خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی شعله های آتش (شعله ور)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی شعله های آتش (شعله ور) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال در ژانری رمانتیک ساخته شده است. سناریوی سریال ترکی شعله های آتش (شعله ور) از داستان فرانسوی  le bazar de la charité بازنویسی شده است. بازیگران اصلی این سریال عبارتنداز؛ دمت اوگار Demet Evgar، دیلان چیچک دنیز Dilan Çiçek Deniz، هازار ارگوچلو Hazar Ergüçlü و….این سریال روایت گر زندگی سه زن از دنیاهای مختلف است.

قسمت ۹ سریال ترکی شعله های آتش
قسمت ۹ سریال ترکی شعله های آتش

خلاصه داستان قسمت ۹ سریال 

گونش و جمره به یک هتل می روند. جمره شبانه متوجه حالت تهوعش می شود و با ترس در آیینه به خودش خیره می شود. صبح که بیدار می شوند جمره متوجه تب شدید گونش می شود و تصمیم می گیرد دخترش را به بیمارستان ببرد.
راننده چلبی به او خبر می دهد که پاسپورت جمره با اسم دریا، در یک هتل است و چلبی با عجله راه می افتد تا این بار او را پیدا کند.
عمر به زیرزمین می رود و با شخصی کله گنده قمار بازی می کند و می برد. او در ازای پول از او کمک می خواهد و فورا آدرس هتل جمره را پیدا می کند و به دست اوزان می دهد. اوزان با عجله راه می افتد تا خودش را به جمره برساند.

رویا و علی با غم زیادی جنازه ای که فکر می کنند چیچک است را خاک می کنند. بعد از مراسم تورمیس بالای سر مزار دخترش می رود و اشک می ریزد و از او به خاطر همه چیز معذرت خواهی می کند.
چیچک در خانه و نبود کسی بلند می شود و تصمیم خودش را می گیرد. او ملافه را برمیدارد و آن را لوستر بالا می بندد. از طرفی بولنت از راه می رسد و اطلس با دیدن او به داخل خانه می دود. درست وقتی که چیچک قصد می کند خودش را از روی صندلی رها کند تا به زندگی اش پایان بدهد، اطلس از راه می رسد و او را در آغوش می گیرد. چیچک از کارش منصرف می شود.
بولنت در حیات خانه قدم می زند که تورمیس از راه می رسد و از او می خواهد که فورا آنجا را ترک کند. بولنت با گستاخی می گوید که جایی نمی رود تا پسر و زنش را بگیرد و ببرد! اما تورمیس با عصبانیت سیلی محکمی به او می زند و در را به رویش می بندد.

به کمیسر خبر می رسد که انفجار اول در آن شب اتفاق بوده اما انفجار های بدی حادثه نبوده و همه شان نقشه اش از قبل تعیین شده بوده است و کسی که باعث آتش سوزی شده به احتمال زیاد عمر است. از طرفی اسکندر سلیم را که مسئول آشپزخانه آن روز بود را با تهدید مجبور می کند تا پیش پلیس برود و عمر را به عنوان مسبب آتش سوزی معرفی کند. سلیم هم همین کار را می کند. پرستار به حال گونش رسیدگی می کند. جمره از پرستار می خواهد تا تست بارداری هم از او بگیرند تا مطمئن بشود.
رویا بعد از تشییع جنازه با ناراحتی پیش عمر می رود و می گوید: «نمیدونستم باید کجا برم تا به خودم اومدم دیدم اینجام. » عمر از او می خواهد بنشیند تا برایش چایی بریزد. رویا می گوید: «چطور این کارو میکنی؟ که باعث میشی بتونم نفس بکشم. » عمر خیره به او می ماند و پیش خودش لبخند می زند که همان موقع پلیس از راه می رسد و عمر را به جرم متهم بودن در آتش سوزی آن شب با خود می برد.

رویا وقتی می فهمد عمر وکیل ندارد کارتش را نشان می دهد و خودش را وکیل عمر معرفی می کند تا همراهش برود. عمر این را نمیدانسته و رویا می گوید: «روی کاغذ و تئوری وکیلم. اینم میشه اولین تجربه م. »
چلبی به بیمارستان می رسد و بالای سر دخترش می رود. گونش با دیدن او جا می خورد. جمره با دیدن راننده چلبی و پلیس با وحشت می خواهد پیش دخترش برود که اوزان به زور او را عقب می کشد و وارد اتاقی می شوند. جمره با عصبانیت می گوید: «من ازت کمک نمیخوام. من باید پیش دخترم باشم. » اوزان می گوید: «میدونم اما اگه پلیس تورو با اون پاسپورت جعلی بگیره، یا میفتی زندون یا تیمارستان. » جمره عصبانی می شود و می گوید که برایش مهم نیست و به سمت در می رود که همان موقع بیهوش می شود و اوزان او را می گیرد. چلبی پیش دخترش است که پرستار سراغ جمره را می گیرد و می گوید: «ازم خواسته بودن که تست بارداری بگیرم ازشون. » چلبی برای لحظه ای مات می ماند و بعد لبخند می زند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا