چندین نمونه شعر سنتی در مورد فصل پاییز
پاییز فصل زیبایی ها است؛ فصل زیبایی ها و آرامش روح و روان. شعر درباره پاییز، از فصلی سخن میگوید که وقتی در طبیعت پا میگذارد، اعجاز کرده و سبزها را به زرد و نارنجی و سرخ تبدیل مینماید. پاییز همانند پادشاهی قدرتمند است که بر درختان و آب و هوا حکومت میکند و با دستوری هماهنگ حکم به سکون و پژمردگی می دهد.
در مطلب حاضر شعرهایی زیبا در قالب سنتی درباره پاییز را مطالعه خواهید کرد؛ با ما همراه باشید.
ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان
ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن
نوحه کنان از هر طرف صد بیزبان صد بیزبان
هرگز نباشد بیسبب گریان دو چشم و خشک لب
نبود کسی بیدرد دل رخ زعفران رخ زعفران
حاصل درآمد زاغ غم در باغ و میکوبد قدم
پرسان به افسوس و ستم کو گلستان کو گلستان
مولانا
~~~~~~~~~~~~~~~✦✦✦~~~~~~~~~~~~~~~
وزیدن گرفتهست باد خزان
به گوش آید از دور داد خزان
گل و سبزه و برگهای قشنگ
مباشید غافل ز یاد خزان
نخواهد ز بین شما هیچ یک
برد جان بدر از جهاد خزان
به سویی فتد هر یک از جمعتان
ز توفان تند ز یاد خزان
کنونی که هستید بر شاخهها
به دور از گزند و عناد خزان
از این بزم جانبخش سودی برید
که محوش کند انجماد خزان
مهدی رستادمهر
~~~~~~~~~~~~~~~✦✦✦~~~~~~~~~~~~~~~
پاییز یک شعر است یک شعر بیمانند
زیباتر و بهتر از آنچه میخوانند
پاییز، تصویری رؤیایی و زیباست
مانند افسون است مانند یک رؤیاست
با برگ میرقصد با باد میخندد
در بازیاش با برگ او چشم میبندد
تا میشود پنهان برگ از نگاه او
پاییز میگردد دنبال او، هر سو
هرچند در بازی هر سال، بازندهست
بسیار خوشحال است روی لبش خندهست
مانند یک کودک خوب و دل انگیز است
یا بهتر از اینها: پاییز، پاییز است
ملیحه مهرپرور
~~~~~~~~~~~~~~~✦✦✦~~~~~~~~~~~~~~~
تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم
چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمیدانم
تو فکر خواب گلهایی که یک شب باد ویران کرد
و من خواب تو را میبینم و لبخند پنهانم
تو مثل لحظهای هستی که باران تازه میگیرد
و من مرغی که از عشقت فقط بیتاب و حیرانم
تمام آرزوهایم زمانی سبز میگردد
که تو یک شب بگویی دوستم داری تو میدانم