خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال فرمانروای نقابدار از شبکه ۵

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال کره ای فرمانروای نقابدار از شبکه پنج را خواهیم داشت، با ما همراه باشید. فرمانروای نقابدار داستان ولیعهدی به نام لی سان را روایت می کند که با جامعه پیونسوهوه که قدرت مطلق بر پادشاهی را در اختیار دارد می جنگد و …

قسمت 21 سریال کره ای فرمانروای نقابدار

کاهون در مقابل فرمانروا ایستاده است و گمان می کند که قرار است تنبیه شود، اما ایل سون که با ولیعهد واقعی چپ افتاده است، تصمیم گرفته تمام واقعیت را به کاهون بگوید…
ایل سون نقابش را از روی صورتش بر می دارد که باعث جا خوردن کاهون می شود و فکر می کند که خواب است.
ایل سون تمام اتفاقات را از ۵ سال پیش تا به الان برای کاهون تعریف می کند که او گیج می شود و اصلا حال خوشی ندارد.
بانو چو به دیدار ولیعهد رفته است، ولیعهد سراغ کاهون را می گیرد، بانو چو اتفاقی که افتاد را تعریف می کند اما همان لحظه کاهون از راه می رسد و می گوید به کمک یک دوست قدیمی به این جا آمدم…
با رفتن بانو چو ولیعهد می خواهد هر چه سریع تر بروند که کاهون او را به داخل قصر می برد و داخل گلخانه می برد و حکمی که او به پدرش داده بود را به جانشین می دهد و از او می پرسد ولیعهد واقعی تو هستی یا نه…
کاهون بهش التماس می کند که او نباشد اما با جواب بله ولیعهد حالش خراب می شود و بعد از کلی اظهار تنفر به او از آن جا بیرونش می کند و می گوید دیگر هیچ وقت نمی خوام ببینمتون و از فرط حال بد در گل روی زمین می نشیند و گریه می کند.
ولیعهد هم به تنهایی از آن جا بیرون می آید و با حالی بدتر از کاهون گریان از قصر بیرون می رود و خودش را به محافظش می رساند.
محافظش که دیدن حال ولیعهد حسابی تعجب کرده از او می پرسد چه اتفاقی برای خانم کاهون افتاد که جانشین برایش تعریف می کند و می گوید با حماقتم همه چیزم را از دست دادم…
محافظ ولیعهد به دیدار استاد اوبو رفته است و می گوید کاهون همه چیز را فهمیده، من هم الان موظفم به دیدار او در قصر بروم و همه چیز را برایش تعریف کنم و بگویم کسی که پدر شما رو کشت من بودم و بهش اجازه ندم که از ولیعهد متنفر شود اما استاد اوبو تاکیید می کند که قاتل پدر کاهون نه تو بودی نه ولیعهد، دموک پدر او را کشت.
محافظ فرمانروا که حالا مشخص شده از آدم های دموک است، به قصر دموک رفته است و جزئیات ریز اتفاقات بین ولیعد واقعی و فرمانروا را تعریف می کند و باقی پادزهر را به دموک می دهد و دموک می گوید من پادزهر واقعی را به او دادم اما او نمی دانست که این فقط روی افرادی که اعتیاد دارند جواب می دهد و برای افراد سالم مثل زهر عمل می کند و آن ها را می کشد.
محافظ فرمانروا به قصر بر می گردد و ترتیب یک قرار پنهانی با ولیعهد را برای فرمانروا می دهد تا او را در تله دموک بیاندازد و گرفتار شود.
ولیعهد به کمک محافظ و پیشکار اعظم از چنگ سربازان دموک فرار می کند. پیشکار اعظم به ولیعهد می گوید تو شبیه همان خائن عوضی‌ هستی و بدون جواب به تعجب های او از مخفیگاه بیرونشان می کند.
کاهون به خاطر شوکی که بهش وارد شده در بستر بیماری افتاده است و فرمانروا حسابی به بانو چو تاکید می کند که مراقب کاهون باشد تا حالش بهتر شود. دموک برای این کاری کند، ولیعهد با پاهای خودش به آن جا برود کاهون که در بستر بیماری افتاده را از قصر فرمانروا می دزدد.
بانو چو برای ولیعهد پیغام دموک را می رساند که اگر می خواهی کاهون زنده بماند، باید تنها به دیدار من بیای…
استاد اوبو و بانو چو مخالف رفتن او به قصر دموک هستند و می خواهند جلوی ولیعهد را بگیرند.
کاهون از خواب بیدار شده است که موقعیت خودش را نمی فهمد و حسابی از این که در جای جدیدی است، جا می خورد.
یکی از نگهبان های دموک به او می گوید که در قصر ارباب پیونگسون هستید و ارباب دموک قصد دیدن شما را دارد.
دموک شروع به حرف زدن با کاهون می کند، کاهون بی پروا جواب دموک را می دهد و و را تحقیر می کند که همان زمان در باز می شود و ولیعهد به داخل اتاق آن ها می رود تا کاهون را نجات دهد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا