خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی رامو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال می‌توان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.

قسمت ۱۰ سریال ترکی رامو
قسمت ۱۰ سریال ترکی رامو

قسمت ۱۰ سریال ترکی رامو

فاتوش با عمه فیدان به داخل خانه نسلیهان رفتن. نسلیهان به فیدان میگه هر بلایی سر سیبل بیاد من از چشم تو میبینم! فیدان میگه سیبل هم یکی مثل فاتوشه قرار نیست اذیت بشه اونم دست ما امانته. سیبل با آدم هایش جلوی در خانه رامو ایستاده تا اینکه به دنبالش میرن و به داخل راهنماییش میکنن. وقتی به حیاط میرن مادر رامو با دیدن سلیمان یاد خاطرات گذشته میوفته که ازش خواسته بود که زن خودش بشه که یکدفعه به طرف سلیمان حمله میکنه و میگه قاتل تو شوهر منو کشتی بچه هامو بی پدر کردی و شروع میکنه بهش گفتن قاتل و توهین کردن بهش سپس اونو از اونجا میبرن و رامو میره آرومش میکنه. بعد از رفتن بقیه، سیبل را به داخل خانه میبرن و اتاقشو بهش نشون میدن. رامو پیشش میره که سیبل میگه فکر نکن اومدم اینجا همه چیز تموم شد، رامو میگه میدونم خودت گفتی بهم که یه روز بالاخره روبروی هم وایمیستیم و اون موقع یه نفر از ما زنده میمونه سیبل تایید میکنه و میگه آره همینو گفتم، رامو میگه پس بهش خیلی نزدیک شدی ببین تو اینجایی پیش من هرکاری میخوای بکن سپس بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره. رامو به فاتوش زنگ میزنه و میگه این چه کاری بود که کردی؟ مگه قرار نبود نری؟

فاتوش میگه کسی منو مجبور نکرد داداش خودم اومدم مگه تو منو نمیشناسی؟ کاریو نخوام بکنم نمیکنم رامو با نگرانی میگه اگه بلایی سرت بیارن چی؟ فاتوش میگه نمیتونن بلایی سرم بیارن همینجوری که من اینجام سیبل هم اونجاست پس کسی نمیتونه به من آسیب بزنه یعنی اجازه نمیدم رامو ازش قول میگیره که هروقت اذیت شد و خواستن ناراحتش کنن به او بگه فاتوش قول میده. جیحان برادر سیهان که توسط رامو کشته شده بود به بهونه ای از زندان به بیمارستان رفته بود سپس به کمک آدم های سلیمان از اونجا فرار میکنه جیحان حسابی انتقام چشماشو کور کرده و فقط به انتقام فکر میکنه. نجو میره پیش فاتوش و میگه میبینی دست روزگارو چند روز پیش من خونه شما زندانی بودم الان تو اینجایی قراره زن من بشی فاتوش میگه زنت نه من اینجا اسیرم اینو یادت نره در ضمن تو برای نجات جونت التماس میکردی ولی من اینجا بلایی سرم بیاد خواهرت اونجا پیش داداش منه! سپس بعد از کمی کل کل کردن از اونجا میره.

فیدان وقتی بز را میبینه پیشش میره تا باهاش حرف بزنه، بز رامو را مقصر میدونه که فیدان میگه فاتوش به خواست خودش رفته برای نجات خانواده اش تو خودت خوب میدونی که غم از دست دادن خانواده چقدر سخته! این ازدواجم یه ازدواج صوری و الکیه و مثل خیلی چیزهای الکی دیگه یه روزی میریزه پایین بز میگه تا اون موقع من با این دل خونم چیکار کنم؟ من باید چجوری تحمل کنم؟ رامو پیش دوردو بابا رفته و باهاش درد و دل میکنه و میگه نمیدونم چرا فاتوش همچین کاری کرده دوردو میگه نگرانش نباش تون دیگه بزرگ شده حتما مثل شماها یه نقشه ای واسه خودش داره. همان موقع یکی از افراد رامو خبر فرار کردن جیحان را بهش نشون میده و مطلعش میکنه و رامو با خوندن خبر احساس خطر میکنه و میره……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی رامو + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا