خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۳۳ سریال ترکی رامو
پلیس ها آلپای را با خودشون میبرن. رامو با یاقوز از بالای یه ساختمون که نزدیک کلانتریه آلپای را تماشا میکنن و بهش میگه امنیت آلپای را بالا میبرن و به جایی منتقل میشه که کسی دسترسی بهش نداشته باشه ما میتونیم به کمک وکیلش که رابط او با سلیمانه دست به کار بشیم. حنیف به رامو زنگ میزنه و میگه تو خونه وکیل آلپای یه فیلم پیدا کردیم که به دردت میخوره. رامو با دیدن فیلمی از اون وکیل و یه زن میپرسه الان چیه؟ کجاش به دردمون میخوره؟ حنیف میگه این زن معشوقه و مادر بچه های آلپای هستش به دردمون میخوره. سپس رامو به یاقوز نشون میده و میگه آلپای این فیلمو ببینه جفتشونو میکشه یاقوز میگه نقشه خوبیه که با این فیلم تحت تاثیرش بزاریم. فاتوش با نجو تو یه ساختمان قرار میزاره و باهاش دعوا میکنه که این چه حرف هایی بوده که به بز زدی؟ نجو میگه فقط خواستم امتحانش کنم من اگه بودم همچین فکری درباره ام میکردن نمی بخشیدمش فاتوش میگه تو چی میخوای از جون من؟ نجو میگه عشق من واسه خودت و بچه ات کافیه بیا جدا نشیم! فاتوش میگه تو مریضی نجو میگه فقط عاشقم.
تو اتاق کلوب رامو با بقیه در حال حرف زدنه و درباره نقشه اش با وکیل آلپای بهشون میگه که مریم از پشت در فالگوش وایساده سیبل به اونجا میاد و میگه داری چیکار میکنی؟ مریم دستپاچه میشه و خودشو جمع و جور میکنه ولی سیبل بازم بهش شک میکنه و وقتی به داخل میره درباره مریم بهشون هشدار میده. مریم بیرون از کلوب با کمیسر ملافات میکنه و گزارششو درباره نقشه ی رامو میگه. سیبل وقتی به خانه مشترکش با رامو میره سلیمان را اونجا میبینه. او ازش میپرسه اینجا چیکار میکنی؟ سلیمان میگه اومدم واسه آخرین بار ازت بپرسم که میخوای با رامو باشی یا نه؟ آنها باهم حرف میزنن که وقتی سیبل پشت رامو را میگیره و جلوش وایمیسته سلیمان سیلی بهش میزنه سپس موهاشو میگیره و بلندش میکنه و میگه تو هنوز اون روی منو ندیدی. بعد از رفتنش سیبل به شدت ترسیده و گریه میکنه.
عبدیک برای دستشویی رفتن از خواب بیدار میشه که رو پشت بوم هلیکوپترهای پلیسارو میبینه و همه را از خواب بیدار میکنه. رامو و اهالی محله برای گبج کردن پلیسا لباس هایی مثل رامو میپوشن و همگی فرار میکنن تا رامو را گم کنن. رامو به سیبل زنگ میزنه و خبر میده. سیبل مکقع رفتن از خونه نجو اونجا میاد و میگه بابابزرگ زده به سرش گفته رامورو بکشم حتی اگه لازم بود توروهم بکشم! سپس سوییچ ماشینشو میده بهش و میگه فرار کنین. رامو از محله موفق میشه بیرون بیاد و سیبل با ماشین سراغش میره. تو جاده رامو متوجه میشه تعقیبشون میکنن و با آنها درگیر میشه. وقتی یه جا وایمیستن ادم های سلیمان آنهارو محاصره میکنن و سلیمان و نجو با پوزخند به آنها نگاه میکنن که رامو به سیبل میگه تو چیکار کردی؟!….