خلاصه داستان قسمت ۲۳۷ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۳۷ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی ، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۲۳۷ سریال ترکی تردید 
قسمت ۲۳۷ سریال ترکی تردید

خلاصه داستان قسمت ۲۳۷ سریال ترکی تردید 

از طرف آزاد به دست هاندان نامه ای می رسد. او فورا جهان را خبر می کند و با بغض و چشمان گریان نامه را به دست او می دهد. جهان با خواندن نامه پاهایش سست می شود و روی زمین می نشیند. آزاد برای او نوشته که دنبال قلبش رفته و تا وقتی که دلش نخواهد هم به انجا بر نخواهد گشت اما اگر آدم های پدرش را ببیند که دنبال او هستند، دیگر هرگز او را نخواهند دید. جهان با ناراحتی به افرادش که تازه رد آزاد را گرفته اند زنگ می زند و از انها می خواهد بیخیال این قضیه بشوند. وقتی هازار از زهرا می خواهد تا همه چیز را به او بگوید، زهرا با بغض می گوید: «نباید انقدر به ریان فشار بیاری… بعدا نمیتونی از دلش در بیاری و برات بد میشه. شکوندن دل آدما نباید به این راحتی باشی. » و حرف دیگری نمی زند…

آزرا سراغ عزیزه می رود و به او می گوید: «چرا بهم نگفتی دلیل مرگ بچه ی ریان و افتادن به این حال و روزش کار فسونه؟! » عزیزه می گوید: «به خاطر میران. اگه اون بفهمه فسون رو میکشه و من نمیخوام بقیه زندگیش رو تو زندون باشه. من خودم این موضوع رو حل میکنم آزرا. تو به کس دیگه نگو. » اما جهان و زهرا این را می شنوند و زهرا که خون جلوی چشمانش را گرفته با نفرت به آشپزخانه رفته و چاقویی برمیدارد و با سرعت انجا را ترک می کند. عزیزه هم با نگرانی دنبالش می رود. زهرا به محض رسیدن به عمارت اصلان بی فریاد می زند و فسون بدون ترسی مقابلش می ایستد. زهرا چاقو را با نفرت روی گردن او فشار می دهد و فریاد می زند: «تو از جون دختر من چی میخوای؟ تو چطور دلت اومد یه بچه ی کوچیکو بکشیو از زندگی محرومش کنی؟ دختر من چه بدی ای به تو کرده بود؟ من باید همینجا بکشمت. » و چاقو را بیشتر فشار می دهد که عزیزه از راه می رسد و با ناراحتی از زهرا می خواهد این کار را نکند و می گوید: «زهرا من خوب میدونم از دست دادن بچه یعنی چی… اینکارو نکن… به بهار و گل و نوه ات فکر کن… به این که چقدر ریان بعد از به دنیا آوردن بچه به تو نیاز داره فکر کن… » زهرا یاد حرف های ریان می افتد که به او گفته بود، بعد از رفتنش پسرش را به زهرا میسپارد. زهرا چاقو را کناری پرت می کند و با آشفتگی آنجا را ترک می کند.

فیرات بعد از بحثی که در شرکت داشتند، میران را صدا می زند تا از او بخواهد برای عقدش حضور داشته باشد. اما قبل از گفتن چیزی، میران خیلی سرد به او می گوید: «من در مورد مشکل امروز شرکت فقط چیزی که به نظرم اشتباه بود رو بهت گفتم فیرات. اگه این چیزارو به همدیگه نگیم که برادر محسوب نمیشیم… » فیرات دیگر به صحبتش ادامه نمی دهد و سکوت می کند. شب وقتی عزیزه با ناراحتی به نصوح در مورد این که هازار او را قبول نمی کند و نخواهد کرد می گوید، هازار حرف های او را می شنود و با عصبانیت تصمیمی می گیرد. صبح وقتی ریان چشمانش را باز می کند میران از او می خواهد به اتاق امید بیاید. وقتی ریان به اتاق می رود و می بیند که تمام شب آزرا و میران اتاق را برای او چیده اند و این خواست دلشاه بوده، ناراحت می شود و می گوید: «من خیلی ذوق داشتم این کارو با میران انجام بدم… » هم میران و هم آزرا حالشان گرفته می شود اما ریان به آنها می گوید که مشکلی نیست.

بعد از رفتن آنها، ریان رو به دلشاه می کند و با عصبانیت می گوید: «به این کارات ادامه بده تا منم همه چیزو به میران بگم بعدش ببینیم میران تورو از این خونه بیرون میکنه یا تیمارستان بستریت میکنه! » دلشاه نگران می شود و کمی بعد سر میز صبحانه وقتی میران حرف ماه عسل چند روزه اش با ریان را پیش می کشد، ریان فورا می گوید:«دلشاه خانم چون نگران حال منه، ازم خواست اینجا بمونیم و خودشون همراه مامانبزرگ و آزرا چند روزی به روستا برن. » آزرا و شوکران با خوشحالی قبول می کنند و دلشاه با عصبانیت به ریان چشم می دوزد. هازار به شرکت می رود و به جهان می گوید که قصد دارد از شرکت و شراکتش دست بکشد چون تحمل بودن جایی را که عزیزه هست را ندارد و تمام سهامش را هم به میران می دهد. جهان با این کار او مخالفت است اما هازار تصمیمش را گرفته.

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا