خلاصه داستان قسمت ۷۳ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۳ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل پنجم این سریال پر طرفدار از شبکه جم سریز در ساعت ۱۱ و از شبکه جم تی‌وی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۷۳ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۷۳ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

قسمت ۷۳ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

هاندان نقشه ای با فیدو کشیدن و با هم به رستوران اکین میرن و آنجا به هاندان حلقه میده و ازش خواستگاری میکنه. جانر و امیر با دیدن این صحنه جا می خورند و هردویشان ازشون عکس میگیرن و برای ییلدیز و اندر میفرستن. آن دو نفر هم با دیدن اون عکس ها خوشحال می شوند و فکر می‌کنن که هاندان احمقه و  گول فیدو را خورده و حسابی خوشحال میشن که نقششان گرفته. هاندان وقتی به خانه میرسه به جمال میگه باید بریم سراغ مرحله بعدی نقشه سپس جمال به کومرو زنگ میزنه و بهش میگه که شما از هاندان خانم خبر دارین یا نه؟ او بهش میگه نه مگه چی شده؟ مگه شما پیشش نیستین؟ او میگه نه، شما فکر کنم در جریان هستین که وارد یه رابطه جدید شده بودن، انگاری اون مرد کلاهبردار از آب درومد و هیچ پولی نداشته و تمام پولهای هاندان را بالا کشیده هاندان خانم هم وقتی این موضوع را فهمید گذاشت و رفت و گفت من نمیتونم تو چشم هیچ کسی نگاه کنم. کومرو میگه خوب الان کجا رفته؟ جمال میگه قسمت ترسناکش همینجاست که هیچکسی هیچ خبری ازش نداره و به من هم چیزی نگفتن و نمیتونم پیداش کنم! کومرو بهش میگه شما به جستجو کردنتون ادامه بدین منم میگردم ببینم دوستاش یا آشناهاش ازش خبری دارن یا نه! جمال قبول میکنه. از مدرسه هالیت جان به ییلدیز زنگ می‌زند و بهش میگن که دوباره هالیت جان مریض شده و تب کرده اونا هم دوباره خودشون ره به سرعت به مدرسه می رسونن.

همون موقع بود که جمال به ییلدیز زنگ میزنه او هم درباره هالیت جان و رفتنش به مدرسه میگه سپس ادامه میده که مجبوره با چاتای او را به بیمارستان ببرند دوعان از شنیدن اینکه دوباره با چایی هست عصبانی میشه و بعد از قطع کردن تماس به خودش میگه که دیگه داره دیدارهای این دو نفر خیلی زیاد میشه و مراد را صدا میزنه تا سریعتر پیشش بیاد. کومرو هرچی زنگ میزنه موفق نمیشه خبری از مادرش بگیره سپس به پدرش دوعان زنگ میزنه اما او هم بهش اعتنایی نمی کنه و بهش میگه من الان خیلی سرم شلوغه و کارهای مهم‌تری دارم مادرت دوباره داره توجه جلب می‌کند به خاطر همینه خودشو گم و گور کرده تو نمیخواد نگرانش باشی پیداش میشه. ییلدیز و چاتای به بیمارستان رفته اند و اونجا میخوان از هالیت جان آزمایش توموگرافی بگیرند که ییلدیز حسابی می ترسد چاتای سعی میکنه آرومش کنه و دلداریش بدهد و همون موقع او را در آغوش می‌گیرد که همان لحظه دوعان به بیمارستان میره و آنها را در آن وضعیت میبینه و حسابی حرص میخوره و عصبانی میشه. او پیش ییلدیز میره بعد دلداریش میده و نگاه خیلی خشمگین و بدی هم به چاتای میکنه.

جمال در حالی که هاندان خانوم کنارش نشسته و در حال سوهان کشیدن ناخن هایش است یک بار دیگه به کومرو زنگ میزنه و بهش میگه که من هاندان خانم را توی هتل پیدا کردم در حالی که بیهوش بودند و یک خشاب خالی قرص هم کنارش بود سپس به کمرو میگه که من ایشونو می برم بیمارستان امیدوارم که دیر نشده باشه شما هم اگه میخوای بیا اینجا و هاندان هم برای اینکه طبیعی بشه کپسولهای خالی را میخوره‌. کومرو وقتی که به بیمارستان میرسه پیش جمال میره و ازش میپرسه که حال مادرم چطوره؟ او بهش میگه که حالش خوبه به موقع رسیدیم الان هم دارن معدشو شستشو میدن. کومرو کلافه میشه و بهش میگه من واقعا درک نمی کنم مادرمو! چرا باید واسه یه مرد همچین کاری بکنیم؟ مگه بچه شده! خوب میومد به خودم میگفت بهش پول میدادم اینکه دیگه این کارارو نداره! جمال بهش میگه آخه موضوع فقط همین نیست اون مرد از طرف اندر خانم و ییلدیز اجیر شده بود کومرو جا میخوره و وارد اتاق مادرش میشه. مادرش حسابی خود مظلوم نمایی می کند و گریه میکنه و بهش میگه که هیچ کسی از من خوشش نمیاد!، همه منتظرن تا من از اینجا برم و بعد هم ماجرای همدستی فیدو با یه ییلدیز و اندر را میگه. کومرو بهش میگه من واقعا گیج شدم من نمیفهمم که اینا چه جور آدمهایی هستند؟ چطور میتونن همچین کارهایی بکنند! هیچ کسی نمیتونه مادر منو به این روز بندازه همه باید حد خودشونو بدونن الان هم بعد از مرخص شدن میریم خونه من.

هاندان خوشحال میشه از اینکه نقشه‌اش تا الان اونجوری که میخواسته پیش رفته. وقتی وارد خونه میشه کومرو پیش پدرش میره و باهاش حسابی دعوا میکنه بهش میگه تو فقط میری به بچه‌های دیگران می رسی و به بچه خودت بی توجهی می کنی در حالی که مادر من داشته می مرده! دوعان بهش میگه چیزی نیست من هاندانو میشناسم اهل بزرگنمایی و جلب توجه! کومرو قبول نمیکنه و میگه من خودم دیدم! خودم با دکترش صحبت کردم! خودم گزارششو خوندم! اون جا میخوره و میگه من نمیدونستم که انقدر ماجرا جدیه. کومرو وقتی که بهش میگه که این زیر سر ییلدیز و اندر بوده دوعان قبول نمیکنه و میگه پای اونا رو دیگه چرا میکشی وسط؟ هچین چیزی ممکن نیست! ییلدیز وقتشو با این چیزا هدر نمیده. کومرو بهش میگه فیدو قبل از رفتنش نامه نوشته و مادرم را تحقیر کرده و همه چیز را توضیح داده خودت برو باهاش صحبت کن و از زبان خودش بشنو. دوعان به اتاق پیش هاندان میره و بهش میگه من نمیتونم باور کنم که تو همچین آدمی هستی و همچین کاری کردی! هاندان میگه هر کسی تو یک برهه از زندگیش ضعیف و بی‌دفاع میشه، دخترم هنوز باهام سرد برخورد میکنه، شوهر سابقم میخواد هر چه سریعتر من برم، خوشبختی دخترمو فقط با اجازه پدرش میتونم ببینم! تو همچین وضعیتی حق ندارم که بخوام به کسی پناه ببرم؟ دوعان قبول میکنه و بهش میگه قبول دارم ولی نمیدونم چرا ربطش دادی به اندر و ییلدیز؟! اون میگه که چون میدونستن فیدو کلاهبرداره و انداختنش به جون من…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان فصل پنجم قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا