حکایت کشیش و سند بهشت که به بهایی ناچیز فروخت!
حکایت کشیش و سند بهشت حکایت خیلی از ما انسان هاست که ندانسته حرف هایی را باور کرده و به روال زندگی عادی خود آسیب می رسانیم ، با خواندن این داستان بهتر است کمی تامل کرد و دید که کجای زندگی را به خطا رفته ایم ؟
در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم میفروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود میکردند.
فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج میبرد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد…
به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت:قیمت جهنم چقدره؟ کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟! مرد دانا گفت: بله جهنم. کشیش بدون هیچ فکری گفت: ۳ سکه مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهید.کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد.
به میدان شهر رفت و فریاد زد: من تمام جهنم رو خریدم این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کس را داخل جهنم راه نمیدهم…!
بیشتر بخوانید :
۳ داستان آموزنده و جذاب با موضوعات مختلف