خلاصه داستان قسمت ۶ سریال نیکان از شبکه سه سیما + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶ سریال نیکان را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال‌ نیکان ملودرامی اجتماعی در ۳۰ قسمت به کارگردانی علی سراهنگ و تهیه‌کنندگی کامران مجیدی محصول جدید مرکز سیمافیلم است که از ۱۲ خرداد ماه پخش خودش را از شبکه سه سیما آغاز کرده است. این سریال هر شب ساعت ۲۰:۳۰ بروی آنتن شبکه سه می رود و تکرار آن ۰۰:۰۰ بامداد، ۰۹:۳۰ صبح و ۱۴:۱۰ ظهر می باشد.

قسمت ۶ سریال نیکان
قسمت ۶ سریال نیکان

خلاصه داستان قسمت ۶ سریال نیکان

نیکان وقتی از دفتر ارژنگی بیرون میاد یکی از شاکی های مادر و پدرش که او را تعقیب کرده بود جلوشو میگیره و ازش میخواد تا یه آدرسی از پدرش بده و باهاش بحث و دعوا میکنه جهان وقتی او را میبینه که مزاحم نیکان شده باهاش دعوا میکنه. انها سر از کلانتری درمیارن و پلیس به اون مرد گوشزد میکنه که اینبار ازش تعهد میگیره سری بعدی میوفتی تو بازداشتگاه! نیکان به خانه میره وقتی میرسه میبینه دایی اش واسش با رژ روی آینه اتاقش نوشته که از ترس هاش نترسه و باهاشون روبرو بشه او با چک کردن گوشیش میبینه که ارژنگی براش پیام فرستاده و گفته آدرس شاکی را پیدا کردم نیکان خوشحال میشه. جهان به دفتر ارژنگی رفته و بهش میگه که شهسواری تهدید کرده بهش بگو باشه باهاش کار میکنم. نیکان میخواد بره مدرسه اما لباساشو عوض میکنه و به جای مدرسه میره به مزون مهرانفر شاکی مادرش. او وقتی به اونجا میرسه بهش میگن که خانم مهرانفر امروز اینجا نیستن نمایش لباس عروس دارن و رفتن اونجا و آدرس اونجارو بهش میده نیکان آدرس را میگیره و به اونجا میره.

وقتی میرسه با چشم دنبال مهرانفر میگرده و وقتی میبینتش کمی میترسه و تو دلش خالی میشه اما او را اشتباه میگیره و فکر میکنن از مدل های عروس هستش و میبرنش به طبقه بالا برای حاضر شدن. نیکان اونجا از تو یه اتاق سر و صدا میشنوه و فالگوش می ایستد که صدرا با نامزدش دعوا میکنه و نامزدش با عصبانیت ازش میخواد تا به خودش بیاد و بس کنه این بچه بازیو و با ناراحتی از تو اتاق بیرون میره نیکان تو اتاق را نگاه میکنه که میبینه صدرا از رو تخت افتاده پایین و نمیتونه تکون بخوره و با عصبانیت نفس میکشه نیکان حالش بد میشه و از اونجا بیرون میزنه. جهان وقتی به سمت انبارش میره میبینه که یه نفر اونجا جلوی در وایساده و بهش یه پاکت از طرف شهسواری میده و از اونجا میره. فردای آن روز نیکان به کارگاه میره تا با حدیث و حسام روی پروژه شان شروع به کار کنن. اونجا حدیث ازش میپرسه که چیشده؟ چیزی شده؟ چند روزه تو خودتی! دیروزم که دوباره نیومدی کلاس! نیکان سکوت میکنه که زنگ در میخوره و آنها میبینن که پدر حسام و حدیث با عده ای وارد خانه شدن.

آنجا جلسه روزه ای گرفتن و نیکان در حال شربت درست کردن است تا حسام به داخل ببره که حسام بهش میگه تو مثل حدیث واسم مهمی اگه کاری داشتی که میدونی از پسش برمیام بهم بگو حتما نیکان لبخند میزنه و تشکر میکنه. جهان قبل از رفتن به شرکت در حال صبحانه خوردنن که مهتاب میگه میخوام یه چیزی بگم بهت و نظرتو بپرسم میخوام نیکان را راضی کنم یه مدتی بیان اینجا با ما زندگی کنن و مراقبشون باشیم جهان میگه اگه نظر منو میخوای میگم نه مهتاب دلیلشو میپرسه که او بهش میگه چون مسئولیت داره چیزیشون بشه ما باید پاسخگو باشیم و میره. سیما به اتاق ملاقاتی میره که با مهتاب روبرو میشه او با عصبانیت از اونجا میخواد بره که مهتاب جلوشو میگیره و میگه باید باهم حرف بزنیم و بهش میگه تو هم اگه جای من بودی همین کارو میکردی! سیما میگه از هرکسی توقع داشتم جرء تو! و سریعا از اونجا میره که مهتاب دست از پا درازتر بیرون میره و با دیدن فیلم تولد نیکان تو گوشیش با ناراحتی به گوشه ای خیره میشه. جهان شب به انبارش رفته تا کارهای بارهای قاچاقیکه شهسوار خواسته را انجام بدن که یه نفر یکدفعه به روی جهان در را میبنده و از اونجا میره جهان وقتی میبینه در را به رویش قفل کردن کلافه میشه رو صندلی میشینه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال نیکان از شبکه سه سیما

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا