خلاصه داستان قسمت ۴۴ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۴ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل پنجم این سریال پر طرفدار از شبکه جم سریز در ساعت ۱۱ و از شبکه جم تی‌وی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۴۴ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۴۴ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

قسمت ۴۴ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه

مریچ پیش چاتای میره و از حال داغون کومرو بهش میگه. سپس ماجرای بارداری کومرو و سقط شدن بچه اش را بهش میگه و ادامه میده که اصلا حال روحی خوبی نداره بهتره باهاش کمی صحبت کنی شاید برایش بهتر باشه. چاتای با شنیدن این خبر ناراحت میشه و قبول می کنه و می‌گه کومرو اصلا دوست نداره با من روبرو بشه یا باهام صحبت کنه مریچ بهش میگه من به یک بهونه ای کومرو را به یک کافی شاپ میبرم تو هم همونجا بیا تا بتونید با همدیگه صحبت کنید. چاتای قبول میکنه، همان موقع اندر که تازه به خانه رسیده بود حرف های چاتای و مریچ را میشنوه و از حرف های انها فکر میکنه که مریچ قرار بوده دوباره رابطه چاتای با کومرو را درست کنه. اندر به برادرش جانر میگه که مریچ با چاتای داشت صحبت می کرد و از حرفهاش چیزی که فهمیدم اینه که تصمیم گرفته رابطه او با کومرو را درست کنه هر جور شده باید جلوشو بگیریم و این خبرو به دوعان برسونم. وقتی اندر و چاتای به سمت شرکت راهی میشن اندر بهش میگه ماجرای مریچ چیه؟

وقتی اومدم خونه صداشو شنیدم چاتای از حرف هایی که او زده به اندر چیزی نمیگه فقط میگه زنگ زده بود حالمو بپرسه چیز خاصی نگفت. شب ییلدیز به همراه دوعان به نمایش مهدکودک هالیت جان میره از طرفی چاتای به همراه اندر هم به این مراسم میرن ییلدیز به چاتای میگه چرا اندر باید تو مراسم بچه من باشه؟ چاتای در جواب میگه به همان دلیلی که دوعان اومده! اندر با طعنه و کنایه درباره شکستن برف پاک کن و آینه بغل ماشین چاتای توسط ییلدیز به دوعان میگه سپس فیلمی که گرفته بوده را هم بهش نشون میده. دوعان از این کار ییلدیز عصبانی میشه. موقع برگشتن اندر از دوعان میخواد تا او را به خانه اش برساند تو مسیر اندر به دوعان میگه هنوز کومرو با چاتای در ارتباطه. دوعان ابتدا باور نمیکنه که اندر بهش میگه اگه باور نداری همین امشب با همدیگه تو کافی شاپ قرار دارند و آدرس را بهش میده. دوعان با کلافگی به طرف آدرسی که اندر داده میره و چتین را به داخل میفرسته تا ببینه این موضوع حقیقت داره یا نه!

کومرو به هوای استفاده از سرویس بهداشتی از سر میز بلند میشه و وقتی برمیگرده به‌ جای مریچ چاتای را میبینه و حسابی عصبانی میشه و ازش میپرسه که اینجا چیکار می کنی؟ چاتای بهش میگه که ماجرای سقط بچه ات را فهمیدم و احساس همدردی با او میکنه و برای دلداری دادن و آرام کردنش او در آغوشش می گیرد. همان موقع چتین از راه میرسه و این صحنه را میبینه و ازشون عکس میگیره و به دوعان نشون میده. دوعان با دیدن این عکس حسابی به هم میریزه و عصبانی میشه و به سرعت به خانه برمیگرده. دوعان وقتی به خانه می رسد با ییلدیز دعوا میکنه و بهش میگه دلیل شکستن برف پاک کن و آینه بغل ماشین چاتای در شب گذشته چی بوده؟ وقتی حرف های اندر و چاتای در برنامه انقدر تو را به هم ریخته پس این نشون میده که تو هنوز به چاتای احساس داری و برای تو هنوز تموم نشده و این یه مشکل خیلی بزرگ که بین ما قرار داره و با ناراحتی و کلافگی به طرف اتاق کومرو میره.

بعد از رفتن دوعان اسما پیش ییلدیز میره و بهش میگه دوعان حق داره این کارت اشتباه بوده و ازش میخواد تا برای دلجویی پیش دوعان بره و ازش دلجویی کنه. کومرو در کافی شاپ به چاتای می‌گه من نیازی به دلسوزی تو ندارم هر چی بوده تموم شده و دیگه نمیخوام تو زندگیم باشی و سر راهم ببینمت و از اونجا میره. وقتی به خانه میرسه با یک سری چمدون جلوی در مواجه میشه کومرو با تعجب میپرسه که ماجرا چیه؟ چه اتفاقی افتاده؟ دوعان بهش میگه که فهمیدم هنوز با چاتای در ارتباطی امروز هم باهاش در کافی شاپ قرار داشتی و به خاطر همین دیگه در خانه من جایی نداری و اونو از خانه بیرون میکنه. کومرو به خاطر این قضاوت نادرست پدرش و اینکه اصلا اجازه توضیح دادن بهش نداده عصبانی میشه و از طرفی فکر میکنه که این کار زیر سر ییلدیز هست و او هم توش نقش داشته، به خاطر همین با او دعوا می کنه و وقتی میخواد از خانه بیرون بره دوعان ازش سوئیچ ماشین را میگیرد، سپس حساب بانکیش را مسدود می کنه. کومرو به سمت هتل میره اما وقتی به اونجا میرسه متوجه میشه که کارت بانکیش مسدود شده.

کومرو کلافه میشه و به خاطر درماندگیش نمیدونه باید چیکار کنه و به عمر زنگ میزنه و از او طلب کمک می کند اما عمر بهش میگه دیگه اون آدم ساده و ابله قدیم نیستم که دیگه گول تورو بخورم دیگه نمیخوام نزدیکم بشی و تلفن را به رویش قطع میکنه. کومرو با کلافگی به خاطر بی پولی نمیدونه باید چیکار کنم سپس به سمت یک خانه کوچک و قدیمی در پایین شهر میره و اونجا مستقر میشه و به حال خودش غصه میخوره و گریه میکنه. ییلدیز که دلش سوخته به کومرو زنگ میزنه و ازش میپرسه که حالش خوبه یا نه؟ کجاست؟ چیزی کم و کسری نداره؟ کومرو ظاهرش را حفظ می کنه و بهش میگه نه هیچ مشکلی ندارم تو یه هتل خیلی خوب ساکن شدم و هیچ کم و کسری هم ندارم سپس تلفن را قطع میکنه…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان فصل پنجم قسمت اول تا آخر سریال ترکی سیب ممنوعه

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا