مسلم میره. او به میلم میگه برن تو انبار تا درباره قدیم حرف بزنن و بهش میگه یه جیزی میپرسم راستشو میگی؟ حسن کور میگه من همیشه راست میگم ترکمن میپرسه چشمات چجوری کور شد؟ حسن کور میگه معلومه الکل دست ساز مسلمو خوردم ترکمن میگه چرا؟ تو که میدونستی چجوری درست میکنه! حسن کور میگه انقدر ناراحت بودم که نمیدونستم چی میخورم! ترکمن ناراحت میشه و میگه پس کار من بوده من توش نقش داشتم آره؟ سپس میپرسه چرا هنوز تو این عمارتی؟ حسن میگه به همون دلیل قدیم، ترکمن میگه تو که منو نمیبینی! حسن کور میگه درسته نمیبینم ولی همه چیزو میبینم و حس میکنم ترکمن با ناراحتی و گریه میگه این آه توعه که گریبان گیر من شده باعث شده شوهر نکنم و از اونجا میره.

نازگل نقشه کشیده تا با داروی رونده بابا قلندر را مریض کنن تا به چشم آسوده نره. بلا سه لیوان دوغ درست میکنه برای قلندر و کامیل و آسوده که برای قلندر دارو میریزه اما معتبر جلوشو میگیره و دوتا لیوان میخوره بلا با ترس پیش بچه ها برمیگرده و میگه نشد مامان معتبر خورد اونا خنده شان میگیره و یکبار دیگه درست میکنه اما قلندر و کامیل لیوان هاشونو عوض میکنن و کامیل میخوره ایندفعه. آسوده به قلندر میگه من دیگه باید برم داره زندگی داداشم از هم میپاشه قلندر میگه این زندگی که زندگی نبود از همون اول کامیل اصلا نمیخندید آسوده میگه داداش من همیشه اینجوریه! گوکان میگه الان متوجهی که داری یه خانواده را از هم میپاشی بابا؟ قلندر میگه این خانواده که زندگی نداشتن بهتر بپاشه سپس از آسوده میخواد تا نره و همونجا بمونه اما آسوده نظرش عوض نمیشه. عروس ها نشستن و درحال فکر کردنن که چجوری این وضعو درست کنن که قلندر نقشه ای میکشه و به دروغ میاد به آفت و نازگل میگه که شوهراتون مثل گرگ تشنه دارن به آسوده خانم نگاه میکنن آنها میخوان پیش شوهراشون برن که قلندر جلوی بلارو میگیره و ازش میخواد تا جلوی رفتن عمه اش را بگیره. آسوده با کامیل حرف میزنه تا به کامیلا زنگ بزنه. برگردونتش که بلا به اتاق پدرش میره و از عمه اش میخواد تا نره چون مادرشم نیست و اونجا تنها میمونه و به کمکش احتیاج داره آسوده قبول میکنه که یخورده دیگه هم بمونه. معتبر و عایشه و آسیه باهمدیگه فیلم میگیرن تا برای کامیلا بفرستن و تو فیلم بهش میگن که خیلی دلشون واسش تنگ شده و جاش خالیه تا به این بهونه بیاد و باهم توظئه بریزن که آسوده را بیرون کنن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا