خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۸۰ سریال ترکی رامو
سیبل میره پیش مظهر تا باهاش حرف بزنه که میبینه جای اون برهان نشسته و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ و با برهان کمی بحث و کل کل میکنه که در آخر برهان بهش میگه شب باهم سرشام حرف می زنیم سیبل عصبی میشه و باهاش دعوا میکنه که مظهر میاد و ازشون میخواد برن بیرون دعوا کنن. سوریه، رامو را گروگان گرفتن و دو مامور ازش میپرسن که کیه و واسه چی اومده اونجا رامو میگه دنبال آصف یاسرم یکی از اونا میگه دنبال من؟ واسه چی؟ رامو میگه پس تویی!دو ماهه دنبال توعم! سپس به زبان عربی و ترکی میگه به من میگن رامو و دستشو که باز کرده بهشون حمله میکنه و لباس های آصف یاسرو میگیره و میپوشه و با هویت او میره به مقری که پرفسور اونجاست. نادیا سرخود داره دکوراسیون خونه آیسل را عوض میکنه که نهیر میبینه و مادرشو صدا میزنه و از اونجا میره. آیسل با نادیا دعوا میکنه و در آخر از خونه بیرونش میکنه . نادیا به شرکت پیش جهانگیر میره که سیبل اونو میبینه و کنجکاو میشه اونجا چیکار میکنه. نادیا گلگی میکنه از آیسل که اونو از خونه بیرون کرد و بهش نزدیک میشه و بغلش میکنه که سیبل از قصد وارد اتاق میشه و اونارو تو اون وضع میبینه و شوکه میشه.
سیبل به صورت تهدید بهش میگه که بهتره کمی بیشتر پیش خانواده رامو بمونه اینجوری به نفع همه ست و به نادیا نگاه میکنه که جهانگیر میگه همونی که گفتم بفهم کی جلوت وایساده و سیبل از اونجا میره. حسن با بچه ها پیش حشمت و جِودَت که دستیار صراف بوده میره و میخواد تا جان فداهارو جمع کنه و برن مظهرو بگیرن که بفهمن رامو کجاست اما اونا میگن نه این کارو نباید بکنیم چون رامو خواست کاری نکنیم و قبول نمیکنه و اونا از اونجا میرن. مظهر یه تماس داره که از برهان میخواد بره تا جواب بده و میپرسه از رامو خبری هست؟ سپس با عجله میره و به رئیسش میگه یه اتفاقی افتاده. برهان که گوشیشو اونجا از قصد گذاشته میره گوشیشو برمیداره و میفهمه که اتفاقی افتاده و درباره راموست. حسن و بچه ها میرن پیش دوعو و ازش میخواد برن مظهر گیر بیارن و بفهمن که رامو کجاست دوعو میگه فقط به یه شرط که خودمم بیام و باهم راهی میشن. رامو وارد مقری میشه که پرفسور اونجاست اول میبرنش پیش یه مامور و او ازش میخواد چیزی که ازش خواسته بودو بده رامو جا میخوره و میگه ولی یادم نیست او به طرفش اسلحه میگیره و میگه چجور یادت نیست؟ من که کلی توضیح داده بودم!
رامو یادش میاد یه قرص همراهش بود و میگه آهان یادم اومد بیا مسکن واست آوردم سپس از اونجا میبرنش پیش پرفسور رامو میگه بالاخره رسیدم بهتون پرفسور میگه تورو کی فرستاده؟ رامو میگه مظهر او ازش میخواد بره تا نمرده اما رامو میگه من سمارو با مردن نجات میدم سپس واسش نقشه اش را میگه و بهش میگه چیزهایی که گفتمو مرحله به مرحله انجام بده بقیه اش با من. سیبل از اتاقش میخواد بره که با برهان روبرو میشه و او بهش میگه درباره راموست حرفام سیبل بهش میگه چی؟ برهان صدای ضبط شده مظهر را بهش میده گوش کنه و میگه بقیه اش شب سر میز شام بهت میگم سیبل مجبور میشه باهاش بره شام بیرون. دوعو و حسن با بقیه جلوی راه مظهر را میگیرن و حسن بهش میگه با ما میای مظهر قبول میکنه…