گفتگو با کیمیا خلج بازیگر سریال سرزده: اگر حساسیت داشته باشید ماندگار مى شوید

کیمیا خلج، متولد هفت دی هزار و سیصد و هفتاد و سه، تهران، دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تهران که از سال هشتاد و پنج و در یازده سالگی وارد فضای هنری شده است. با گذراندن دوره های مختلف بازیگری به مسیر خود ادامه داد و بعد از آن با دریافت جایزه بهترین بازیگر جشنواره تئاتر استان به تلویزیون معرفی و از بین چند صد نفر برای اجرای برنامه نوجوان شبکه دو انتخاب شد. دو سال مجری و گوینده برنامه ٣٠ یاسی در شبکه دو بود، در سال های اخیر در حوزه مطبوعات به عنوان خبرنگار، منتقد و نویسنده فعالیت کرده وهمچنین در تولید و نوشتن برنامه های تلویزیونی و رادیویی نیز سابقه دارد، با کیمیا خلج که این شبها سریال «سرزده» را روی آنتن دارد گفتگویی متفاوت داشته ایم که با هم می خوانیم.

گفتگو: عباسعلی اسکتی

عکس: فائزه سلیمیان 

*چرا از اینهمه فعالیت هنری «بازیگری» را انتخاب کرده اید؟

جواب دقیقى برای این سوال ندارم شاید مهم ترین دلیل این است که از پنج سالگى که سواد خواندن داشتم خودم را به جاى شخصیت هاى کتاب قصه هایم مى گذاشتم و دوست داشتم هربار زندگى جدیدى را تجربه کنم. این تجربه گرایى به نظرم مى تواند خودش دلیل باشد.

*چه ویژگی هایی در یک نقش باعث می شود آن را بازی کنید؟

جزئیات در فیلمنامه مسئله مهمى است، من به جزئیات یک کاراکتر زیاد دقت مى کنم.

*در سریال سرزده بازی در کنار چهره های مطرح چگونه تجربه ای بود؟

تجربه سخت و خوبى بود. از آقاى بهادر اسدى کارگردان کار ممنون هستم که به من اعتماد کردند. به هرصورت بازى در کنار آدم هاى حرفه اى باعث مى شود تلاش و تمرکز شما ده برابر شود. من از رویا میرعلمى خیلى ممنونم، میرعلمى در طول پروژه آنقدر حواسش به جزئیات و نکات بازى من بود که من براى همه چیز با او مشورت مى کردم، او به من اعتماد به نفس مى داد، على انصاریان رفیق بسیار بامعرفتى است و مثل برادر بزرگتر همیشه حواسش به همه چیز بود، در مجموع براى من تجربه بزرگى بود.

*به نظر شما سریال سرزده با استقبال مخاطب روبرو می شود؟

این برایم قابل پیش بینی نیست اما امیدوارم مخاطبى که کار را مى بیند راضى باشد چون تک تک عوامل در شرایط سخت کرونا برایش زحمت زیادى کشیده اند.

*رسیدن به دنیای تصویر و دیده شدن چه المان هایی می خواهد؟

دوست ندارم مرزبندى کنم و بگویم که براى رسیدن به تصویر باید حتما فلان ویژگى را داشت اما این را مى دانم که در بازیگرى پشتکار نکته مهمى است، نباید خسته شد و باید پیوسته تمرین کرد، کتاب خواند، فیلم و تئاتر دید، در کلاس ها و ورکشاپ هاى به روز شرکت کرد.

*شما یک بازیگر جوان هستید، آینده را چگونه می بینید؟

ترجیح مى دهم از مسیرى که در آن هستم لذت ببرم و به آینده فکر نکنم.

*چقدر به ماندگاری در هنر ایران فکر می کنید؟

فکر مى کنم اگر براى کارهایتان با جان و دل زحمت بکشید و حساسیت داشته باشید ماندگار مى شوید، من به کار خوب فکر مى کنم.

*در بین بازیگران امروز کسی را داریم که ماندگار شود؟

حتما که داریم و تعدادشان هم کم نیست.

*چه توصیه ای برای علاقه مندان به «بازیگری» دارید؟

تئاتر کار کنند، کتاب بخوانند، براى بازیگر خیلى مهم است که فهم کلمات و جملات داشته باشد و سینماى جهان را بشناسد و بعد پشتکار مهم است، خسته نشوند و تلاش کنند تا برسند.

*بیشتر دوست دارید چه نقش هایی را بازی کنید؟

نقش هایى که از خودم دور باشد.

*تفاوت بازی در سینما، تئاتر و تلویزیون و کدام را ترجیح می دهید؟

عمده ترین تفاوت در میزان شناخته شدن بین مردم است، من عاشق بازیگرى هستم اما از شناخته شدن خوشم نمى آید به همین خاطر اولویت اولم همیشه تئاتر است.

*شما بازیگر کم حاشیه ای هستید، حاشیه را دوست ندارید؟

اصلا، همانطور که قبلا گفته ام من از شهرت زیاد خوشم نمی آید به همین خاطر ترجیح من این است در گوشه امن خودم کارهایم را انجام دهم.

*سختی ها و شیرینی های بازیگری؟

بازیگرى مسیر خیلى سختى است که اگر عاشقش باشید برایتان شیرین مى شود.

*خوش چهره بودن چقدر در پیشنهاد نقش تاثیر دارد و شما جزو بازیگران خوش چهره هستید؟

چهره در حوزه تصویر مى تواند نکته مثبتى براى بازیگر باشد ولى مهم تر از آن بازیگر خوب بودن است، تکنیک و سواد داشتن است. چهره به تنهایى نمی تواند شما را موفق کند و اگر این کار را کرد این موفقیت گذرا است، من خودم را زشت نمى دانم و چهره ام را پذیرفته ام.

*نقشی بوده در میان فیلم های ایرانی که دوست داشته باشید بازی کنید؟

نقشى نبوده اما کارگردان هاى بسیارى بودند که دوست داشته ام با آنها کار کنم، آقاى بیضایى، آقاى تقوایى، آقاى فرهادى، آقاى فرمان آرا و مرحوم عباس کیارستمى.

*از کار بازیگران و کارگردان های خارجی کدام را می پسندید؟

فیلمساز محبوب زیاد دارم کیشلوفسکى، هانکه و تارانتینو را خیلى درست دارم، بیلى وایلدر برایم مثل یک مهندس فیلمنامه است و جزئیاتى که در فیلمنامه هایش لحاظ مى کند را دوست دارم، بازیگر محبوب هم زیاد دارم، واکین فینیکس، اولیویا کلمن، جک نیکلسون و مریل استریپ.

*در تدارک ساخت اولین فیلم کوتاه خودتان هستید، در مورد آن صحبت می کنید؟

فیلمنامه اى از مجید خطیرى را در دست ساخت دارم که براى حضور در فستیوال هاى بین المللى آماده اش مى کنیم و این روزها همه تمرکز و دغدغه ام را براى ساخت آن گذاشته ام.

*دستی هم در نوشتن دارید، نوشتن کجای زندگی شماست؟

نوشتن همه زندگى من است، من از نه سالگى تا امروز پیوسته مى نویسم، دو مجموعه شعر و یک مجموعه داستان کوتاه مشترک هم چاپ شده و در این بین یادداشت هایم در نشریات مختلف منتشر شده است، فیلمنامه و نمایشنامه هم مى نویسم و اصولا نوشتن برایم مرز ندارد، این روزها هم مشغول نوشتن برنامه رادیویى هستم که بسیار دوستش دارم.

*در مورد نوشتن نقد فیلم دارید هم صحبت می کنید؟

بله، چند سال است که در نشریات مختلف ستون دارم و می نویسم. فیلم دیدن و تئاتر دیدن یکی از مهم ترین کارهاى زندگى من است و سعى مى کنم بى طرف و با دیدن جزئیات یادداشت بنویسم، نوشتن هم پیوسته بوده و است. داستان، شعر، فیلمنامه، استاد من در فیلمنامه نویسى اسماعیل میهن دوست است که با هم مشغول نوشتن فیلمنامه سینمایى هستیم که بعدتر از آن خواهید شنید.

*غیر از بازیگری چه فعالیت دیگری دارید؟

رشته تحصیلى من در حوزه پزشکى است، دغدغه جنین و بیمارى هاى دوره جنینى را پیوسته دارم و نوشتن براى من همیشه مسئله و دغدغه مهمى است.

*ازدواج چقدر برای هنرمندان سخت تر از مردم عادی است؟

نمى دانم باید از هنرمندها بپرسید من شاگرد هستم اما ازدواج براى شخص من تصمیم ترسناکى است.

*موسیقی کجای زندگی شما قرار دارد و خواننده محبوب هم دارید؟

من از سن خیلی کم با موسیقى آشنا شدم و با ویولن شروع کردم، بعد سراغ گیتار و پیانو رفتم و هنوز از هر فرصتى براى یادگیرى ساز جدید استفاده مى کنم. من عاشق صداى آقاى شجریان هستم.

*آخرین فیلم و کتاب خوبی که خوانده و دیده اید را معرفی می کنید؟

کتابى که این روزها مشغول خواندنش هستم «اتاق» نوشته اما دون اِهو است و آخرین فیلمى که همین چند روز پیش دیده ام «هفت و نیم» ساخته برادران محمودی بود.

*علاقه مندی ها و تفریحات شما؟

تئاتر دیدن، فیلم دیدن، کتاب خواندن، ساز زدن و طبیعت گردى.

*نظریات مخاطبانتان چقدر برایتان اهمیت دارد؟

بسیار زیاد، نقدها را همیشه خوب گوش مى دهم و به آن فکر مى کنم.

*چهار شخصیت که دوست دارید از نزدیک ببینید؟

احمد شاملو، مولانا، فریدا کالو، هیتلر.

*سه وسیله که به جزیره تنهایی خودتان می برید؟

کتاب، لپ تاپ، فیلم!

*زندگی را چه رنگی می بینید و خط قرمزهای شما چیست؟

زندگى خاکسترى است و خانواده و شرف مهم ترین خط قرمز من است.

*اگر بخواهید خودتان را در یک کلمه تعریف کنید.

صلح طلب.

*چیزی که از خودتان انتظار داشتید امروز باشید، هستید؟

من همیشه از خودم خیلى زیاد انتظار دارم، بنابراین نه.

*فکر می کنید ده سال بعد چنین روزی کجا هستید؟

واقعا نمی توانم بگویم اما دوست دارم فکر کنم کنار «مهین بانو» مادربزرگم هستم و او صحیح و سلامت است.

*در پایان یکی از نوشته های شما برای مخاطبان ما؟

دوست داشتم در یک سه شنبه بارانیی عاشقت می شدم / و در یک چهارشنبه برفی می گفتم دوستت دارم / دوست داشتم تمام پنج شنبه را با هم قدم می زدیم و غروب جمعه زیر یک درخت گیلاس پیر دراز می کشیدیم و فراموش می کردیم که تمام جمعه های دلگیر گذشته را چه قدر جدی گرفته بودیم / دوست داشتم برایت شعر بخوانم و تو از بالاترین شاخه برایم گیلاس بچینی / بعدترش دلم می خواست از ارتفاع چند هزار پایی مردم را نگاه کنیم و حدس بزنیم کدامشان عاشق ترند / من دلم می خواست زندگی کنیم / بدون تعطیلی / بدون تقویم / اما دست و پایمان را بستند و ما مجبور شدیم تمام روزهای هفته را به جای عاشقی کردن کار کنیم / در ترافیک بمانیم / قبض آب و برق پرداخت کنیم / جبر و جغرافیا ورق بزنیم / و غروب جمعه وقت مزه مزه کردن یک گیلاس یخ زده جلوی تلویزیون تازه یادمان بیاید آن طور که می خواستیم زندگی نکرده ایم!

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا