خلاصه داستان قسمت ۷ سریال همه گیری از شبکه سه سیما

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال ایرانی خلاصه داستان قسمت ۷ سریال همه گیری را قرار داده ایم. با ما همراه باشید. سریال همه گیری محصول سال ۱۴۰۲ به کارگردانی «محمد صادق بکتاشیان» و تهیه کنندگی «سعید کمانی» می باشد که فصل اول خود را با نام «موج اول» بر روی آنتن برده است. این سریال که جایگزین سریال نیکان می باشد، داستان شیوع کرونا در کشور است و روزهای ابتدایی شیوع این بیماری را نشان می دهد که عده ای درگیر این هستند آیا این بیماری کرونا است یا آنفولانزا؟ آنها در ادامه به این نتیجه می رسند که این بیماری همان کرونا است.

قسمت ۷ سریال همه گیری
قسمت ۷ سریال همه گیری

قسمت ۷ سریال همه گیری

کریم تو حیاط بیمارستان با پیرمرد درباره کرونا باهمدیگه صحبت میکنن. متین پرستارها را تو اتاق استراحت میبینه که تو وضعیت بدی خوابشون برده دکتر عیسایی اونجا میره و میپرسه چرا این بچه ها انقدر داغونن؟ متین میگه چون تو ۲۴ گذشته فقط سه ساعت خوابیدن و دارن تلف میشن اینجوری عیسایی میگه باید یه فکری درباره شیفت پرستارها بکنم سپس به متین میگه شما خودتون تو ۳ روز گذشته چقدر خوابیدین؟ متین میگه من به خواب زیاد احتیاج ندارم چه ۱۰ دقیقه خوابیده باشم چه ۴ ساعت وقتی بیدار بشم ببینم میتونم رو پاهام وایسم دیگه ادامه نمیدم خوابمو، دکتر عیسایی میگه با شما فعلا حوصله بحث ندارم میدونین رویه غلطیه ولی ادامه میدین فعلا باید به پرستارها برسم و میگه بیدارشون کنین زمان تعویض شیفته و از اونجا میره. فردای آن روز جلوی در بیمارستانی که شاهمیری رئیسشه مریض هایی هستن که دنبال دارو و آمپول برای درمان کرونا هستن که شاهمیری از طریق بازار سیاه بهشون میفروشه با قیمت های سرسام آور. توفیقی و الیاس از پشت پنجره اونارو دارن میبینن که توفیقی میگه اگه خودمون کرونا بگیریم دارو و آمپول داریم؟ بعد از کمی حرف زدن شاهمیری میگه تو کرونا بگیر داروش با من ولی پولشو باید خودت بدی.

سپس به توفیقی میگه فروش زمین های تحت بیمارستان چیشد؟ توفیقی میگه نمیشه هیچ جوره که الیاس بهش میگه بیوفت دنبال کارهای زمین های اطراف بیمارستان مجوز ساخت بگیر نمیخوام دیگه بفروشم توفیقی میگه این شدنیه سپس بهش میگه با فانی درباره اش حرف زدی؟ او میگه مگه باید هرکاری میخوام بکنم اونو درجریان بزارم؟ توفیقی میگه تا حدودی آره. ابراهیم به هوش اومده و با دخترش تماس تلفنی گرفته دخترش با خوشحالی در حال حرف زدن باهاشه ابراهیم بهش میگه شنیدم اصلا شبها نخوابیدی او میگه نه نخوابیدم استرس میگرفتم چون بیشتر اتفاق های بد موقع شب میوفته ولی صبحا یخورده میخوابیدم ابراهیم ازش میخواد شب زود بره بخوابه و استراحت کنه دخترش قبول میکنه و میگه دیگه منو تنها نزار ابراهیم قبول میکنه. بعد از چند دقیقه دکتر اکبری پیشش میره و او وضعیتشو ازش میپرسه اکبری میگه خوبی سپس ابراهیم میگه چند روز بیهوش بودم؟ اکبری میگم با امروز ۷ روز ابراهیم میپرسه چقدر دیگه باید اینجا بمونم؟ او میگه تشخیص من ۱۴ روزه سپس موقع رفتن به ابراهیم میگه خیلی دلمون واست تنگ شده بود ابراهیم لبخند میزنه و روی شونه اش میزنه.

تاجر پیش الیاس رفته و بهش میگه زودتر از چیزی که حدس زده بودی فانی اومد پیشم و پینشهاد همکاری داد الیاس میخنده و میگه میدونی چیه اینا تازه واردن! دیدن یه باغ بزرگ از میوه بدون باغبان افتاده وسط میخوان بار جمع کنن! سپس تاجر چک هایی که فانی بهش داده بود را نشونش میده الیاس میخنده و میگه بریز و بپاش هم کرده! سپس بهشون بگه هرچقد میخوای بردار بقیه شو بزن به حسابم اما تاجر میگه نه باشه همه اش تو حساب خودت. متین با برزین درد و دل میکنه و از سختی کار پرستارها میگه واسش که فشار بیشتر روی پرستارهاست تا دکترها اما کارامون دیده نمیشه! شیما با دوستش تو اورژانسه که امیرعلی پیششون میره برای پانسمان دستش دوست شیما بهش میگه که امیرعلی ازش خوشش میاد اما شیما میگه لطفا حرف درنیار فقط کمکش کردم همین! سپس شیما پیش امیرعلی میره و میگه پانسمان میتونی دیگه خودت انجام بدی فقط ۵ روز دیگه بیا بخیه رو بکشم امیرعلی میگه یعنی تا ۵ روز دیگه نیام؟ شیما میگه واسه چی باید بیای؟ سپس درباره گذشته اش و اینکه هنوز با خلافکارها کار میکنه یا نه صحبت میکنه امیرعلی هم همه چیزو واسش میگه. کریم که حرف دکتر برزین بدجور ناراحتش کرده رفته بهشت زهرا پیش رفیق شهیدش و باهاش درد و دل میکنه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال همه گیری از شبکه ۱ سیما + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا