خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۶۵ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۶۵ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی تازه عروس

میستیک به آشپزخانه میره و ظرف پر از کوفته شکم پر را از رو گاز برمیداره و میخواد بره که معتبر میگه اونو کجا میبری پسرم؟ میستیک میگه گرسنمه آخه مامان بزرگ تا صبح میخورم معتبر قبول میکنه و میزاره بره. میستیک به عایشه میگه تا فرداشب سراغ من نیا! اما عایشه میگه فرداشب؟ این منو فقط تا صبح میرسونه! میستیک عصبی میشه و میگه به من جهنم دیگه چیزی نمیارم و میخواد بره که عایشه به صورت تهدید میگه مطمئنی؟ میستیک کلافه میشه. قلندر در خانه سنگی، رفته لباساشو عوض کرده و شروع میکنه برای آسوده آهنگ خوندن. فردای آن روز تو آشپزخانه همه جمعن که عایشه به سرعت میاد و میگه گرسنمه و میخواد ساندویچی که درست کرده را بخوره که لحظه آخر چشمش به آفت میوفته و به خودش میاد که میبینه همه دارن نگاهش میکنن عایشه منصرف میشه و میگه من که نمیتونم بخورم و از پای سینی بلند میشه. قلندر میگه اونو ولش کنین سپس از بلا میپرسه چرا فامیلام اینجا نیستن؟ بلا میگه راسیتش باباجون بردم واسشون تو اتاقشون قلندر میگه چرا نیومدن اینجا؟ بلا به آسوده نگاه میکنه و میگه چون مامانم با عمه آسوده قهره واسه این نیومد، قلندر میپرسه مگه دیشب باهاش خوب نبود؟ خوب بودن که! آسوده میگه قلندر خان کامیلا فقط وقت هایی که مست میکنه با من آشتیه تو زمان های دیگه قهره قلندر میپرسه خوب فامیلامون اینجورین، مهمونا کجان؟ شیرین میگه باباجون اونا صبح زود صبحانه خوردن مامان واسشون بالا سینی برد. آسوده میگه منم دیگه برم ورزشی داره دیر میشه قلندر از جاش بلند میشه و میگه آره باید بریم منم وقت ورزشمه دیگه! سپس باهم میرن که معتبر به عایشه میگه آسیه کجاست؟ باید بریم پیش کامیلا که وضع اضطراریه! سپس باهمدیگه به طرف اتاق کامیلا میرن و شروع میکنن به در زدن. کامیلا میگه چیشده؟ به اندازه کافی سرم درد میکنه!

انها از آسوده میگن که باید هرچی سریعتر او بلای آسمونیو از اونجا بفرستنش بره کامیلا میگه بلا منظورت دختر منم هست آره؟ معتبر میگه آره با یه تیر دو نشون میزنیم کامیلا خوشحال میشه و میگه خوب باید با رسم و رسومات و غذاهایی که اینجا میخورن بهش نشون بدین. مثلا کله پاچه و اون دل و روده هایی که میخورین! عایشه میگه چی میگی آبجی کامیلا اون سیرابی دوست داه کلا از اینجور غذاها دوست داره میخوره کامیلا میگه خوب پس باید یه کاری کنیم که یه روز قلندر از آسوده جدا باشه و از حقوق زنان باید ضربه بزنیم! کامیلا و زن های قلندر برای بقیه کلاس توجیهی میزارن که باید چیکار کنن تا اونا از هم فاصله بگیرن هازار میگه اونقدرها هم جدی نیست که اینجوری میکنین! بلا میگه خیلیم جدیه اون چیزی که من دیشب دیدم! عایشه میگه چی دیدی؟ بلا میگه بابا قلندر از عمه من خوشش اومده و بدترش میدونین چیه؟ که عمه ام هم همینطور! آسیه و عایشه و معتبر حالشون گرفته میشه و میگه بیا چهارمی هم داره میاد! قلندر رو تخت تو حیاط لم داده که هازار پیشش میره و کارهای شرکت را بهونه میکنه و میگه باید سریعا یکسر بریم استانبول و برگردیم قلندر میگه چیکار کنیم بحثه کار دیگه مجبوریم سریع با جت میریم و میایم سپس به آسوده میگه بهتون گفته بودم که خلبانم و میتونم هواپیما را خودم برونم. باران دوباره ار اون راه مخفی با یه شاخه گل به اتاق شیرین میره. شیرین میگه چرا هروقت میخوای میای اینجا؟ مگه کاروانسراست؟ باران گلو بهش میده و میگه که دیگه این وسط مانعی نداره شیرین میپرسه یعنی چی؟ که باران میگه خود فرهاد اومد بهم دست داد خودش و بهم کفت که از بینمون میکشه خودشو کنار شیرین میگه خودش اینو گفت؟ باران تایید میکنه شیرین بهم میریزه و ازش میخواد که از اونجا بره.

ترکمن به اتاق شیرین میره و باهاش درد و دل میکنه و میگه که تسلیم شده به خاطر شکوندن دل یه نفر. او ماجرارو برای شیرین تعریف میکنه که بختش چجوری بسته شده سپس باهمدیگه در آغوش هم گریه میکنن. آنها باهم نقشه کشیدن که طبق نقشه نازگل به محض اینکه متوجه میشه آسوده داره میاد به معتبر میگه تا شروع کنه به درد و ناله کردن. آسوده وقتی به اونجا میره جا میخوره و با دیدن صورت زخمی و کبود او شوکه میشه که چیشده؟ قلندر خان کاری کرده؟ معتبر میگه نگو آسوده خانم جون آقا کاری نکرده من خودم از پله ها افتادم زمین! سپس جوری وانمود میکنه که انگار تحت فشاره که داره دروغ میگه سپس با کلافگی از اونجا میره. آسیه در حال راه رفتن است که با دیدن آسوده خودشو به درد میزنه آسوده میگه شما چرا؟ چیزی شده؟ آسیه میگه آره چیزی نیست از پله ها افتادم پایین آسوده با عصبانیت میگه یخورده فکر کنین خودتون افتادین یا شخصی مثل مثلا قلندر خان هاتون داد؟عایشه میگه نه به اون ربطی نداره درسته داشتیم باهم دعوا میکردیم ولی خوب سپس حرفشو میخوره و مثلا درد بدی کشیده و حرفشو از ترس کامل نمیکنه و از اونجا میره. آسوده عصبیه که عایشه را روی ویلچر میبینه و با او هم با کلافگی حرف میزنه و میگه نکنه شما هم مادراتون همون افتادن از پله هاست؟ عایشه میگه آفرین از کجا فهمیدی؟ آسوده حسابی عصبی میشه و با عصبانیت میگه من به حسابش میرسم حسابی حقشو کف دستش میزارم و کیفشو برمیداره میخواد بره بیرون که کامیل جلوشو میگیره و میگه خیر باشه کجا؟ او با عصبانیت میگه تو هم که میدونستی و کاری نمیکردی هم مقصری! ولی من مثل شماها نیستم و میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا