خلاصه داستان قسمت ۶۸ سریال ترکی رامو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۶۸ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال می‌توان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.

قسمت ۶۸ سریال ترکی رامو
قسمت ۶۸ سریال ترکی رامو

قسمت ۶۸ سریال ترکی رامو

صراف به آدمش میگه بیاد تو و بهش میگه چی هایی که یاد گرفتیم به رامو بگو. او میگه بالاییا میخوان یه راه جدید درست کنن تا مواد مخدر به خارج صادر و وارد کشور کنن صراف میگه ما باید بفهمیم کجا میخوان این کارو بکنن تا بهشون حمله کنیم و نزاریم جوان هایمان درگیر بشن رامو میگه یه راه هست که بفهمیم. فیدان پیش یاقوز میره و میگه باید باهم حرف بزنیم. رامو به کارینو میره و به آدم های دم در میگه به رئیستون مظهر بگین بیاد و به داخل میره. فیدان به یاقوز میگه ماهر همون فاتحه یاقوز جا میخوره و میگه رییس ماهر؟ فیدان میگه من بعد از اون در قلبمو به روی تو باز کردم! چرا رفتی گفتی به ماهر که رامو میخواد بکشتت؟! یاقوز میگه اون ماجراش فرق داره اونجوری که فکر میکنی نیست! و باهم حرف میزنن. مظهر به کازینو میره تا با رامو صحبت کنه. شب رامو تو خونه میز شام مفصلی چیده و در حال روشن کردن شمع هاست و میخنده و میگه تو کارت تمومه پسر زنگ در زده میشه و سیبل به اونجا میاد رامو بهش خوش آمد میگه و به داخل میره. رامو بهش میگه امشب دوتا چیزو ازت میخوام یکیش اینه که به هیچکی نمیگی این شمعارو من روشن کردم سیبل میخنده و میگه باشه.

رامو میگه بعدیش اینه که امشب غر زدن طعنه دعوا نداریم همه چیزو فراموش میکنیم و امشبو باهم خوش میگذرونیم فردا دوباره به دعوا کردنمون ادامه میدیم سپس سیبل سرشو رو سینه رامو میزاره و میگه خیلی وقت بود که صدای قلب مهربونتو نشنیده بودم رامو میگه تموم شد همه چیز دیگه کسی نمیتونه بگیرتت ازم. مهمون های جهانگیر از راه میرسن و جهانگیر با دوعو میرن به هتل استقبالشون. رامو و سیبل درحال حرف زدنن درباره آینده که آیسل به سیبل زنگ میزنه و میگه کجایی؟ ساعتو دیدی؟ سیبل میگه الان میام حواسم به ساعت نبود و بع از قطع تماس رامو جا خورده و بهش میگه این یعنی چی الان سیبل؟ جهانگیر با همکارش درحال حرف زدنه و وقتی از اونجا بیرون میره یه خدمه از طرف جهانگیر برای همکارش و تمام نگهبان ها و کسایی که تو اتاق هستن نوشیدنی میبره که همشون از حال میرن. جهانگیر میره به اتاق زن شریکش و او بهش میگه خوش اومدی عشقم. یاقوز میره به اتاق شریک جهانگیر که او بهش میگه اینجا چخبره؟ کار تو بوده بیهوش کردن همه اینا؟ یاقوز میگه مجبور بودم چون میخواستم تنها حرف بزنیم.

رامو به سیبل میگه برگشتنت به اون خونه یعنی یه بمب که هرلحظه امکان داره بترکه! سیبل میگه الان نرم بهم شک میکنن و تو دردسر میوفتم مجبور برم تا وقتی که مطمئن بشیم که صدمه ای به هیچکی نمیخوره! رامو کلافه میشه. یاقوز با وصلی همکار جهانگیر حرف میزنه و میخواد باهم جهانگیرو بکشن او باهاش توافق میکنه به شرطی که همه ی افرادی که دور میز میشیننو بکشن جزء مظهر یاقوز قبول میکنه و میره. سیبل به خونه جهانگیر برمیگرده. فردای آن روز یاقوز با مظهر پیش جهانگیر میرن و یاقوز پرونده ای که جهانگیر را میتونه بندازه زندان را بهش میده و میگه این باشه واسه صلحمون و جلوی خودش آدم خودشو که بین اونا بود میکشه و اسلحه را با اثر انگشت به جهانگیر میده و میگه اینم مدرک جرم جدید جهانگیر میگه میدونی که من نبخشیدمت هنوز؟! یاقوز میگه مطمئنم جهانگیر میگه خوبه اینجوری قبوله و میره. حسن و بقیه رستورانو افتتاح میکنن و از مردم پذیرایی میکنن. فیکو و یاقوز سر میز نشستن و منتظر جهانگیر هستن. وقتی جهانگیر میاد به فیکو میگه اگه میخوای کارهای وهاب به تو سپرده بشه تموم کردن کار کورکوت هم با توعه. بعد از چند دقیقه وصلی به اونجا میاد و میپرسه هنوز رامو نیومده؟ جهانگیر میگه میاد….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی رامو + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا