خلاصه داستان قسمت ۷ سریال رحیل از شبکه سه سیما + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷ سریال رحیل را می توانید مطالعه کنید. «رحیل» با شعار «قصه‌ها را می‌نویسند ولی تاریخ را زندگی می‌کنند»، روایتی حادثه‌ای ـ عاشقانه در دل تاریخ معاصر است. داستان با پایان دوره قاجاریه و ابتدای روی کار آمدن حکومت پهلوی روایت خواهد شد؛ بازگشت «محا» از سفر کربلا همراه می‌شود با آگاهی «اصلان» پسر صحاف‌باشی دربار از دسیسه‌ها و توطئه‌هایی که سرنوشت او و محا را، تبدیل به یک منظومه بی‌پایان می‌کند. حمیدرضا آذرنگ، ثریا قاسمی، اندیشه فولادوند، نسیم ادبی، هومن برق‌نورد، کاظم هژیرآزاد، ریحانه رضی، علی عباسی‌زاده، مریم کاویانی، معصومه عربی، ابتسام بغلانی، غزاله اکرمی، محسن امیری، ستاره دهقانی، هانیه غلامی، مهرداد نیکنام، محسن نقیبیان، شاهو رستمی، فتح‌الله طاهری و زنده‌یاد حسام محمودی، از جمله بازیگران این سریال هستند.

قسمت ۷ سریال رحیل
قسمت ۷ سریال رحیل

قسمت ۷ سریال رحیل

چند ماه قبل، رحیل در حال رفتن به کربلاست که تمام زن های اندرونی او را تا پای کالاسکه بد قه میکنن. اونجا از همشون خداحافظی میکنه، جمیل شعری که اصلان نوشته بود درباره غم دوری و حسرت برای مها را میخواد بره بده بهش که ولیعهد ازش میگیره تا ببینه چیه او شعر را میره برای مها میخونه و واسش آرزوی سلامت میکنه سپس راهی میشه. صاحب گربه ای که تو عمارت به ببری معروفه خوابه بدی درباره گربه میبینه و از خواب میپره سپس طوبی خدمه اش را صدا میزنه و میگه این چه بوییه! طوبی میگه چیزی نیست خانم خواب دیدین او میگه نه خبر بدی تو راهه و چشماش پر از اشک میشه. یکی از زن های احمد شاه با دیدن ببری یاد حرف های بیتاج میوفته و میره. شمامه از زیر کار در میره که زینت الملوک کلی گوشت میزاره جلوش و میگه تا شب کارت همینه باید بکوبی وگرنه روزگارت از اینی که هست سیاه تر میشه! زن های احمدشاه به مطبخ خانه میرن و به زینت الملوک میگه که بچه هاشونو بفرستن به عمارت های دیگه تا امشب هیچ بچه ای اینجا نباشه. تاجی از پنجره بیرونو میبینه و منتظر ننه قمره که یکی میره پیشش و میگه از کار در میریا! او میگه آخه منتظر ننه قمرم او بهش میگه ناراحت نسبت ولی واسه منم این اتفاق افتاده حتی پیشکی هم فرستادن ولی نیومدن آخه! او میگه ولی ننه قمر میاد.

عزت مادرش را به جایی برده تا اونجا پنهان بشه تا آب‌ها از آسیاب بیوفته. شفیق بلور را به دباغ خانه برده و تا گردن اونو دفن کرده بلور با حالی داغون بهش نگاه میکنه و ازش میخواد بزاره بره اما او اعتنایی نمیکنه. سرگد زمان میره پیشش و او را سرزنش میکنه که نه تونست مثل آدم فرار کنه و نه تونست مراقب باشه ننه قمر فرار نکنه! زینت الملوک به مطبخ خانه میره که میبینه به جای شمامه سرور داره گوشواره میکوبه و میگه چیکار میکنی؟ و ازش میپرسه رختارو هم اون شسته بود؟ سرور تایید میکنه و میگه بهم پول داد تا باهاش بتونم بدم به آبجیم خونه بخریم زینت الملوک ازش میخواد دستاشو نشون بده که سرور دست های تاول زده اش را بهش نشون میده. زینت الملوک میره سراغ شمامه میگه بدبخت گفته بودم یبار دیگه از کار در بری باید آب حوض بکشی! حالا این آب حوضو میکشی میشوری بعد دوباره پر میکنی! از پنجره نگاهت میکنم اگه دربری میری عمارت شهرستانک!

شمامه شروع میکنه به خالی کردن آب حوض که حسابی هم خسته میشه. پدر اصلان بهش میگه تو چرا نرفتی به بدرقه مها بانو؟ او میگه دلشو ندارم نمیدونم قراره چه بلایی سرش بیارن! شمامه حسابی کار میکنه که در آخر از حال میره و تو همون حوض میوفته بقیه باندش میکنن تا به داخل خانه ببرنش. از طرفی ببری گربه یکی از بانوهای دربار گم شده هرچی سرور را صدا میزنه جوابی دریافت نمیکنه و از اونجایی که فلجه خودشو رو زمین میکشونه تا ببینه گربه اش را پیدا میکنه یا نه. سرور گریه میکنه و نگران حال خواهرش بلوره و میگه نمیدونم کجاست از صبح رفته هنوز نیومده! زن های احمدشاه شب طلسم پوست مار را دود میکنن و هرکی به مشامش میرسه از حال میره شمامه دستمال خیسی جلوی دماغش میگیره تا از حال نره و میره تو اتاق مها و اونجارو میگرده….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال رحیل از شبکه ۳ سیما

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا