خلاصه داستان قسمت ۱۰۱ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۰۱ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۰۱ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۰۱ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۰۱ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

اینجی با هان درباره دوستش باریش حرف میزنه که رادیو داره و میخواد بره پیشش تا درباره کار حرف بزنه هان چیزی نمیگه و اینجی را تعقیب میکند. اینجی پیش دوست دوران دانشگاهیش باریش می رسد. باریش از دیدنش خوشحال میشه و میگه اصلا چیشد که یکدفعه همه از  هم بی خبر شدیم؟ اینجی میگه زندگیه دیگه گرفتاری های خودشو داره‌. باریش بهش میگه شنیدم ازدواج کردی راسته؟ اینجی حلقه شو نشون میده که باریش به حالت تمسخر میزنه تو صورتش و میگه باورم نمیشه نگو که با اون پسر نچسب اویگار ازدواج کردی؟ اینجی میگه نه یکی دیگه ست زیادی خوشتیپه، باریش مشتاق میشه تا با هان آشنا بشه اینجی میگه به زودی میبینیش.

هان تو ماشینش نشسته و از دور انها را میبیند و وقتی گرم و صمیمی بودن انها را میبیند اصلا حس خوبی نمی گیرد و عصبی می شود. نریمان و غمزه با هم صمیمی شدن و تو مدرسه کنار هم سر میز نشسته اند. امره پیش اگه می رود و با طعنه و کنایه بهش میگه دیگه تو رو تو جمعشون راه نمیدن نه؟ بالاخره پیش میاد طبیعیه وقتی همزمان بخوای دوتاشونو باهم داشته باشی همینجوری میشه دیگه. اگه عصبانی میشه و یقه امره را با عصبانیت میگیره و میچسباند به دیوار و بهش میگه میفهمی داری چی میگی؟؟ امره میگه کل بچه های کلاس میدونن که وقتی با غمزه بودی همش چشمات دنبال نریمان بود. غمزه با شنیدن این حرف ناراحت میشه و با چشمانی گریان از کلاس بیرون میره. نریمان با عصبانیت میگه همینو میخواستین؟ خیالتون راحت شد؟ و دنبال غمزه میره.

اسد، اسرا را می رساند وقتی به جلوی درب ساختمان می رسد، آنیل همان مرد دیوانه ای که با هان دعوایش شد با دیدن اسرا به سمتش میره. و با دستش از دور وجب میکنه و با خودش میگه درازه! خیلی درازه! آره یامور هم درازه ولی اون موهاش صافه این فرفریه و بعد از کمی صحبت کردن با خودش از اونجا با سرعت میره. اسد و اسرا از حرف های او تعجب میکنند و اسرا میگه تو فهمیدی چی میگفت؟ اسد میگه نه والا ولش کن بیچاره انگاری مشکل داشت، اسرا میگه ولی ساختمانو درست اومده بود. صفیه به گلبن میگه خوب پیانورو تمیز کردی؟ گلبن میگه اره آبجی همه جاشو ۱۶ بار تمیز کردم فقط کلیداشو ۸بار تمیز کردم که اونارم تمیز میکنم .اسد به گلبن زنگ میزنه که گلبن با دیدن اسمش جا میخوره و با خوشحالی داد میزنه زنده ست زنده ست نمرده داره زنگ میزنه. صفیه میترسه و میگه چیشده؟

کی زنده ست؟ کیه؟ گلبن میپیچونه و میگه هیچی نریمانه ماجرای پیانورو گفته بودم زنگ زده ببینه اینجا چخبره حال بابا خوبه یا نه، صفیه میگه حوصله ندارم برو تو اتاقت حرف بزن. گلبن با اسد قرار میزاره که بره پایین ببینتش. گلبن هم به بهانه سفارش پارچه دادن به بایرام پایین میره تا اسد را ببینه. گلبن وقتی اسد را میبینه خوشحال میشه و بهش میگه خیلی خوشحال شدم که حالت خوبه اتفاقی واست نیوفتاده اصلا نمیتونستم خوب بخوابم وقتی به خودش میاد از حرفش خجالت میکشه و میگه یعنی اینکه اسرا خیلی ترسید، همه دنبالت بودن سراغتو میگرفتن. سپس میگه هنوز با هان قهری؟ آشتی نکردین باهم؟ بابا زشته شما دوستای صمیمی هستین باهم. آشتی میکنین. اسد میگه نه گلبن باهم آشتی نمیکنیم چون کاری که از من میخواد و من انجامش نمیدم، نمیخوام ازت دور بمونم. گلبن با شنیدن این حرف جا میخوره و قلبش تند تند میزنه.

گلبن میگه دوستانه دیگه؟ فهمیدم. اسد بهش میگه نه فقط دوستانه فردا همدیگرو همون کافه ای که رفتیم ببینیم تا درباره یه چیزی باهات حرف بزنم؟ گلبن قبول میکنه و میگه باشه. بایرام از دور بهشون نگاه میکند و هم حسادت میکنه به اسد هم ناراحته از چیزی که میبینه‌. موقع تحویل دادن تکلیف های آخر ترم، وقتی به نریمان میرسد به معلمش میگه انجامشون ندادم، اگه میگه نه استاد تکالیفش تو اتاق ما جا مونده بود و به استاد میده. نریمان که جا خورده به اگه چشم میدوزد. هان به مطب دکتر میره و به منشیش میگه خیلی اضطراریه باید حتما دکترو ببینم، منشی میگه وقت خالی نداره. بعد از کمی حرف زدن مریض از اتاق دکتر بیرون میاد و دکتر با دیدن هان میگه امروز وقت نداشتی چرا اومدی؟ هان میگه خیلی واجبه باید باهاتون حرف بزنم ۱۰ دقیقه هم باشه خوبه ولی دکتر میگه نمیتونم و واسه فردا باهاش قرار میزاره. هان وقتی از مطب بیرون میاد میبینه انیل منتظرش بوده و با تمسخر بهش میگه خیلی ناراحت کننده ست نه؟

حتی ۱۰ دقیقه هم خرجت نکرد. هان میگه تو چی میخوای؟ داروهاتو میخوری؟ اگه پول نداری میخوای پول بدم بری بخری؟! آنیل میخنده و میگه خوب بود ولی احتیاجی ندارم از وقتی دیدمت حس کردم که آدم خطرناکی باشی هان لبخند میزنه و بهش میگه به حست اعتماد کن، انیل مثل دیوانه ها میخنده. شب اگه به دم در  خانه صفیه میره تا به نریمان یه تکه از کیک شکلاتی که درست کردن را بده. نریمان با دیدن کیک اول لبخند میزنه ولی زود خودشو جمع میکنه و میگه فکر کردی با یه تکلیف نوشتن و کیک شکلاتی همه چیز درست میشه؟ من دیگه ازت کمکی نمیحوام یه بار تو عمرم خواستم دیدم کمک کردنتو. اگه میگه چرا اینجوری میکنی با من و خودت؟ تو حتی اگه منو نخوای هم من بازم کنارتم پیشتم. نریمان میگه چون همه ی کارایی که میکنی خوشحالم نمیکنه اگه میگه ولی حال خودمو خوب میکنه. یادت که نرفته؟ منم تنهام خیلی! تنها چیزی و کسی که میتونه حالمو خوب کنه فقط تویی نریمان. نریمان از چیزی که شنید خیلی خوشحال میشه و اگه را به آغوش میکشد.

حکمت شروع میکنه به نواختن اهنگی غمگین با پیانو که درباره جدایی و نرسیدن هست. صفیه وقتی این آهنگو میشنود سر جایش مینشیند و به یاد ناجی گریه میکند و آرام شروع میکند باهاش همخوانی کردن. هان وقتی او را میبیند غم سرتاپاشو فرا میگیره و به طرف شوفاژخانه می رود. کسی که اونجا زندانیش کرده ناجی ست. مینشیند و بهش میگه ابجیم خیلی از دستت ناراحته ولی موندم هنوز نتونسته فراموشت کنه خودم با چشمای خودم دیدم. باید شروع کنی که درمان بشی و میخواد قرصارو بده بهش که چسب دهنشو باز میکنه.

ناجی ازش میپرسه میخوای با من چیکار کنی؟ میکشی؟ یا زندانیم؟ هان میگه اگه میخواستم بکشمت که کلی پول کنار نمیذاشتم برای‌ درمانت تو آمریکا. ناجی میگه من خوب نمیشم واسه همین جایی نمیرم. هان عصبی میشه و بهش میگه باید بری دیگه راه دیگه ای نداری اگه احتمال خوب شدنت حتی ۱ درصد باشه باید بری و امتحان کنی. ناجی میگه من وقتی از اینجا برم بیرون اولین جایی که میرم آمریکا نیست بلکه پیش اینجیه که بهش بگم تو چجور آدمی هستی….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا