خلاصه داستان قسمت ۷۴ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۷۴ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۷۴ سریال ترکی رامو
صراف به رامو زنگ میزنه و میگه جای کارتال آدم یاقوزو پیدا کردیم رامو میکه الان میام و از دوعو اونجا جدا میشه و میره. حسن به خونه ای که کوکسال اونجاست میره تا ببینه ماجرا از چه قراره. وقتی وارد میشه کوکسال و حسن رو همدیگه چاقو میگیرن و از هم میپرسن که تو کی هستی؟ سیبل و رامو باهم حرف میزنن درباره دوعو و رامو ازش میخواد اگه دوعو اومد اونجا حواسش بهش باشه سیبل خوشحال میشه و بعد از قطع تماس به خودش میگه رسما بهم ماموریت داد! کوکسال برای حسن ماجراشو تعریف میکنه و موقع رفتنش ازش میخواد تا به کسی چیزی نگه و بین خودشون حرفاشون بمونه. سیبل میره با نهیر درباره دوعو حرف میزنه تا چیزی بفهمه که نهیر میگه رابطه اش با داداشم خیلی خوب بود چند وقت پیش دیدم سر خاک تانر رفته سیبل حدس میزنه که دوعو اونجا رفته باشه. رامو به محل کارتال رفته و بعد از کمی کتک کاری به طرفش اسلحه میگیره و ازش میپرسه تو بمب گذاشتی؟ او قسم میخوره که نه کار من نبوده رامو جای یاقوزو میپرسه که او بهش میگه ۲ ساعت دیگه قرار دارم باهاش اینجا رامو میخواد بکشتش که کارتال به خاطر بچه هاش میخواد که ببخشتش رامو به پاش شلیک میکنه و میگه دیگه به درد یاقوز نمیخوری بشین واسه بچه هات پدری کن و میره.
یاقوز به حسن زنگ میزنه و میگه به بچه ها بگو جمع بشن جای یاقوزو پیدا کردم حسن و بقیه راه می افتند. دوعو به سر خاک تانر رفته و باهاش درد و دل میکنه و میگه فهمیدم باباهامون دشمن خونی بودن سپس یاد خاطراتش با تانر میوفته که سیبل به اونجا میره و میگه جواب سوالاتتو نمیتونی از مرده بگیری دوعو میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ سیبل میگه رامو خواست حواسم بهت باشه اونا باهم صحبت میکنن که آدم جهانگیر جلو میره و میگه حرفاتونو شنیدم همه رو به آقا جهانگیر میگم دوعو باهاش درگیر میشه و پاش تیر میخوره در آخر بعد از کشتن اون فرد با سیبل از اونجا میرن. سیبل به رامو زنگ میزنه و میپرسه چیکار کنه که او ازش میخواد ببرتش به محل جایی که کوکسال هست اونجا دکتر منتظرشه. جهانگیر از دوعو خبر نداره و به سیبل زنگ میزنه تا ببینه ازش خبر داره یا نه او میگه نه و دوعو را به سرعت پیش کوکسال میبره. رامو با حسن و بقیه منتظر اومدن یاقوز هستن که حسن یاقوزو میبینه و به رامو خبر میده رامو میپرسه کجاست و کاری نکنه که حسن میگه میرم میگیرمش، یاقوز از دور آنها را میبینه و فرار میکنه.
مظهر به رستوران صراف میره و به رامو زنگ میزنه بره اونجا و حرف بزنن. دوعو به محل میرسه و دکتر زخمشو پانسمان میکنه. نادیا پیش جهانگیر رفته و بهش میگه که دیگه نمیخواد بره روسیه با واسیلی قرارداد ازدواج داشته دیگه اونجا کاری نداره میخواد بمونه همونجا جهانگیر میگه الان نمیشه برو به پدرشوهرت بگو که کار رامو بوده. بعد از رفتنش گوریل پیشش میره و میگه که آدمی که دنبال دوعو بوده کشته شده و از دوعو خبری ندارن جهانگیر کلافه میشه و به خودش میگه دوعو داری چیکار میکنی؟! رامو پیش مظهر رفته و میگه عکس یاقوزو بدن به همه آدم هاشون تا پیداشون کنن مظهر میگه به همین راحتی نیست باید بری پیش کلید ساز ولی یه تاوانی داره اگه بری دیگه هروقت بهت یه عکس بدن باید بری بکشیش. بعد از رفتن مظهر رامو به صراف میگه چیکار باید بکنم؟ صراف میگه خیلی وقته دنبال آدرس کلیدساز بودیم به موفقیت بزرگی دست یافتی رامو بهم یکم فرصت بده بزار فکر کنم….