خلاصه داستان قسمت ۷۵ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۷۵ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۷۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۷۵ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۷۵ سریال ترکی خواهران و برادران

نباهت با دیدن آکیف میگه وای آکیف دلم هزار راه رفت! فکر کردم اون پسره بلایی سرت آورده آکیف بغلش میکنه و میگه نه حالم خوبه نباهت فقط رفتم یه سری بهش بزنم. آکیف میپرسه کی بیرونه؟ نباهت میگه شنگوله پول فیزیوتراپی شوهرش جور نشده داره تلاش میکنه اونو جور کنه. وقتی شنگول وارد خانه میشه آکیف بهش میگه شماره مرکز فیزیوتراپی را به میشیم بده از این به بعد درمان اورهان با من، شنگول حسابی خوشحال میشه و تشکر میکنه. نباهت میپرسه که ماجرا چیه؟ آکیف میگه باید نمک گیرشون کنیم امروز دختره چیزی نگفته بود ولی هر لحظه امکان داره بگه! نباهت میخنده و میگه فکرت خوب کار میکنه ها! مدیر مدرسه به کافه مدرسه میره که با دیدن عمر بهش تبریک میگه سپس از قدیر درباره جمیله میپرسه که قدیر میگه امروز واسه کمک اومده بود اینجا مدیر مدرسه بهش میگه تو مدرسه نمیری؟ جمیله میگه پارسال فارغ التحصیل شدم چون تازه از پرورشگاه اومدم بیرون اول باید کار و زندگیمو جمع و جور کنم بعد واسه کنکور آماده میشم مدیر بهش پیشنهاد میده که اونجا به عنوان خدمه کار کنه جمیله حسابی خوشحال میشه و قدیر را در آغوش میگیره همان موقع ملیسا میبینه آنها را و باز بهم میریزه سپس به پدرش زنگ میزنه و میگه باباجون یه درخواستی ازت داشتم آکیف میپرسه باز باید به کمپانی حمایت از کدوم حیوان پول بریزم؟ ملیسا میگه نه ماجرا اون نیست یکی از دوستام کار میخواد تو شرکت میتونی بهش کار بدی؟ آکیف میگه بفرستش تا بهش کار بدم ملیسا خوشحال میشه و قطع میکنه سپس با خودش میگه برو سر خونه و زندگیت دست از سرما بردار! آسیه با کان تو حیاط مدرسه در حال حرف زدن هستن که بعد از رفتن آسیه دوروک پیش کان میره و میگه چخبره؟ چرا تا من از آسیه جدا میشم تورو دور و برش میبینم همش؟

کان میگه ما که قبلا باهم حرف زده بودیم درباره این! دوستیم فقط چیز خاصی بینمون نیست! تازه داشتم باهاش صحبت میکردم تا میونه شمارو درست کنم دوروک میگه واقعا؟ کان میگه آره فهمیدم هنوزم دوست داره و میخواد که دوباره باهات اوکی بشه ولی به چیزی مانع میشه دوروک خوشحال میشه و میگه واقعا میتونی اوکی کنی؟ اگه مارو آشتی بدی غلام حلقه به گوشت میشم هرچی بخوای میدم بهت کان قبول میکنه. تو حیاط خانه شنگول همه جمعن که شنگول میگه یه خبر خوب دارم واستون مربوط به اورهانه! امروز آقا آکیف گفت هزینه درمان اورهان با من همگی جا میخورن و با خوشحالی میگن جدی میگی؟ شنگول تایید میکنه و آسیه با شنیدن این حرف از اونجا میره قدیر میگه چیزی شده آسیه؟ او میگه نه فقط سردم شد دارم میرم یه چیزی بپوشم قدیر پشت سرش به خانه میره و ازش میپرسه رو به راه نیستی چرا؟ با دوروک بحثت شده؟ آسیه میگه نه اون دیگه واسه من مرده قدیر دلیلشو میپرسه که میگه دنیای ما خیلی باهم فرق میکنه اصلا به درد هم نمیخوریم آسیه هم از حرف های قدیر میفهمه که اونم میونه اش با ملیسا شکرآبه و ازش میپرسه دلیلشو که قدیر هم واسش ماجرای حسادتش به جمیله را میگه. آسیه میگه اصلا میدونی چیه داداش خوب شد که زود فهمیدیم از این خانواده به ما خیری نمیرسه قدیر میگه چیشده؟ تو که از ملیسا خوشت میومد! آسیه میگه ولی به درد هم نمیخوریم. قدیر جا میخوره که مهمت بهش زنگ میزنه و اونم به محل کارش میره. ملیسا جمیله را تو مدرسه میبینه و بهش میگه که تو شرکت بابام واست کار جور کردم واسه خونه هم خیالت راحت یه وام میگیری از شرکت بابام به خونه نزدیک شرکت میگیری نگران نباش! جمیله میگه ممنونم لطف کردی عزیزم ولی من  کار پیدا کردم ملیسا میگه واقعا؟ کجا؟ جمیله میگه همینجا جزء خدمه! ملیسا میگه خوشحال شدم و میره.

دوروک و آسیه تو کلوپ موسیقی هستن که آسیه به بهونه مریض شدنش با دوروک همخوانی نمیکنه. دوروک آهنگی در وصف حالش میخونه و با آسیه هردو یاد خاطراتشون میوفتن و سپس همه تشویقش میکنن و آسیه سریع از کلاس بیرون میزنه. آسیه تو راهرو جمیله را میبینه که کارشو شروع کرده، او از پیشنهاد ملیسا بهش میگه. آسیه با شنیدن اون حرفا یاد حرفای صبح قدیر میوفته و عصبی میشه. آسیه وقتی ملیسارو میبینه باهاش دعوا میکنه به خاطر کاری که کرده و بهش میگه شما پولدارا چی فکر کردین؟ تو هم میخواستی با پول و نفوذتون موقعیتتونو جوری که دوست دارین بکنین؟ دوروک جلو میره و از ملیسا دفاع میکنه و میگه چرا داری سرش داد میزنی؟ میفهمی چی میگی؟ داری با ملیسا حرف میزنیا! عمر هم برای دفاع از آسیه میاد سپس بعد از کمی دعوا کردن از اونجا میرن و دوروک به ملیسا میگه من عاشق این دخترم؟ این که افریته ست! دیدی چجوری سرت داد میزد! روزها میگذره و عمر و اوگولجان در رستوران کار میکنن، قدیر علاوه بر کافه مدرسه ساعت های دیگه بدون استراحت کردن تو سم پاشی کار میکنه! جمیله به کارهای خانه اونا میرسه و با اورهان تمرین های فیزیوتراپی را انجام میده و تو درمانش پیشرفت خیلی خوبی کرده. بچه ها وقتی به مدرسه میرسن عمر به اوگولجان میگه چرا نمیگی یه روز عالی دیگه تو مدرسه؟ اوگولجان میگه حالت خوبه؟ دارم میمیرم از خستگی! عمر میگه وقتی کار نکنی تنبل میشی دیگه! آنها از جلوی دوروک و ملیسا رد میشن که دوروک میگه به خاطر من رابطه ات با ملیسا بد شده حتی بهت سلامم نمیکنه دیگه! ملیسا میگه تقصیر خودمه راست میگفت من اون کارهارو کردم که جمیله را ازش دور کنم و شروع میکنه به تعریف کردن که دوروک دلداریش میده….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا