خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی رامو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال می‌توان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.

قسمت ۳۵ سریال ترکی رامو

قسمت ۳۵ سریال ترکی رامو

رامو رو پل سر قرار با یاقوز میره. یاقوز با دیدنش جا میخوره و میگه چجوری از زندان آزاد شدی؟ اون میگه آزاد نشدم سپس باهاش خودمونی حرف میزنه که اون میگه چجوری اینجوری با من حرف میزنی؟ رامو میگه دیگه ازت بالاترم سپس گلگی میکنه که قرار بود باهم جهانگیرو بکشن چیشد پس؟ چرا اصلا سراغمو نگرفتی؟ آنها باهم کمی حرف میزنن و ازش میخواد آزادیشو بهش برگردونه یاقوز میگه تو به خاطر ترور تو زندانی من کاری نمیتونم بکنم رامو میگه آره با بمب سلیمان و نجورو کشتم. سپس با صدایی که قبلا ازش ضبط کرده بود تهدیدش میکنه که باید کمک کنه وگرنه صدارو برای جهانگیر میفرسته یاقوز میگه تو نمیتونی پیداش کنی! رامو میگه همونجوری که تورو کشونده اینجا اونو هم پیدا میکنم ولی الان باید برگردم زندان کار دارم و میره. رامو با ماشین از جلوی جواهری رد میکشه که سیبل اونجا کار میکنه و اونو از دور میبینه. بعد از رفتن رامو تانر پسر جهانگیر تو جواهری پیش سیبل میره و حالشو میپرسه و کمی باهم حرف میزنن سپس تانر از همون مغازه انگشتری برمیداره و از سیبل خواستگاری میکنه سیبل هیچی نمیگه و فقط نگاهش میکنه.

رامو با لباس جراحی دکتر به بیمارستان میره که وارد اتاق عمل بشه وقتی میره داخل تو نقش خودش یعنی رامو میره و روی برانکارد دراز میکشه و میاد بیرون و به زندان برمیگرده. یاقوز به دفتر جهانگیر میره که میبینه تانر اونجا نشسته یاقوز میپرسه جهانگیر خان کجان؟ او میگه رفته بورسا کار داشت چیشده؟ یاقوز میگهکه رامو داره آزاد میشه بهش عفو خورده تانر میگه چی؟ چجوری ممکنه؟ و بهم میریزه و ازش میخواد تا اونو بکشه یاقوز میگه بهتر نیست منتظر دستور آقا جهانگیر باشیم؟ تانر میگه نه بابام دستورشو سه سال پیش داده بود الان تمومش کنین! سیبل با یکسری از افراد سر قرار رفته که اونا ازش میخوان تا با تانر ازدواج کنه سیبل میگه نه اینجوری دیگه رامو منو نمیبخشه! من نمیتونم همچین کاری کنم باهاش آنها بهش میگه به خاطر حفظ جونش بهش خیانت کردی اگه الان واسه زنده نگه داشتنش با تانر ازدواج نکنی دیگه چه فایده داره؟! و قانعش میکنن تا با تانر ازدواج کنه. رامو آزاد شده و به خانه برگشته.

عفت با دیدنش شوکه میشه و از خوشحالی اسمشو بلند بلند داد میزنه. بعد از بغل کردنش حسن به اونجا میاد و وقتی رامو را میبینه از خوشحالی گریه میکنه و نمیدونه باید چیکارش کنه سپس میشینن تا باهم صحبت کنن. سیبل پیش مادر رامو رفته و از اونجایی که میدونه حواس پرتی داره میگه اومدم اینجا حقیقتو شده واسه ۵ دقیقه هم بدونین سپس همه چیزو میگه و با گریه از اونجا میره و برای اینکه مادر رامو تو دفترش ننویسه خودکارشو میبره. مادر رامو مدام به خودش میگه سیبل داره با پسر قاتل ازدواج میکنه به خاطر رامو! او خودکاری میببنه دسته یه مرد و میره ازش میگیره و مینویسه اما وقتی به قسمت به خاطر رامو میرسه عبدیک از راه میرسه و صداش میزنه که دایی رامو اومده و همین باعث میشه اون دیگه یادش بره و ننویسه بقیه شو. او با خوشحالی پیش رامو میره و بغلش میکنه سپس میگه بیا بریم فاتوشو از خواب بیدار کنم. دختر بچه ای از خواب بیدار میشه که فاتوش صداش میزنن رامو فاتوش را بغل گرفته و بهش میگه تو یادگار خواهرمی بوی خواهرمو میدی. مادر رامو میگه پس فاتوشم کجاست؟ عبدیک یهو میگه سر زایمان مرد مادربزرگ او حسابی ناراحت میشه و غصه میخوره و میکه هم شوهرشو کشتن هم خودشو زجر دادن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی رامو + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا