خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده‌ است‌.

قسمت ۶۷ سریال ترکی اوچ کوروش
قسمت ۶۷ سریال ترکی اوچ کوروش

قسمت ۶۷ سریال ترکی اوچ کوروش

افه پشت در اتاق عمل به تمام خاطرات و حرف هایش با لیلا می افتد. دکتر بیرون میاد که وضعیت لیلارو میپرسن. دکتر میگه گلوله را در آوردیم ولی خون زیادی از دست داده باید یه مدت بیهوش نگهش داریم، افه میپرسه زنده ست؟ دکتر میگه آره ولی افه نمیزاره حرفش تموم بشه و از بیمارستان بیرون میره. چتین به دنبالش می رود.شسو را به بیمارستان میارن که کارتال با دیدنش ازش حالشو میپرسه شسو مدام میگه من چجوری تو روت نگاه کنم؟ به خدا نمی تونستم کارتال میگه عیبی نداره خداروشکر که حالت خوبه! شسو نگران حال لیلاست که همان موقع افه و چتین بیرون میان و چتین میگه که گلوله را در آوردن تحت مراقبته سپس کارتال و چتین به دنبال افه میرن. نوچه کلیچ برایش چندتا عکس میگیره و میگه این همون ادمیه که به شاهین گفته بودین چالش کنه! کلیچ میگه بله مگه از شاهین بعید بود! نوجه اش میگه یعنی شما میدونستین؟ آخه آدم های ما دروغ نمیگن دیده بودن که چالش کرده بود! کلیچ میگه بله درسته ولی اون خیلی زرنگه یکی دیگه را چال کرده جای اون! کلیچ پیش طرف معامله اش جلال میره و حسابی اونو کتک میزنه و میگه هیچوقت واسه این کارها خودم نمیومدم چون کارهای مهمتری داشتم ولی تو خیلی عصبیم کردی و شروع میکنه به مشت زدن بهش تا حدی که از حال میره و اونو با خودش میبره. کلیچ به بایبارس زنگ میزنه و میگه زیاد نتونستم به کارتال برسم بیشتر دارم با طرف معامله مون سروکله میزنم فقط خواستم بهتون درباره شاهین بگم که یکبار دیگه کاری که من گفتم را انجام نداده فقط به خاطر احترامی که به همسرتون دارم کاری نکردم! بایبارس میگه باشه خودم میرم ببینم چی به چیه. بعد از رفتن بایبارس شاهین پیش نریمان میره که او با دیدن سر و وضع شاهین میترسه و میگه چیشده؟

شاهین وقتی به نریمان میگه لیلا تیر خورده او حالش بد میشه. شاهین تمام ماجرارو واسش تعریف میکنه سپس نریمان به طرف بیمارستان میره. هنوز نزدیک اتاق لیلا نسده که صالحه مادرش جلوشو میگیره و میگه اومدی دسته گلی که به آب دادیو تماشا کنی؟ نریمان با مادرش کمی بحث میکنه که صالحه بهش میگه تا زمانیکه اون مرتیکه زنده ست و تو داری کنارش زندگی میکنی این مصیبتها ادامه داره الانم لیلا داره با مرگ دست و پنجه نرم میکنه! سپس ازش میخواد تا از اونجا بره و نمیزاره نزدیک لیلا بشه! افه به دم در خانه پدرش عدنان میره و اسلحه میزاره زیر گلویش و میگه زنگ بزن بایبارس بیاد! اما او میگه نمیاد اگه بخواد خودش بهت زنگ میزنه و میاد پیشت چتین تایید میکنه که افه میپرسه پس رابطتون کیه؟ به اون بگو بیا! رابط عدنان و بایبارس وقتی میاد و افه را طرف مقابلش میبینه میخواد اسلحه بکشه که چتین و کارتال اسلحه رو سرش میزارن. نریمان به طرف خانه شاهین میره و ازش میپرسه چرا زخماتو هنوز نبستی؟ شاهین میگه یادگاری داداشمه! نریمان پوزخند میزنه و میگه فکر کردی کارتال لیلا تیر بخوره ساکت میشینه؟ سپس میپرسه داداشم کجاست؟ شاهین میگه روز عروسی انگار افه اومده بهش گفته اگه شما نباشین نمیشه و راضیش کرده و رفته نریمان میگه پس فقط من و تو قابل بخشیده شدن نبودیم آره؟ حتی اونم بخشیدن! بایبارس با تلفن کلیچ به شاهین زنگ میزنه و میگه تا بره پیششون تو رستوران. افه، کارتال و چتین اون فردو به انبار میبرن و حسابی کتکش میزنن و افه ازش میپرسه کلیچ کجاست؟ اما او چیزی نمیگه که با هربار سوال کردن و جواب ندادنش یه تیر به اعضاء بدنش میزنه چتین بهش میگه داری میکشیش! افه میگه همه زنده ان جزء من که یه مرده متحرکم اگه لیلا به هوش نیاد دیگه چیزی واسه از دست دادن ندارم سپس اسلحه را رو سرش میزاره که بهش میگه نمیدونم کجاست ولی شب یه معامله داره و آدرسو بهش میگه.

شاهین پیش بایبارس و کلیچ میره که بایبارس بهش میگه این چه سر و وضعیه؟ کلیچ میگه حتما به خاطر خواهرش ناراحت شده! شاهین میگه نمیدونستم به یه زن شلیک میکنی! کلیچ میکه من روش های خاص خودمو دارم چون گرفتن جون دشمنام راحته واسم واسه همین بهشون درس زندگی میدم! بایبارس به شاهین میگه معامله امشبو تو برو انجام بده شاهین جا میخوره و میگه من؟ تنهایی؟ بایبارس تایید میکنه و میگه میخوام ببینم چیکار میکنی شاهین با خوشحالی از اونجا میره. افه و کا تال و چتین به طرف انبار میرن و تمام افراد اونجا و میکشن سپس منتظر میمونن تا کلیچ بیاد. بعد از چند دقیقه افراد شاهین وارد انبار میشن که بلافاصله کشته میشن آنها جلو میرن و به شاهین میگن رئیست کجاست؟ شاهین میگه نیومده من اینجام! افه میگه بگو بیاد شاهین میگه نمیاد فهمیدن من خیانت کردم بهشون واسه همین منو برای همچین معامله سختی فرستادن. افه یه نارنجک از تو جعبه ها برمیداره و تو انبار میندازه سپس از اونجا فرار میکنن بعد از انفجار افه به شاهین میگه حالا الان بگو بیاد! شاهین به کلیچ زنگ میزنه و ماجرارو تعریف میکنه او با شنیدن این خبر حسابی عصبی شده و به طرف اونجا میاد. روشن به کارتال زنگ میزنه و میگه دکتر میگه تا الان باید به هوش میومده اما هنوز بیهوشه! آنها با عجله از اونجا میرن. شاهین در حال رفتنه که طرف قراردادها از راه میرسن و وقتی میبینن دوباره معامله را بهم زدن به افرادش میگه کارشو تموم کنین و پیام بزارین که بفهمه کار ماست و میرن. آنها دوبار شلیک میکنن بهش و کارت زبیر را روی صندوق ماشین میزارن و میرن. افه وارد اتاق لیلا میشه و بهش میگه انگشتری که دوست داشتیو پیدا کردم و تو انگشتش میکنه سپس شروع میکنه باهاش حرف زدن. صالحه مدام به ساعت نگاه میکنه. بایبارس به خانه میره و نریمان را صدا میزنه بعد از چند دقیقه نریمان با اسلحه به طرفش میاد و میگه تو به من قول داده بودی بایبارس میگه آره درباره کارتال قول دادم و سر قولم هستم! اگه لیلارو میگی که زنده ست البته هنوز! نریمان به طرفش شلیک میکنه و همزمان کلیچ هم به نریمان. بایبارس که رو زمین افتاده به نریمان نگاه میکنه و غصه میخوره و میگه بیریجیک کلیچ میگه اول باید شمارو سرپا کنم!……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا