خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی رامو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال می‌توان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.

قسمت ۷ سریال ترکی رامو
قسمت ۷ سریال ترکی رامو

قسمت ۷ سریال ترکی رامو

رامو را به اتاقی میبرن که سلیمان و آلپتای و یکسری ادم های مهم دیگه ی مافیای استانبول اونجان. سلیمان بهش میگه میدونی اون رد روی گردنت چیه؟ تو قدیم دور گردن سگها قلاده میبستن وقتی هم که باز میکردن قلاده رو بازم سگها از کنار صاحبشون تکون نمیخوردن چون فکر میکردن باید اونجا باشن اون رد هم همین حکمو واست داره که بدونی در آخر هم سگ صاحبتی فهمیدی رمضان؟ رامو تایید میکنه و میگه بله فهمیدم. سلیمان میگه برای بخشیدن و تموم شدن این دشمنی باید صلح کنیم آلپتای میگه ولی اول باید خاکستر زیر آتیشو کامل خاموش کنیم که دوباره شعله نکشه اونم راهکارش اینه که تو با سیبل و فاتوش با نجو ازدواج کنه تا دوطرف باهم اوکی بشن. رامو با شنبدن این حرف شوکه میشه و از اونجا بیرون میاد. همزمان این حرفارو هم یاقوز به عمه ای رامو میزنه عمه اش میگه عمرا اگه رامو قبول کنه یاقوز میگه چاره دیگه نداره اگه جون خانواده اش واسش مهمه قبول میکنه. فاتوش و بز باهمدیگه پنهانی قرار گذاشتن و باهمدیگه در حال صحبت کردنن بز بهش میگه که یه عروسی میگیریم که تو کل استانبول تک باشه فاتوش بهش میگه تو اول با داداشم حرف بزن این عروسی که میگی پیشکش بز میگه اگه اتفاق خاصی نیوفته امروز حتما بهش میگم بعد میرم پیش مادرم وقتی برگردم میام خواستگاریت فاتوش خوشحال میشه. رامو وقتی به خانه برمیگرده حسن میگه همین که داداشم سالم برگشته باید خداروشکر کنیم.

سپس حسن ازش میپرسه چیشد؟ چی گفت؟ رامو میگه اونا دنبال آتش بس و صلحن. زن داداشش نفسی راحت میکشه و میگه این که خیلی خوبه خداروشکر این که خبر خیلی خوبیه، رامو میگه البته خبر خوب یا شرشو باید بعدا ببینیم چی میشه حسن میگه منظورت چیه؟ رامو بهش میگه میخواد از روش قدیمیا استفاده کنه دختر میگیره و دختر میده عمه اش میگه فاتوش با نجو و سیبل با رامو همگی جا میخورن که حسن میگه من نمیزارم مگه الکیه؟ من نمیتونم خواهرمو طعمه گرگ کنم، نه نمیشه اونم با نجو! رامو میگه دستوره کاریم نمیشه کرد. رامو میخواد بره با بز حرف بزنه که وقتی وارد اتاق میشه بز و فاتوش را باهم میبینه و عصبی میشه. بابا رامو بحث میکنه و بهش میگه که ماجرا چیه و قصدش چی هست اصلا اما رامو با عصبانیت بهش میگه میفهمی چیکار کردی تو؟ او باهاش کمی دعوا میکنه فاتوش وقتی میبینه رامو از اتاق بیرون اومد سریعا میره پیش بز تا ببینه حالش خوبه یا نه بز میگه از دست خودم عصبیم و خجالت میکشم نبودی ببینی چه حرفایی بهم زد.

فاتوش به خانه رفته. تو سالن مادرش را میبینه که زن داداشش بردنش حمام و در حال شونه کردن موهاشه فاتوش میره پیشش و برس را میگیره سپس موهاشو شونه میکنه. مادرش دستشو میگیره و میگه تو چقدر بزرگ شدی٬شنیدم میخوای عروس بشی فاتوش خوشحال میشه و میگه از کی شنیدی؟ مادرش میگه از رامو داشت به داداشت حسن میگفت ولی حسن با جدیت میگفت که اجازه نمیده که این وصلت سر بگیره. فاتوش پیش حسن میره و میپرسه که ماجرا چیه او بهش میگه که فاتوش جا میخوره و میگه نجو این وسط چیکاره ست؟ حسن میگه چون قرار تو با نجو ازدواج کنی! فاتوش شوکه میشه و با گریه به اتاقش میره و به بز زنگ میزنه و میگه که کی برمیگرده بز میگه بزار برسم بهت خبر میدم فاتوش از حساسش بهش میگه که خیلی خیلی دوسش داره و تلفنو قطع میکنه و به شدت گریه میکنه…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی رامو + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا