خلاصه داستان قسمت ۲۹ سریال فرمانروای نقابدار از شبکه ۵

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۹ سریال کره ای فرمانروای نقابدار از شبکه پنج را خواهیم داشت، با ما همراه باشید. فرمانروای نقابدار داستان ولیعهدی به نام لی سان را روایت می کند که با جامعه پیونسوهوه که قدرت مطلق بر پادشاهی را در اختیار دارد می جنگد و …

قسمت 29 سریال کره ای فرمانروای نقابدار

رئیس پیشین اداره آب به قصر دموک رفته است و تمامی ماجرا ها را برای او تعریف می کند، دموک هم دستور می دهد تا تمامی اطراف قصرش را پر از نگهبان کنند تا کسی نتواند برای دستگیر کردن او وارد قصر بشود.
ولیعهد واقعی بر تخت فرمانروایی نشسته است و می گوید حالا من قدرت را به دست گرفته ام و می خواهم اولین فرمان خودم را صادر کنم، اون هم این است که تمامی پزشکان و پرستاران دربار پادزهر را پیدا کنند.
بعد از آن دستور زندانی شدن مشاور اعظم، مشاور دوم و مشاور سوم را به جرم همکاری با دموک می دهد و استاد اوبو را مشاور اعظم انتخاب می کند و رو به چونگ بین می گوید تو محافظ مخصوص من باقی میمانی و به کارت ادامه می دهی.‌ استاد اوبو جانشین مشاور اعظم می شود و دستور می گیرد تا جانشین های مشاور دوم و سوم را خودش انتخاب کند.
مشاور دوم و سوم هر دو به فرمانروا التماس می کنند تا بعد از پیدا کردن پادزهر آن ها را هم درمان کند.
فرمانروا در آخر به معاون رئیس دادگستری دستور می دهد تا با سربازان گارد سلطنتی به اقامتگاه دموک بروند و او را دستگیر کنند.
قصر دموک به طور کل محاصره شده است که رئیس پیشین اداره آب به اتاق دموک می رود و برایش توضیح می دهد، دموک بیخیال سرجایش نشسته و می گوید برو به آن ها بگو اگر من را دستگیر کنند، باقی پادزهر ها را هم می سوزانم … رئیس پیشین اداره آب نگران است که فرمانروا تهدید را قبول نکند اما او مطمئن است و می گوید فرمانروا خودش با این کارش خودش را بدبخت کرد و در کمال آرامش چایش را می نوشد.
افسر پارک به قصر برگشته و تهدید دموک را به فرمانروا می گوید و او هم دستور می دهد تا زمان پیدا شدن پادزهر اقامتگاه دموک محاصره باشه و او نتواند پادزهر ها را از بین ببرد و خودش هم فرار کند.
فرمانروا به دیدن ایل سون رفته و به او می گوید که بعد از پیدا شدن پادزهر یکی از آن ها را به تو می دهم و به سرعت آزادت می کنم، اما ایل سون که هنوز طمع دارد، داد و بیداد می کند و با بدخلقی جواب فرمانروا را می دهد. فرمانروا می گوید تو دوست منی و تا ابد دوست من خواهی ماند و می رود که ایل سون شروع به داد و بیداد می کند و او را ریا کار می خواند.
کاهون، مادر ایل سون و کومول جلوی فرمانروا زانو زده اند تا او را راضی کنند که ایل سون را ببخشد، اما فرمانروا می گوید من هیچ وقت او را نمی کشم و بعد از خوب شدن از زندان آزاد می شود. مادر ایل سون و کومول به دیدار ایل سون رفته اند که او برای آن ها هم رو ترش می کند و می گوید نمی خوام شما رو ببینم ولی کومول آن جا می ماند و آدرس خانه را بهش می دهد و ازش خواهش می کند که برگردد و با آن ها زندگی کند.
بعد از رفتن آن ها ایل سون گریه می کند و حالش خیلی بد است.
استاد اوبو و کاهون به همراه دیگر پرستاران و پزشکان قصر، شبانه روزی تلاش می کنند تا به فرمول پادزهر دست پیدا کنند اما موفق نمی شوند و فشار بسیاری زیادی روشون است.
درباریانی که لک های قرمز روی بدنشان ظاهر شده، داد و‌بیداد می کنند و می خواهند فرمانروا نجاتشان بدهد.
فرمانروا خاستار دیدار دموک است، برای همین مشاور اعظم را آزاد کرده تا این پیغام را به او برساند. دموک به دیدار فرمانروا می رود و شروع به نصیحت کردن او می کند تا به جای زنده موندن این آدم ها دنیای جدیدی را به وجود بیاورد. فرمانروا او را ظالم می خواند که دموک می گوید من به این مردم کمک کردم نه شما و سیاست مداران ولی اگر بخواهی من ترکیب پادزهر را بهت بدهم باید از قدرت کناره گیری بکنی…
استاد اوبو و کاهون به فرمانروا توضیح می دهند که ذخایر گل آن ها رو به اتمام است و بیشتر از چند روز دیگر نمی توانند برای پیدا کردن پادزهر تلاش کنند.
دموک به رئیس پیشین اداره آب توضیح می دهد که مردم را بر علیه فرمانروا به شورش دعوت کند و کارگران اداره آب را تعداد کمی هم نیستند، بترساند و بگوید که فرمانروا می خواهد آن ها از کار بیکار کند.
پدر هاگون با گون صحبت می کند و می گوید حالا وقتش رسیده که من هم برم پیش هاگون… گون بهش نگاه می کند و می گوید بانو هاگون با خوشحالی مرد و آخرین خواسته اش از من حفاظت از فرمانروا بود و خواهش می کنه تا به خاطر بانو هاگون هم که شده دستورالعمل پادزهر را به فرمانروا بدهد.
پسر دموک همراه با گون به دیدار فرمانروا رفته و برای او شرط می گذارد و می گوید در صورت پذیرفتنش دستورالعمل پادزهر را به شما می دهم.
تمامی پزشکان و پرستاران دربار بر روی ساختن پادزهر کار می کنند اما موفق نیستند که پسر دموک به محل کار آن ها می رود و کاغذی را که دستورالعمل پادزهر داخل آن نوشته شده را به استاد اوبو می دهد.
رئیس پیشین اداره آب برای آب رسان ها صحبت می کند و با فریب دادن آن ها را به سمت تالار بزرگ قصر می فرستد، معاون پارک از شرایط پیش آمده برای فرمانروا می گوید و او هم دستور می دهد تا به همه آن ها بگویند که از آن ها برای تعمیرات قصر استفاده می کنند و لازم نیست نگران کار خودشان باشند و تمام تجار دوره گرد باید داستان دموک را برای همه تعریف کنند تا کل دنیا همچین ظالمی را بشناسد.
استاد اوبو پادزهر جدید را امتحان می کند که موفق می شوند و با خوشحالی اتاق اعلیحضرت می روند و خبر می دهند، او هم دستور می دهد تا آن را برای همه مقامات دربار ببرند…
استاد اوبو پادزهر را برای هر کسی که می برد قبول به خوردن آن نمی کنند و فکر می کنند، فرمانروا قصد کشتن آن ها را دارد. آن ها به فرمانروا التماس می کنند و از او می خواهند که اجازه بده به اقامتگاه دموک بروند و هر طور شده ازش بخواهند که نجاتشان دهد.
کاهون برای این که مقامات درباره را مجاب کند تا از پادزهر بخورند، خودش مقابل آن ها می ایستد و دو تا از قرص های سمی را می خورد، فرمانروا به سمت کاهون می دود و کنار او می ایستد، کاهون بعد از اثر کردن قرص های سمی بلافاصله پادزهر را می خورد که در آغوش فرمانروا از حال می رود. درباریان با دیدن این صحنه ترسیده سریعا از قصر می روند تا به دموک التماس کنند که از پادزهر به آن ها بدهد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا