گفته های خواندنی از سیاوش خیرابی : ستاره نیستم، اما «محبوب» هستم!

با هم در این مطلب گفته های خواندنی از سیاوش خیرابی بازیگر سینما و تلویزیون را خواهیم خواند.

سیاوش خیرابی، متولد ۲۹ آذر ۱۳۶۳، در تبریز، بازیگر سینما و تلویزیون ایران، فرزند منوچهر خیرابی و ماهرخ برهانی است. وی از ۱۹ سالگی در کلاس های آموزش بازیگری کانون سینماگران جوان شرکت کرد و در سال ۸۷ با بازی در سریال ترانه مادری به شهرت رسید. در کارنامه هنری او می توان به فیلم های «نفوذی»، «لج و لجبازی»، «حس پنهان»، «یکی برای همه»، «خیابان یک طرفه»، «لوک خوش شانس»، «حال خوب من»،
«همه چی آرومه»، «جلب سیار»، «مرغ تخم طلا»، «جواد و فرشته»،
«استخر» و همچنین مجموعه های تلویزیونی «آوای باران»، «سه پنج دو»، «مادر»، «همچون سرو»، «از یاد رفته»، «دلنوازان» و «ترانه مادری» اشاره کرد.

گفته های خواندنی از سیاوش خیرابی : ستاره نیستم، اما «محبوب» هستم!

فوق دیپلم کامپیوتر دارم، اما دوره های بازیگری را هم گذرانده ام و به نظرم این دوره ها کمک بسیار زیادی در پیشرفتم داشته است و می شود گفت ۱۰۰ درصد پیشرفتم را مدیون همین دوره ها هستم.

به نظر من تولید تله فیلم خیلی خوب است، چون خیلی ها را سر کار می برد و من خودم هم با بازی در یک تله فیلم معرفی شدم.

مدت حضور من در پروژه مهم نیست و بیشتر برای من مهم نقش است که به چشم بیاید و تاثیرگذار باشد.

البته اگر به این صورت باشد که بیایم و از جلوی دوربین رد بشوم، هرگز قبول نمی کنم، اما اگر نقشی هر چند کوتاه در کار آقای مهرجویی به من پیشنهاد شود، با کمال میل آن را می پذیرم.

به نظر من رمز ماندگاری این است که کار خوب انجام بدهید و فیلم خوب بازی کنید و البته مردمی باشید.

خیلی زیاد برای ماندگاری تلاش و سعی می کنم کارهای خوبی انجام بدهم که مردم راضی باشند.

در سال های اخیر بازیگرهای زیادی در تله فیلم ها بازی کردند و به نظرم تله فیلم خیلی خوب است، مخصوصا اوقاتی که بیکارید و کاری ندارید، تله فیلم بازی کنید.

در تئاتر نفس به نفس باتماشاچی هستید و خیلی هم کار در تئاتر سخت است. سینما ماندگاری همیشگی دارد و تلویزیون باعث محبوبیت بین عامه مردم می شود.

فکر می کنم اولویت اصلی هر بازیگری سینماست.

راهنمای حل جداول کلبه سرگرمی شماره 399 / نیمه اول تیر سال ۱۴۰۰

شروع من با تلویزیون بود، اما باندبازی های سینما اجازه نداد من و هم نسل هایم به جایگاهی که شاید حق مان هم بود، دست پیدا کنیم.

باندبازی یعنی یکسری از افراد که در سینما نفوذ دارند، از آدم های خودشان در کارهای سینمایی استفاده می کردند و هیچ وقت فرصت لازم را به من و امثال من نمی دادند.

یکسری افراد هستند که سال هاست نقش آدم های تینیجر را بازی می کنند و این در حالی است که ما بازیگران جوان زیادی داریم که بتوانند در این ظاهر دیده شوند.

آقای شریفی نیا برای چند پروژه مثل «اخراجی ها ۲»، «اخراجی ها ۳»، «رسوایی» و «معراجی ها» به من پیشنهاد کار دادند، اما هر بار اتفاقی افتاد که همکاری ما میسر نشد.

برای ورود به سینما واقعا فرصت لازم و کافی به من داده نشد تا به چیزی که دوست دارم دست پیدا کنم.

تلویزیون رسانه فراگیری است که همه آن را تماشا می کنند، در حالی که سینما این طور نیست و مخاطب محدودتری نسبت به تلویزیون دارد.

به شخصه فکر می کنم فقط حامد بهداد بود که از تلویزیون شروع کرد و در ادامه توانست خودش را در سینما هم تثبیت کند.

من هنوز هم کار کردن در سینما را دوست دارم.

چرا باید کنار کسی بازی کنم که هیچ کس در خیابان هم نمی شناسدش؟!

نقش هایی که از من دیده شده، بیشتر بچه شیطون و تینیجر و… بود. فکر می کنم مدل پیشنهادهایم بعد از «آوای باران» تغییر خواهد کرد.

هر سال نزدیک ایام جشنواره که می شود عزا می گیرم که چرا امسال من فیلمی در جشنواره ندارم. اما خب، من چه کار می توانم انجام دهم؟

من نه لابی کردن بلد هستم و نه از آن بازیگرها هستم که موقع کار به کارگردان ها و دستیارها زنگ بزنم و بگویم حواس تان به من باشد.

همیشه به دنبال این بوده ام که نقش متفاوتی را تجربه کنم که حال و هوایش فرق داشته باشد.

با آقای سهیلی زاده صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که مدل نقش هایم باید عوض شود. آقای سهیلی زاده گفتند من خودم تو را در این نوع نقش ها «تینیجر» جا انداختم، خودم هم کاری می کنم که کاراکترت کلاً عوض شود.

همزمانی تولید و پخش، از این جهت که عوامل سریال از مخاطب فیدبک می گیرند و ادامه سریال را با توجه به نظریات مردم جلو می برند، اتفاق خوبی است.

همیشه در مصاحبه هایم گفته ام که «ترانه مادری» بهترین کارم است، اما فکر می کنم از «آوای باران» بازیگری را شروع کرده ام.

تا الان فقط دیده شدم، اما از اینجا به بعد می خواهم بیشتر بازی ام را نشان دهم.

دوست دارم فضاهای مختلفی را تجربه کنم، اما قسمت نشده است!

شاید خیلی از کارگردانان و دستیارها فکر می کنند، من چون در چند سریال در خدمت آقای سهیلی زاده بوده ام، با کارگردان دیگری سریال کار نمی کنم. در حالی که این تصور اشتباهی است.

برای جوانی مثل من یک افتخار محسوب می شود که استاد پرستویی کارم را می بینند و نظر مثبتی روی آن دارند.

در یک برنامه تلویزیونی آقای پرستویی به صورت تلفنی روی خط برنامه آمدند و گفتند به سیاوش خیرابی تبریک می گویم و فکر می کنم به یک نوع بلوغ در بازیگری رسیده است. من هم آمدم بگویم استاد، ما شاگردی می کنیم، اما آنقدر هول شده بودم که صادقانه گفتم نمی توانم حرف بزنم.

در مورد ازدواج نه از طرف خانواده فشاری برای این کار دارم و نه هنوز خودم برای ازدواج به جمع بندی نهایی رسیده ام. فکر می کنم هنوز وقت دارم.

فعلاً دغدغه من این است که بازیگری را به جای باثباتی برسانم، بعد به ازدواج فکر خواهم کرد.

زمانی که سن و سال کمتری داشتم می خواستم طوری ازدواج کنم که فاصله سنی ام با بچه ام خیلی کم باشد، اما این اتفاق نیفتاد.

هیچ وقت نتوانسته ام این را هضم کنم که انسان از اینکه آدم های دیگر دوستش داشته باشند، اذیت شود.

کسی که بازیگر می شود، باید این موضوع را قبول کند که شهرت جزوی از زندگی اش خواهد شد. یکسری از دوستان می گویند وقتی در رستوران همه نگاه مان می کنند نمی توانیم راحت غذا بخوریم، اما باور کن اگر مردم در رستوران من را نگاه نکنند اذیت می شوم و با خودم می گویم یعنی دیگر مردم مرا دوست ندارند؟

همه ما مدیون نگاه مردم هستیم و به همین دلیل، به شخصه هیچ وقت از شهرت اذیت نشده ام.

من از با مردم بودن لذت می برم و تعامل با مردم را دوست دارم.

کسی که وارد بازیگری می شود، می داند که یکی از تبعات این حرفه، شهرت است.

همه آدم ها، شهرت و دیده شدن را دوست دارند.

یک بار یکی از بچه ها گفت بیا شیشه های ماشینت را دودی کن که راحت در خیابان رفت و آمد داشته باشی! من در جواب گفتم اگر این کار را انجام دهم، چطور تشخیص بدهم چه کسی من را دوست دارد و چه کسی دوستم ندارد؟

دیگر تحمل ادامه دادن بازیگری در این فضای عجیب را ندارم. بازیگری را به زودی برای همیشه کنار می گذارم تا حداقل اعصاب و روح و روانم در آرامش باشد.

من خاک پای مردم و بزرگان سینمای ایران مانند استاد انتظامی و استاد مشایخی و استاد رشیدی و… هستم، اما متاسفانه فیلم ها و سریال هایی که بازی کرده ام، چندان به دلم نمی نشیند و تلاش هایم بعضا آنچنان که می خواهم، نتیجه نمی دهد.

متاسفانه در بعضی مواقع، پشت پرده ی مسائل، آرامش را از بازیگران ربوده و شرایط نرمال برای پیشرفت را از بین برده است.

در موقع بازی در فیلم ها و سریال های فیلم های مختلف به جای این که بر سر بازیگری خود متمرکز باشم، باید با ۱۰۰۱ مشکل دست و پنجه نرم کنم. انگار ما، هم باید بازیگر باشیم، هم وظیفه ی دیگران را انجام بدهیم و هم توهین بشنویم!

سر چند تا از کارهایی که انجام دادم، کارگردان هی کات می داد! دوباره صحنه را می گرفتیم، باز هم کات می‌داد! کارمان را درست هم انجام می دادیم، اما این قدر کات داد که آخر همه دیوانه شده بودیم! خود کارگردان محترم هم نمی دانست دارد چه کار می کند… از این اتفاقات زیاد است.

خیال می کنند گیر دادن به بازیگر و آرامش را از او گرفتن ارتقای درجه می آورد! و متاسفانه این فقط حرفِ منِ کوچکترین نیست، اساتید و بزرگانِ بازیگری هم از دست کارگردان های بی سواد خسته شده اند. فقط بلدند اذیت کنند. آخرش هم که چی؟! هیچی که هیچی! در انتها می بینیم متاسفانه از همان فیلم ساخته شده هم هیچ چیزی در نیامده.

با همه ی وجودم مردم و طرفدارانم را دوست دارم.

من ستاره نیستم، اما محبوب هستم.

با محبوبیت خیلی راحت کنار می آیم، مثل همه مردم زندگی می کنم و با افراد جامعه برخورد می کنم.

دوست دارم در ایران مقابل استاد انتظامی و استاد پرستویی و در سینمای جهان علاقه مند هستم در مقابل برد پیت بازی کنم.

هر جا حسین سهیلی زاده را ببینم دستشان را می بوسم، ایشان اسطوره من هستند.

حامد بهداد یک هنرمند است.

بازی هنگامه قاضیانی را در «به همین سادگی» دوست دارم.

بازیگری مسیر پر پیچ و خمی دارد.

از کلاس سوم راهنمایی کلاس بازیگری را شروع کرده ام و تا زمانی که به دانشگاه رفته ام نیز بازیگری یکی از دغدغه های من بود.

زمانی که فوق دیپلم نرم افزار کامپیوتر گرفتم هیچ علاقه ای به ادامه تحصیل پیدا نکردم. در یک شرکت خصوصی به عنوان سرپرست فروش، کارم را شروع کردم تا به درآمد برسم.

پدرم آتلیه عکاسی داشت و الان هم برادرانم در آتلیه عکاسی فعالیت می کنند، به همین خاطر از همان ابتدا با دوربین بیگانه نبوده ام و آز آن نمی ترسیدم. وقتی مقابل دوربین سینما رفتم، اصلا اذیتم نکرد.

دوست دارم نقش یک جنوب شهری را بازی کنم.

یک آرشیو تقریبا کامل از فیلم های خارجی دارم و از میان هنرپیشه ها بردپیت را بیشتر می پسندم. وقتی می خواهم فیلمی را ببینم، داستان فیلم برای من مهمتر است تا نام بازیگرانش.

مردمداری را از پدرم یاد گرفته ام و سعی می کنم با مردم بهترین برخورد را داشته باشم. پدرم در مورد مردم می گوید: آن ها هستند که ما هستیم!

بهترین زوج سینما حمید جبلی و ایرج طهماسب هستند.

خیلی ها پشت صحنه خوب پول درمی آورند که ما نمی فهمیم.

تمام زندگی ام بازیگری است، یعنی ممکن است من یک موقع کم کار شوم، ممکن است نروم سر کار یا ممکن است انتخاب هایم عوض بشود، اما دوست دارم در این دنیای بازیگری باشم.

شک ندارم مطبوعات به مطرح شدن ما خیلی کمک کرده اند و سعی می کنم با آنها ارتباط دوستانه ای داشته باشم.

تهیه و تظیم: رضا پورزارعی
عکس: زهرا اصغری

 

 

 

بیشتر بخوانید:

گفته های خواندنی از رضا کیانیان : من یک آدم «چند وجهی» هستم!

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا