خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۸۳ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۸۳ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی تازه عروس

قلندر بالاسر کورکوت گریه میکنه و همگی گریه و زاری میکنن. هووها روی کورکوت میوفتن و گریه میکنن که قلندر بلندشون میکنه و میگه برین اونور فقط بابای خودمه و از پدرش طلب بخشش میکنه که کورکوت یکدفعه میگه نمیبخشمت. همگی شوکه میشن که عایشه میگه مرده زنده شد! بلا خوشحال میشه و به هازار میگه بابابزرگ نمرده! قلندر میخواد ببرتش بیمارستان که کورکوت میگه نه من هیچجا نمیرم جز همونجایی که دیگه باید برم! همگی گریه میکنن. شیرین تو اتاقش در حال دعا کردنه که پدربزرگش زودتر خوب بشه که باران یکدفعهبه اونجا میره و دلداریش میده که نگران نباش خوب میشه. دکتر بالاسر کورکوت میره و میگه ضربان قلبش نامنظمه عایشه میگه میخواد وایسه؟ قلندر و بقیه بهش نگاه میکنن که ترکمن با عصبانیت میگه اگه ساکت نشی خودم به حسابت میرسم! عایشه میگه بابا بهم قول حلوا داده بود شاید داره اونو ادا میکنه! ترکمن با کلافگی میگه اگه ساکت نشی خودم به حسابت میرسن؟ معتبر میگه شما ببخشیدش آقا عایشه نمیفهمه چه داره میگه! کامیلا به اتاقش میره و میگه ببین توروخدا چه بلایی سر خونه آوردن! کامیلا به آنها میگه ببین چقدر ازمون متنفرن که به محض رفتنمون اینجارو به رگبار بستن! کامیلا به کامیل میگه نکنه این وضعیت زیر سر اون زنهاست! کامیل میگه یعنی چی؟ کامیلا میگه واسه اینکه قلندر برگردونن به خونه الکی این ماجرارو راه انداختن! بلا و هازار به اونجا میان و بلا بهشون میگه میشه امشب اینجا پشتون بخوابم؟ کامیلا خوشحال میشه و میگه وقتی بچه بودی هم میومدی میگفتی میشه پیشتون بخوابم؟ ولی اون موقع یه خرس پشمالو بغلت بود الان جوان بز! سپس بلارو بغل میکنن و کامیلا قربون صدقه اش میره کامیل به کامیلا اشاره میکنه که هازارو هم بگه بیاد کامیلا قبول میکنه و ۴تایی کنار هم میشینن و بغل میکنن همدیگرو. هووها پیش قلندر که بالاسر کورکوت نشسته میرن و حال کورکوت را میپرسند.

قلندر میگه اومدین تا ببینین زنده ست یا مرده؟ معابر میگه این چه حرفیه آقا پدر شما پدر ما هم هست! قلندر میگه نخیر فقط پدر منه و هیچیه شما نیست!عایشه میگه خوب شما شوهر مایین دیگه پدر شما میشه پدرشوهرما، قلندر میگه پس میگین شوهرتونو آره؟ آنها تایید میکنن که قلندر میگه پس یه چیزی میپرسم شما میدونین دزد کیه؟ همه اونا بلارو میگن و میخندن که همه چیز مشخصه قلندر میگه من همون قدر که از اسمم مطمئنم همونقدر مطمئنم که کار بلا نیست و همونقدر مطمئنم و میدونم که کار کیه! سپس از آنها میپرسه که تو این کار دست داشتن یا نه! آنها انکار میکنن و میگن نه بعد از چند دقیقه دیلان میاد و میگه من میدونم که دزد کیه سپس میگه بلا دزد نیست بلکه شماها دزدین! زنها جا میخورن و آسیه میگه آبجی معتبر این مار چی میگه؟ عایشه به دیلان میگه برین مار باباکورکوت گفت تا زمانیکه چیزیو ندیدی یا نشنیدی باور نکن و جایی نگو! دیلان میگه اما من هم با گوشام شنیدم هم با چشمام دیدم و همشو ت واین گوشی ضبط کردم واسه قلندرخان فرستادم. آنها حسابی شوکه میشن که عایشه میگه داره بلوف میزنه قلندر بهشون میگه میخواین شما هم ببینین؟ عایشه با اعتماد به نفس میگه آره بده بیاد ببینیم. آنها با دیدن فیلمی از خودشان حسابی شرمنده و خجالت زده میشن. قلندر ترکمن را صدا میزنه و میگه دیلانو باخ وقت ببر و امشب باهمدیگه بخوابین معلوم نیست اینا چه بلایی سرش میارن. آنها حسابی ناراحتن از کارشون و چشماشون پر از اشکه. قلندر از جاش بلند میشه و هیچی نمیگه آسیه میگه سرمون میخوای داد بزن هرکاری میخوای بکنی بکن ولی اینجوری با سکوت نگاهمون نکن معتبر و عایشه تایید میکنن که قلندر میگه میخوام تو چشماتون نگاه کنم و به تک تکتون بگم که طلاقت میدم! سپس رو به همشون میگه آنها شوکه میشن که قلندر میگه ولی به حرمت بچه ها و پدرم امشب نه فردا!

آنها هرکدامشان به اتاقشان میرن و شروع میکنن به گریه کردن که چجوری با این ننگ و آبروریزی کنار بیان؟ چجوری میتونن تو روی بقیه نگاه کنن! عایشه دم پنجره میره و از خدای خودش طلب بخشش میکنه و از پشت سر خودشو پرت میکنه، معتبر با طناب دار خودشو از لوستر آویزون میکنه و قبلش به خدا میگه منو ببخش، آسیه با دیدن قرص های روی میز همه را میریزه تو دهنش و به عکس خودش و قلندر نگاه میکنه. عایشه وقتی چشماشو باز میکنه میبینه که نمرده و حسابی جا میخوره و متوجه میشه که خان، گوکان و هازار پایین پنجره اتاقش تشک گذاشته بودن. سپس خان و هازار میرن تا به مادرهای خودشون برسن. معتبر رو کف اتاقش نشسته که خان پیشش میره و میگه خوب اینم از دومیش! معتبر میپرسه اینسری هم نشد نه؟ خان میگه نه چون میدونستیم و پیداشون شل کرده بودم! هازار مدام آسیه را صدا میزنه و میگه پاشو مامان میدونم نکردی اگه منتظر اثر قرص هایی باید بگم که شکلات بودن! آسیه با تعجب میگه چی؟ ولی باز یه روسیاهی دیگه و خجل زده میشه. فردای آن روز وقتی کورکوت از خواب بیدار میشه قلندر را کنارش میبینه و خوشحال میشه سپس خودشو میزنه به مریضی. قلندر ازش حالشو میپرسه که کورکوت میگه خوبم قلندر میگه مطمئنی؟ کورکوت بهش میگه که داشته نقش بازی میکرده قلندر میگه چی؟ یعنی همه ی اون ضربان قلب نامنظم، دردا همش الکی بود؟ چرا اینکارو کردی بابا؟ داشتم سکته میکردم! کورکوت میگه میخواستم برگردی عمارت پیش زن و بچه هات. کورکوت به حرف دل قلندر گوش میده و میگه فکر میکنی چرا اونا این کارهارو کردن؟ واسه اینکه برگردی سپس شروع میکنه باهاش حرف زدن تا از خر شیطون پایین بیاد….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا