خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی رامو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال می‌توان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.

قسمت ۹ سریال ترکی رامو
قسمت ۹ سریال ترکی رامو

قسمت ۹ سریال ترکی رامو

نجو در حال رد شدن از جلوی ترمینال هست که با دیدن بز از راننده میخواد ماشینو نگه داره. نجو که میدونه بز عاشقمه فاتوشه از قصد میره روبروش وایمیسته و بهش میگه که قراره با فاتوش ازدواج کنه بز شوکه میشه و میگه یعنی چی؟ او میخواد به طرفش حمله کنه که بقیه اونارو از همدیگه جدا میکنن و نجو را سوار ماشین میکنن و میرن. سیبل با عصبانیت به خانه برمیگرده و به مادرش میگه تو میدونستی آره؟ نسلیهان میگه من خیلی حرف زدم باهاش که این کارو نکنن ولی اثر نداشت تیریه که شلیک شده و کاری نمیشه کرد سیبل میگه بزار شلیک بشه بخوره تو سینه من چون وقتی که با اون مرد ازدواج کنم من میمیرم و میره. رامو با دوتا از مردهای دیگه پیش آلپتای میرن و اونجا میگن قراره باهمدیگه کار کنیم آلپتای میگه باهم نه شماها واسه من کار میکنین اینا باهم فرق داره! اما اول باید عقد صورت بگیره و اون امضا بیاد وسط بعد کار شروع میشه سپس رامو اینا از آنجا میرن. بز با حالی داغون به رامو زنگ میزنه و میگه یه چیزهایی شنیدم داداش حقیقت داره؟ رامو باهاش حرف میزنه که بز با شنیدن حرفاش بهم میریزه و گوشی از دستش میوفته.

او روی ریل قطار میره و به رامو میگه بره اونجا. رامو میگه اینجا چیکار میکنی؟ بز میگه یادته از بچگی اینجاها بازی میکردیم؟ دنبال قطارها راه میوفتادیم منتظر بودیم قطار بیاد وقتیم که نمیومد دراز میکشیدم رویا بافی میکردیم سپس ازش میخواد بیاد الانم بازی کنن رامو میگه بچه نشو بیا پایین! اما در آخر میره روی ریل جلوی بز وایمیسته و منتظر قطار میمونن وقتی قطار نزدیک میشه بز از رامو میخواد بپره اما رامو سرجاش میمونه که بز به عقب هلش میده و جفتشون به کنار پرت میشن. بز با عصبانیت به خونه اش برمیگرده که فاتوش با دیدنش سراغش میره و میگه داری چیکار میکنی؟ بز میگه دارم وسایلمو جمع میکنم که برم فاتوش ازش میخواد نره و اونو تنها نزاره بز به راهش ادامه میده که فاتوش میره تو کوچه و ازش میخواد نره و میگه که دوسش داره و تنهاش نزاره اما بز بدون نگاه کردن به پشت سرش میره. رامو شب همه را جمع میکنه و میگه با این تصمیمی که گرفتم همه از دستم عصبین سپس رو به فاتوش میگه تو لازم نیست جایی بری حسن و فاتوش خوشحال میشن و ازش تشکر میکنن اما فیدان میگه تو معلومه داری چیکار میکنی؟ ما زورمون به اونا نمیرسه!

رامو میگه چاره ای نیست من نمیتونم کسیو مجبور به کاری کنم هرچی تو تقدیرمونه همون میشه. بز به خانه سلیمان رفته و به طرف نجو اسلحه گرفته از طرفی تمام آدم های سلیمان به طرف بز اسلحه گرفتن. سلیمان به رامو زنگ میزنه و میگه ماجرا چیه؟ و میگه که بز اومده اونجا رامو با بز حرف میزنه و میگه که برنامه عوض شده و فاتوش قرار نیست با نجو ازدواج کنه سپس او را آروم میکنه و بز از اونجا میره. شب موقع خواب نسلیهان میره پیش سیبل و میگه که چه فرصتی بهتر از این؟ میری تو دل دشمنت و از اونجا بهش حمله میکنی سیبل تو فک میره. فیدان میره پیش فاتوش و بهش میگه که با نرفتنش رامو کشته میشه و معلوم نیست کیا دیگه کشته میشن و سعی میکنه متقاعدش کنه که با نجو ازدواج کنه. فاتوش شبانه به اتاق بز میره و او را بغل میکنه و پیشش میمونه صبح وقتی از خواب بیدار میشه بز حلقه ای که مادرش بهش داده بود را به فاتوش بده را تو انگشتش میکنه. وقتی بز میره برای صبحانه خرید کنه فاتوش از اونجا رفته و با فیدان به خانه سلیمان رفتن. سیبل هم به خانه رامو اومده…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی رامو + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا