خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال فرمانروای نقابدار از شبکه ۵

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال کره ای فرمانروای نقابدار از شبکه پنج را خواهیم داشت، با ما همراه باشید. فرمانروای نقابدار داستان ولیعهدی به نام لی سان را روایت می کند که با جامعه پیونسوهوه که قدرت مطلق بر پادشاهی را در اختیار دارد می جنگد و …

قسمت 28 سریال کره ای فرمانروای نقابدار

مشاور اعظم می گوید که شما هر کدام باید به من ثابت کنید. ولیعهد خاطره ای از دوران کودکی اش می گوید که در کفش های وزیر دادگستری چسب ریخته بودم که او آن را تایید می کند و می گوید من هنوز اون کفش ها رو دارم… در مقابل ایل سون هم از هدیه ای که او در سال های اخیر از خود وزیر دادگستری گرفته بود می گوید و حسابی همه گیج می شوند.
مشاور اعظم می گوید فرمانروای واقعی سه خال پشت گردنش دارد که ایل سون خوشحال می گوید، می توانید خودتون پشت گردنم را ببینید ولی ولیعهد چون خال ندارد، سکوت کرده سر جایش می ایستد.
بازرس کل که از دوستان ولیعهد واقعی است، جلو می رود و از اثر زخم ضربدر شکلی که روی دست ولیعهد واقعی است، حرف می زند و دست ولیعهد را نشان می دهد اما مشاور اعظم می گوید همچین چیزی نشانه درستی نیست و ما قبولش نمی کنیم.
رئیس پیشین اداره آب پیشنهاد می دهد تا هر دو آن ها نقابشان را بردارند و مردی که کسی چهره اش را نمی شناسد، فرمانروا است، ولیعهد واقعی می پذیرد و هر دو همزمان با هم نقاب هایشان را بر می دارند.
رئیس پیشین اداره آب می گوید او ارباب تجار دوره گرد است و دستور بازداشتش را می دهد، ولی چونگ بون پسر رئیس سابق گارد سلطنتی جلو می رود و به آن ها اجازه نمی دهد به ولیعهد دست بزنند. اعضای دولت از دیدن چونگ بون جا می خورند و ولیعهد توضیح می دهد که از پنج سال پیش تا کنون چه اتفاقی افتاده است و چونگ بون تمام حرف هایش را تایید می کند.
ایل سون حرف های او را دروغ خطاب می کند و می گوید قتل فرمانروا هیچ جای تاریخ نوشته نشده که افسر پارک جلو می رود و می گوید تاریخ به دست کسانی نوشته می شود که برده اند.
کاهون همچنان تمام گل خانه را می گردد اما به کوزه مورد نظرش دست پیدا نمی کند و حسابی گیج شده و شروع به شکستن گلدان ها می کند.
افراد دموک سعی می کنند که باز هم ولیعهد واقعی را خائن بنامند ولی با تایید وزیر دادگستری همه به راست گویی او ایمان می آورند که ایل سون می گوید ملکه مادر می تواند پرده از تمامی حقایق بردارد و دستور می دهد او را بیاورند.
ملکه مادر به تالار بزرگ می رود و پرده از تمامی حقایق بر می دارد و بر خلاف میل ایل سون، همه چیز را می گوید و ولیعهد واقعی را نشان می دهد اما باز هم آدم های دموک نظر باقی افراد دربار را تغییر می دهند که ملکه مادر می گوید او پسر من است و غیر ممکنه من پسرمو نشناسم… استاد اوبو هم جلو می رود و می گوید بدن فرمانروای واقعی به سم مقاوم است و بعد از مصموم شدن، کلمه سون در سمت چپ شانه اش نمایان می شود… همه این موضوع را رد می کنند ولی ملکه مادر حرف های استاد اوبو را تایید می کند و می گوید کسی که ولیعهد را مصموم کرد من بودم… مشاور اعظم از تک و تا نمی افتد و این بار هم می گوید که حتما شما برای انتقام از دموک دروغ می گویید.
کاهون در تلاش است که بتواند کوزه بانو یونگ بین را پیدا کند و در نهایت آن را پشت تمامی کوزه ها پیدا می کند، به سرعت از گلخانه بیرون می رود که دو نفر از مامور ها جلوی او را می گیرند ولی بانو چو به کمکش می رود و راه را برایش باز می کند، در ورودی تالار بزرگ تمامی مامور های آن جا قصد دارند مانع ورود او به تالار شوند که گون جلو می رود و با زدن سربازان، کاهون را از آن در هم رد می کند.
مشاور اعظم باز هم ملکه را دروغ گو خطاب می کند و درست همان لحظه کاهون از پشت در داد می زند و می گوید من مدرکی را برای اثبات ولیعهدی آورده ام و خواهش می کند در را باز کنند، ملکه دستور می دهد در باز شود و ولیعهد واقعی با دیدن کاهون لبخند می زند.
کاهون کوزه را به ملکه مادر می دهد و صحبت های بانو یونگ بین در شبی که فرمانروای فقید کشته شده، را می گوید. ملکه مادر کوزه را باز می کند و در آن دستخط فرمانروای فقید به همراه مهرش را می بیند و اعلام می کند در این کاغذ نوشته شده ولیعهد بدنش به سم مقاوم بوده و بعد از خوردن سم نام سون در سمت پهلوی چپش ظاهر می شود.
ملکه مادر به پیشکار اعظم دستور می دهد تا ظرفی پر از سم را به آن جا ببرد و آن را مقابل ایل سون می گیرد تا بخورد که کاهون ازش می خواهد این کار را نکند.
ایل سون که حسابی از شرایط پیش آمده عصبی است، دست می برد و ظرف سم را بر می دارد اما ولیعهد واقعی آن را از دستش می گیرد و می خورد، درباریان بعد از دیدن سالم موندن فرمانروا متعجب می شوند و ملکه مادر دستور می دهد که او شانه چپش را نشان دهد که دقیقا اسم سون ظاهر شده و همه به فرمانروا احترام می گذارند تا به سلطنت برسد.
استاد اوبو رو به ایل سون می گوید تو‌فقط برای مدتی می توانی همه را فریب بدهی اما در آخر حقیقت، دروغ را شکست می دهد.
ملکه مادر دستور می دهد تا فرمانروای قلابی را دستگیر کنند که او شروع به خندیدن می کند و رو به درباریان می گوید شما مجبورید من رو به عنوان فرمانروای واقعی بپذیرید، چرا که اگر این کار را نکنید، دموک شما را می کشد، دوباره همهمه میان درباریان شروع می شود که ولیعهد می گوید مزرعه گل دموک سوخته است و دیگر هیچ اندوخته ای ندارد که برای شما قرص درست کند و نجاتتان دهد، بدتر از اون باید بدونید که اون یک لیست مرگ درسته کرده و اسم تک تک شما ها داخل آن است…
تعدادی از درباریان که آلوده به قرص هستند از مشاور اعظم و رئیس پیشین اداره آب سوال می پرسند که مشاور اعظم حاشا می کند و رئیس پیشین اداره آب هم پا به فرار می گذارد.
ملکه مادر به درباریان می گوید که ولیعهد حتما راهی برای نجات ما پیدا خواهد کرد و به او نگاه می کند، ولیعهد هم برای اطمینان دادن به آن ها حرف ملکه مادر را تایید می کند و می گوید هرطور که شده من پادزهر را برای شما درست خواهم کرد.
ملکه مادر به سربازانش دستور می دهد که فرمانروای قلابی را به زندان ببرند، ایل سون شروع به داد و بیداد می کند اما در لحظه آخر چشمش به چشم های گریان کاهون می افتد و مات برده او را نگاه می کند.
رئیس پیشین اداره آب به قصر دموک رفته است و تمامی ماجرا ها را برای او تعریف می کند، دموک هم دستور می دهد تا تمامی اطراف قصرش را پر از مامور کنند تا کسی نتواند برای دستگیر کردن او وارد قصر بشود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا