خلاصه داستان قسمت ۴۴ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۴۴ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۴۴ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۴۴ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۴۴ سریال ترکی تازه عروس

کامیلیا تو آشپزخانه در حال غر زدنه و میگه من چجوری یه نفری همه ی اینارو بپزم؟ چرا هرچی پوست میکنم تموم نمیشه! بلا به اونجا میاد که کامیلا بهش میگه خوب شد که اومدی بیا این غذاهارو درست کن من اصلا نمیتونم اینارو درست کنم! بلا میگه اما من نمیتونم درست کنم مامان جان باید خودت درست کنی تو تازه عروس این عمارتی! اگه این کارو کنم بابا قلندر ازم عصبی میشه! همان موقع نازگل و آفت میان و میگن اینجا چخبره؟ غذاهارو درست کردی؟ تموم شد؟ کامیلا میگه نه نتونستم هنوز چیزی درست کنم نازگل میگه اشکالی نداره فعلا اونارو ول کن باید به تمیزکاری برسی. کامیلا میگه چی؟ آفت میگه تمیزکاری عزیزم دست خودتو میبوسه نازگل میگه اول تمیزی کردن اتاق ها بعد هم شستن میستیک و جیلان بعدشم لباسهارو میشوری دیگه اون موقع کارهات تقریبا تموم میشه واسه امروز. کامیلا جا میخوره و شروع میکنه به تمیز کردن اتاق ها و همزمان غر میزنه همونجوری که داره به خودش میگه به حسابت میرسم قلندر اگه تو قلندری منم کامیلا بزار این ۴ روز تموم بشه به حساب همتون میرسم یهو قلندر از پشت سر سرفه میکنه و خودشو بهش نشون میده. کامیلا ازش میخواد مجازاتشو کم کنه ۱ روز بشه اما قلندر میگه اگه زیاد غر بزنی ۱ ماهش میکنم! افطار میشه و همه دور میز افطار نشستن که عایشه میگه ولی یه چیزش کم بود! دسر کو؟ کامیلا میگه باقلوا و بامیه که هست! اما عایشه میگه دسر سلطانی نیست! کامیلا با کلافگی میگه اونو یه شبم نخوری چیزیت نمیشه! سپس کامیل میخواد بره وضو بگیره که قلندر به کامیلا میگه بره پارچ بیاره. کامیلا وقتی پارچ میاره همگی با خنده نگاهش میکنن و کامیل موبایلشو میده به بلا و میگه بیا این لحظه رو ثبت کن معلوم نیست کی دوباره اتفاق بیوفته!

فردا صبح دیلان تو حیاط با کارگرها دعوا میکنه سر اینکه حیاط را خوب تمیز نکردن و کارهاشونو خوب انجام نمیدن باران بهش میگه تو تازگیا خیلی عصبی شدی! برو حاضرشو که میخوام شوهرت بدم خواستگار پیدا شده پولدار خوشتیپ اما دیلان میگه عمرا من عروس هیچکسی به غیر از هازار نمیشم! باران میگه دیوونه شدی؟ فکر اونو از کله ات بیار بیرون هازار ازدواج کرده چند وقت دیگه بچه دارم میشه! دیلان میگه نه بچه دار نمیتونن بشن بلا نازاست باران میگه آهان یعنی میخوای هنوز بلا بشی؟ میخوای مثل آبجی معتبر بشه سرنوشت؟ نه من اجازه نمیدم الانم برو. شیرین تو انبار مسلم که میکروفن و همه چیزو مهیا کرده شروع میکنه به خوانندگی و یه آهنگ میخونه قلندر به اونجا میره و در حالیکه پشتش به او هست صداشو میشنوه و در آخر از انبار بیرون میاد و با گریه و ناراحتی میگه خیلی خوب میخونه حتما موفق میشه! باران با هازار و خان به گردش رفتن آنها سوار قایق شدن که خان میگه این چه وضعیه آخه؟ یکی مارو ببینه چی میگه؟ ۳ تا مرد وسط روز تو قایق زشته به خدا بعد کلی غر زدن به ساحل برمیگردن. باران میگه باشه الان میریم آدرنالین خالص ترشح کنی سپس سوار موتور گازی میشن. هازار حسابی میترسه و میخواد تا تموم کنن. خان بهش میگه این همه وقت تو قایق بودیم تفریح رمانتیکو رفتیم حالا هم یخورده هیجان کشیدی دیگه! باران میگه تف یک بعدی شلیک به خورشیده! و با خان شروع میکنن به شلیک کردن سمت خورشید. قلندر رو تاپ گرفته خوابیده از طرفی ترکمن هم کنار درخت خوابیده. قلندر خواب میبینه که شیرین رفته تو کاباره و داره آهنگ میخونه قلندر وقتی میره اونجا صداش میزنه که از اونجا بیاد بیرون اما نگهبان ها میبرنش همان موقع قلندر از تاپ پایین می افتد و از خواب بیدار میشه. ترکمن میپرسه چیشد؟ قلندر میگه خواب بدی دیدم سپس میره داخل عمارت تا اونجا بخوابه.

وقتی وارد عمارت میشه صدای آواز خوندن آسیه را میشنود سپس به اتاقش میره و میگه تو آواز خوندنش به شیرین یاد دادی؟ آسیه تایید میکنه که قلندر میگه حالا بیا جمعش کن رفته تو کاباره ها میخونه! آسیه تعجب میکنه و میگه مطمئنی؟ کدوم کاباره؟ قلندر میگه الان که نه تو خواب دیدم آسیه خیالش راحت میشه که قلندر میگه اگه جلوشو نگیریم به اونجا کشیده میشه سپس میگه برو بیرون میخوام بخوابم. کامیلا تمام کارهارو انجام داده و در حال بردن تشک به داخل عمارته زن های قلندر با دیدن او میخندن و باهمدیگه اونو دست میندازن سپس بعد از رفتنش از عشق و علاقه شون بهم میگن و خاطراتشونو مرور میکنن که یکدفعه به خودشون میان و از همدیگه جدا میشن و هرکی گوشه ای می نشیند. قلندر دوباره خواب میبینه که ایندفعه شیرین تو کاباره در حال آهنگ خوندنه و زن هایش هم خوانی میکنن و حکم رقصنده را دارن قلندر وارد اونجا میشه و با دیدن اونا شوکه شده و تا مرز مرگ میره. همگی دورتادور میز افطار نشستن. بعد از خوردن غذا قلندر و کامیل و مسلم در حال قدم زدن هستن که غذاشون هضم بشه از طرفی آسیه داد میزنه و میگه تازه عروس پس کجایی؟ این چای چیشد؟ همان موقع کامیلا میاد و ادای اینکه مثلا چای و آبجوش قوری و کتری را بریزه روشون در میاره همگی میترسن و کامیلا میگه این یه تهدید بود چون دفعه بعد امکان داره خالی نباشه و واقعا چای و آبجوش بریزه روتون پس حدتونو بدونین! سپس به قلندر میگه همینجا همه چیز تموم شد من دیگه تازه عروس نمیشم قلندر میخواد زنگ بزنه به پلیس که  کامیلا میگه باشه منم شوهرمو از اینجا میبرم قلندر ناراحت میشه و میگه نه فامیلمو نبر کامیلا میگه اگه زنگ بزنی میبرمش! شب موقع خواب عایشه دم پنجره دوباره عروسک بزرگ غول بیابانی را میبینه و داد میزنه همه بیرون میان از اتاق هاشون و میرن تو تراس تا اون غول بیابانی را ببینند اما فکر میکنن عایشه توهم زده و میرن. بعد از رفتنشون عایشه دوباره اونو میبینه و با گریه میره داخل…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا