خلاصه داستان قسمت ۹۵ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۹۵ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۹۵ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۹۵ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۹۵ سریال ترکی تازه عروس

قلندر با دیدن اسمرالدا به کامیل میگه ماشالله اطرافیانتون خیلی خوشگلنا! کامیل میگه دست بردار قلندر خان جای دخترته! قلندر میگه نه بابا این که نه بلونده نه اصلا اونجوری که فکر میکنی هستش! کامیل میگه خداکنه! سپس به طرف اتاق میرن. باران و شیرین به طبیعت برای پیکنیک رفتن و شیرین را با زور زیاد بغلش کرده! شیرین میگه لهم کردی نمیتونم نفس بکشم! سپس از دستش در میره و باران درباره آرزویی که داره با شیرین اونجا زندگی کنه حرف میزنه. بعد از کمی حرف زدن صدای آژیر ژاندارمری را میشنوه و از ترس فرار میکنه و به شیرین میگه تو عمارت میبینمت شیرین و میره. اسمرالدا میگه یعنی با فروش پرتغال همه ی مشکلاتتون حل میشه؟ بلا میگه آره خوب بهتر میشه! سپس قلندر وقتی میاد پیشنهاد میده برای رفع خستگی به عمارت برن اما هازار میگه من واسشون اتاق گرفتم تو هتل اما قلندر میگه این چه حرفیه اصلا مگه میشه؟ نشدنیه! هازار و بلا استرس میگیرن که کامیل از اسمرالدا میپرسه دخترم قصد نداری که موهات بلوند کنی؟ او میگه نه چطور؟ کامیل میگه خداروشکر اصلا بهت نمیاد بهش فکرم نکن! سپس باهمدیگه به طرف عمارت میرن. مسلم تک به تک افرادی که ادعای اسکندر بوزوک را دارن پیش حسن کور میفرسته تا با بو کردنش بفهمه اسکندر واقعی هست یا نه اما حسن کور میگه من دیگه نمیتونم این کارو بکنم خسته شدم باشه واسه بعد! قلندر و بقیه به عمارت میان زن های عمارت از اومدن اونا اون مدل اون موقع صبح جا میخورن. خان دست اسمرالدا را گرفته و به عمارت میبره که نازگل شوکه شده. همگی از دیدن اسمرالدا جا میخورن و میگن این کیه دیگه؟ کامیلا با دیدنش میگه نترسین این اسمرالداست و با خوشحالی او را در آغوش میگیره. سپس آنها همدیگر را به همدیگه معرفی میکنن سپس بعد از رفتنشون به داخل عمارت، ترکمن میگه ولی من ازش خوشم نیومد خیلی خوشگله خداروشکر که طرف من کوره!

همگی تو عمارت در حال قهوه خوردن هستن که خان میپرسه بازم میخواد یا نه اما اسمرالدا میگه نه ممنون ترکمن از توجه او به اون دخت حسابی حرص میخوره و با طعنه حرفاشو بهش میزنه تا بهش بگه که حواسش بهش هست. خان ازش میپرسه ترکیه ما قشنگتره یا پرتغال شما؟ اسمرالدا میگه جفتش ولی من بیشتر پرتغال میرم نازگل با حرص میگه خیلی خوب کاری میکنی! سپس نارگل و بلا با دیلان و شیرین به اتاق بلا میرن اونجا نازگل میگه وای بچه ها وقتی دیدم خان با اون زن دست تو دست اومدن ترسیدم گفتم خان با هوو اومده! بلا میگه نه بابا من اسمرالدارو میشناسم اون اصلا اینجوری نیست! سپس بعد از کمی حرف زدن نازگل میگه الان کجاست؟ بلا میگه با مامانم داره فلامینکو میرقصه اونا هروقت به هم میوفتن میرقصن، نازگل میگه مگه هازار و خان هم پیش اونا نیستن؟ بلا میگه چرا هستن واسه چی؟ فرامینکو میگه این چه رقصیدن اونوقت؟ دیلا نمیگه تا جایی که میدونم یه رقص خشن و سوزان مثل رقص شکم خودمون! نازگل میگه وای خدا خفت نکنه! چرا نگفتی؟ اونارو باهم تنها گذاشتیم بلا میگه خوب مگه چی میشه؟ سپس نازگل با زور اونو با خودس میبرد. شیرین از دیلان میپرسه و میگه داداشتو از صبح ندیدی؟ دیلان میگه نکنه تو هم از اسمرالدا ترسیدی؟! شیرین میگه نه بابا من به عشق داداشت هیچ شکی ندارم آخرین بار داشت از دست مامورها فرار میکرد واسه اون پرسیدم دیلان میگه حتما دوباره تو انبار کاهه سپس باهم میخندن. اسمرالدا با کامیلیا در حال رقصیدن هستن که مردها دست میزنن و از این رقص تعریف میکنن. قلندر از کامیل میپرسه که ما مردها هم میتونیم برقصیم؟ کامیل میگه آره حرکت های خاص خودشو داره ولی.

کامیل شروع میکنه به یاد دادن این رقص به قلندر سپس در آخر قلندر با رقص خودشون قاطی میکنه همان موقع بلا و نازگل از راه میرسن که بلا میگه دارین چیکار میکنین و میخنده، خان شروع میکنه به تعریف کردن رقص اسمرالدا به نازگل و بلا که نازگل با حرص میگه بیا بریم منم بهت رقص یاد بدم تو اتاقمون به دردت میخوره بالاخره بچه داریم واسه آینده خوبه! سپس با تهدید میبرتش و همگی میخندن. بعد از رفتنشون بلا و اسمرالدا با کامیل و قلندر شروع میکنن به رقصیدن و کامیلا حرص میخوره و میگه درست برقصین! تو خونه عایشه به آفت و گوکان میگه برین بخوابین تا منم بیام! آفت میگه تو کجا دیگه مامان؟ عایشه میگه فقط بهتون ۵ دقیقه فرصت میدم سپس به قلندر زنگ میزنه و بهش از روزی که گذشت میگه قلندر میپرسه خوب فروش داشته شیرینی هاشون یا نه عایشه میگه خیلی خوب بود ولی دونفر اومدن گفتن ما خان هستیم باید از پولی که درمیارین بهم بدین منم زدم داغونشون کردم خیالت راحت! قلندر ازش میخواد تا دیگه درگیر نشه به جاش به او خبر بده. فردای آن روز عایشه و آفت با گوکان به محل شیرینی فروشیشون میرن که میبینن ماشین را دزدیدن و همه ی صندلی هارو داغون کردن و یه نوشته گذاشتن گوکان با سرعت به اونجا میره. او شروع میکنه به بهم ریختن چای خانه و شکستن شیشه ها و ازشون میخواد تا ادرس اون فرد را بده اما اونا میگن نمیدونیم کجان! قلندر با هازار و خان به اونجا میان و میپرسن چیشده؟ گوکان میگه ماشینو دزدیدن نمیدونم کجاست آدرسم نمیدن! سپس پیش عایشه و آفت برمیگردن گوکان بهشون میگه که ماشینی دیگه در کار نیست بهد از چند دقیقه خان به اونجا میاد و میبینن که ماشینو پیدا کرده و آورده آنها بادیدنش خوشحال میشن و گوکان با خان آشتی میکنه. مسلم در حال رفتن به داخل عمارت است که یه نفر میاد و اداهای اسکندر بودن میکنه حسن با بو کشیدن بهش میگه واقعیت داره اسکندره! مسلم میخواد تا شلوارشو پایین بکشه که ببینه لکه مادرزادی را روی پشت ران پاش داره یا نه که او سیلی محکمی میزنه مسلم میگه تو بوزوک بودنش هیچ شکی نیست!…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا