خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) + پخش آنلاین

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده‌ است‌.

قسمت ۹ سریال ترکی اوچ کوروش
قسمت ۹ سریال ترکی اوچ کوروش

قسمت ۹ سریال ترکی اوچ کوروش

افه لیلا را با خودش به خانه اش میبره تا دستش را که زخمی شده پانسمان کنه. سپس بهش یه مسکن میده که دردش را کم کنه لیلا به بهونه آب خوردن خانه اش را میگرده که افه وقتی برمیگرده بهش میگه خوب گشتی خونه رو؟ جایی از قلم نیوفتاده باشه! لیلا میگه نه کوچیکه سری بعد بهتر میگردم. سپس افه دستش را پانسمان میکنه. افه میبینه که لیلا مدام داره آب میخوره و وقیتی ازش دلیلشو میپرسه لیلا میگه چون واسه سلامتی مفیده کمیسر و بهش تعارف میکنه. افه متوجه میشه که نوشیدنی الکل داره و بهش میگه الان  تازه مسکن خوردی! دو راه بیشتر نداره یا اینکه کارتو به بیمارستان میکشونه یا اینکه میخوابی که در هر صورت به من ربطی نداره چون الان میری خونتون.لیلا میگه منم محتاج نبودم اینجا بیام تو اوردی منو و میخواد از اونجا بره که افه جلوشو میگیره و میگه با لباس تو خونه ای هستی! میرسونمت. کارتال بهار را با خودش به خانه مییبره. بهار با دیدن اون محله جا میخوره و میگه اینجا بمونم؟ کارتال میگه آره مگه چشه؟ بهار مخالفت میکنه و میگه یه ماشین واسم بگیر کارتال میگه خودم میرسونمت ولی کجا؟ بهار میگه یه هتل، البته هتلم نمیتونم برم بابام پیدام میکنه شاید برم خونه یشیم دوستم. کارتال میگه بابات تو هتل پیدات میکنه بعد خونه دوست صمیمیت پیدات نمیکنه؟ بهار جا میخوره و میگه تو از کجا میدونی؟

کارتال میگه منو دست کم گرفتی. بهار میپرسه پس چیکار کنم؟ کارتال میگه جایی برو که به فکر بابات نرسه مثلا اینجا خونه من! بهار اونجا موندنی میشه و هالیده و عمه نریمان اتاقش را مرتب میکنن. اونجا کارتال بهش میگه پدرت هم واسه من نقشه داره هم تورو میخواد مجبور کنه ازدواج کنی میتونیم بهم کمک کنیم تا از این مخمضه بیرون بیایم. بهار میگه داری رک بهم میگی که ازم سوء استفاده میخوای بکنی؟ کارتال میگه نه میگم که تو ازم سوء استفاده کنی من خوشم میاد! شاهین به قمار خانه مسعود میره و تمام پولاشو به باد میده مسعود میگه از صندوق بهش پول کمک کنین. شاهین پیشش میره و بهش میگه به همه کمک میکنی؟ مسعود میگه نه فقط واسه تو. شاهین میگه چی میخوای؟ مسعود میگه دو میلیون پولم تو صندوق برادرته اونو واسم بیار تمام بدهیت صاف میشه! افه وقتی پیش لیلا میره میبینه که مسکن اثر کرده و خوابیده. او پیش کارتال میره و باهمدیگه به طرف آزمایشگاه اداره پلیس میرن و متوجه میشن که تمام اثر انگشت روی اون دستبند پاک شده. بهار کل شب را به پیشنهاد کارتال فکر میکنه. افه صبح وقتی به خانه اش برمیگرده میبینه که لیلا خونه نیست و رفته. لیلا با ماشین به خونه اومده و شاهین را میبینه و ازش میخواد تا پول تاکسیو بده اما بهش میگه پول همراهم نیست. کارتال متوجه میشه که با شاهین قمار کرده و بهش میگه باز دوباره تا شورتتو ازت گرفت آره؟ شاهین میگه حوصله ندارم برو کارتال میگه باشه هروقت اومد اسلحه گذاشت رو سرت منم اینجوری لم میدم رو میل میگه حوصله ندارم میدونی که قولم قوله و میره. افه به اونجا میاد و کارتال بهش میگه واسه چی اومدی اینجا؟ افه میگه اومدم ببینم خبری نشد؟ کارتال میگه خوشت اومده از محله نه؟ لیلا میاد که کمیسر بهش میگه دستتون چیشده؟ لیلا بهش نگاه میکنه و میگه واسه یه اشتباه بریدم.

افه از طریق کامپیوتر درباره فرهان اطلاعات گیر میاره و میگه زندان رفته ولی الان مرده کارتال با شنیدن این حرف خودکار از دستش می افته و ازش میپرسه میدونی کجا دفنش کردن و آدرسشو کارتال میگیره. پدر کارتال حرف های آنها را میشنوه و به یک سالن موسیقی میره تا از طریق اون متوجه بشه چیزی که شنیده درباره فرهان راست بوده یا نه. کارتال بعد از فهمیدن محل دفن فرهان حالش گرفته میشه و میره. بعد از رفتن اون افه از فرصت استفاده میکنه و از اون سیستم تو فلش خودش یه چیزهایی میریزه. نریمان از راه میرسه و ازش میپرسه که کاری که میخواسته انجام شد یا نه افه تایید میکنه و بعد از انجام شدن کارش فلش را از سیستم میکنه و به نریمان میگه امیدوارم کار و کاسبی خوبی داشته باشین و از اونجا بیرون میاد. پدر کارتال به یک سالن نمایش میره مه نگهبانان با دیدن او فکر میکنن او گداست واسه همین سعی میکنن اونو از اونجا بیرون کنن. پدر کارتال میگه من گدا نیستم با رهبر ارکستر کار دارم که یکدفعه او را میبینه و به پدر کارتال میگه استاد شمایین؟ او باهاش ملاقات میکنه و بهش میگه تو تمام جاهایی که موسیقی زنده دارن را میشناسی؟ او تایید میکنه. پدر کارتال بهش میگهمن ازت یه کمکی میخوام. ازت میخوام یه نفر را واسم پیدا کنی. او ازش میپرسه اسمش چه؟ او بهش میگه نمیدونم حتما اسمشو عوض کرده و تصمیم میگیرن با همدیگه به دنبال فرهان بگردن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا