خلاصه داستان قسمت ۸۵ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۸۵ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۸۵ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۸۵ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۸۵ سریال ترکی تازه عروس

کامیل و بلا با قلندر در حال صحبت کردن هستن و بلا از علاقه و دوست داشتن زن هاش بهش میگه اما قلندر میگه نه اونا فقط به خاطر ثروت و موقعیت من باهامن اما بلا میگه نه باباجون اونا واقعا دوستت دارن وگرنه چجوری میتونستن این وضعیتو قبول کنن؟ چجوری میتونستن کنار هووهاشون بمونن و با شما زندگی کنن؟ کامیل بهش میگه مثلا من چجوری تونستم کامیلارو قبول کنم و باهاش ازدواج کنم؟ قلندر میگه واقعا نمیدونم تو چجوری تونستی و واسم سواله! کامیل میگه چون عاشقشم و دوسش دارم! سپس ازش میخوان تا با خودش روراست باشه و تصمیم قطعیشو بگیره سپس بلا میگه امیدوارم تصمیمی بگیری که بعدا پشیمون نشی! آفت و بلا پیششون میرن و میپرسن که چیشد باباجون؟ تصمیمم گرفتی؟ قلندر میگه آره تا ببینم چی پیش میاد و میرن عروس ها از بلا میپرسن که چه تصمیمی گرفته؟ بلا میگه من نمیتونم بگم وایسین تا خود باباقلندر بهتون بگه‌‌. سپس باهمدیگه حرف میزنن و متوجه میشن که هیچ کدوم از شوهراشون تو عمارت نیستن سپس همزمان بهشون زنگ میزنن. خان و گوکان و هازار که تو بیمارستان بستری شدن باهم جواب زنگ زن هاشونو میدن، آنها با شنیدن این خبر که مسموم شدن سریعا به طرف بیمارستان راهی میشن. وقتی به اونجا میرسن ازشون میپرسن که چجوری مسموم شدن چی خوردن؟ خان میگه از ذخیره های عمو مسلم خوردیم بلا و آفت و نازگل تعجب میکنن و میگن عقلتونو از دست دادین؟ نمیدونین از اونا نباید بخورین؟ سپس منتظر میمونن تا سرمشون تموم بشه که به عمارت برن. تو عمارت بابا کورکوت به هووها میگه شماها خجالت نکشیدین به عروس محبوب من تهمت زدین؟ شماها اصل خودتونو گم کردین از این به بعد کارهای عمارت با شماهاست الانم برین پارچ بیارین، عایشه میگه پارچ؟ پارچ چیه؟ یعنی چی؟ کورکوت میگه دستت بگیری یادت میاد. هر سه تای آنها شروع میکنن به شستن دست و پای کورکوت خان.

سپس بهشون میگه سیرابی، آنها میگن چی؟ سیرابی؟ کورکوت تایید میکنه و میگه نکنه اینم یادتون رفته! عایشه میگه نه این یکی خوب تو ذهنمه و میرن تا سیرابی درست کنن. بعد از کلی کار کردن هووها خسته میشن و روی صندلی خوابشون میبره. کورکوت و ترکمن به اونجا میرن و میگن گرفتین خوابیدین؟ کجا دیدین که عروس جلوتر از پدرش بخوابه؟ آسیه میگه ما که خواب نبودیم فقط داشتیم چرت می زدیم. کورکوت میگه واسم لقمه درست کنین عایشه کلافه میشه و از خستگی نمیفهمه چی میگه که کورکوت با عصبانیت از آسیه و معتبر میخوان تا اونو از اونجا ببرن. زن ها به آشپزخانه میرن و شروع میکنن به درست کردن خمیر و لقمه ترکمن به عایشه میگه خوبه تو نمیفهمیدی بابام چی میخواست که داری دولپی لقمه هارو میخوری! همان موقع خان و گوکان با زن هاشون به اونجا میرن و با دیدن آنها جا میخورن و میخندن گه به چه روزی افتادن. ترکمن بهشون میگه اگه میخواین بگین ماماناتون درست کنن گوکان میگه دوست که داریم ولی معده هامون خرابه نمیتونیم بخوریم. ترکمن میپرسه چیشده و وقتی میفهمه که از ذخایر مسلم خوردن میگه شما پاک عقلتونو از دست دادین؟ اخرین نفری که از ا نا خورد حسن بود که کور شد! قلندر در اتاق کامیل و کامیلا در حال حرف زدن باهاشونه و شک داره به تصمیمش که کامیل میگه بهترین تصمیمو گرفتی شک نکن. زن های قلندر به اونجا میان و بهشون لقمه میدن سپس قلندر بهشون میگه با این رفتارهایی که میکنین نظر من تغییر نمیکنه من تصمیممو گرفتم انها ناراحت میشن و فکر میکنن که قراره طلاقشون بده‌. عایشه میگه پس مهریه مارو بده بعد میریم وگرنه قدم از قدم برنمیداریم! آنها بعد از کمی کل کل کردن، قلندر بهشون میگه اصلا به مهریه احتیاجی نیست چون قرار نیست طلاقتون بدم بلاهای جونم!

آنها خوشحال میشن و به طرفش میرن و شروع میکنن به بوس کردنش و بغلش میکنن که قلندر داد میزنه و ازشون میخواد تا ازش فاصله بگیرن سپس از اونجا میرن، قلندر بعد از رفتنشون میگه امیدوارم پشیمون نشم و تصمیم درستیو گرفته باشم. فردای آن روز بلا به هوای پارچ و وضو باباقلندر از خواب بیدار میشه ولی با یادآوری اینکه دیگه تازه عروس نیست دوباره میخوابه‌. هر سه تا زن قلندر از خواب بیدار میشن و با عجله لباس هاشونو عوض میکنن تا برای وضو و پاشویه پیش بابا کورکوت برن. بعد از چند دقیقه آفت و نازگل به همراه شوهرهاشون به اونجا میان ک عایشه به آفت میگه برو صبحانه درست کن که نازگل میگه دوست داریم بهتون کمک کنیم ولی بابا کورکوت گفت خودتون انجام بدین و کمکتون نکنیم. قلندر میگه هرچی باشه اونا مادرشوهرتونن و سپس با اکراه میگه و زن های من! همگی جا میخورن و هووها خوشحال میشن نازگل میگه هنوزم بابا؟ قلندر با غمی تو چشماش میگه هنوزم حالا هم برین سریع صبحانه درست کنین. بعد از رفتن انها خان میگه من الان درست دیدم؟ واقعا از مامانا دفاع کردین؟ کورکوت میگه ماجرای چیزهایی که الان شاهدش بودم چیه؟ قلندر میگه هیچی بایا به خانه ام برگشتم همگی خوشحال میشن. کورکوت میگه چیشد که به این نتیجه رسیدی؟ قلندر میگه خودمو پیدا کردم به کمک دخترم بلا و پدرش کامیل که فامیل منم هست. بلا لبخند میزنه و میگه ما فقط یکسری چیزارو یادآوری کردیم باباجون بیشتر راهو خودت رفتی و تصمیم گرفتی! سپس پیش قلندر میره و کنارش با خوشحالی میشینه. کورکوت با خوشحالی و نگاهی رضایتمند بهشون نگاه می کند…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا