خلاصه داستان قسمت ۸۱ سریال ترکی رامو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۸۱ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال می‌توان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.

قسمت ۸۱ سریال ترکی رامو
قسمت ۸۱ سریال ترکی رامو

قسمت ۸۱ سریال ترکی رامو

پرفسور طبق نقشه ی رامو پیش میره و تیر هوایی میزنه همه جمع میشن اونجا و فرمانده شون از رامو میخواد به دادش برسه رامو میگه باید بریم شهر اینجا نمیشه. سیبل مجبورا با برهان به رستوران رفته و ازش میپرسه که خوب بگو ماجرا چیه. برهان صدارو پخش میکنه که مظهر گفته بوده که رامو مرده؟ گندش بزنن! برهان تلفنش زنگ میخوره و جواب میده که سیبل از فرصت استفاده میکنه و میره. او گریه میکنه و با خودش میگه تو به من قول دادی! فرمانده تو جاده نگه میداره و به رامو میگه این خیلی جون دوست بوده چرا باید همچین کاری کنه؟ سپس برای اینکه مطمئن بشه پرفسور بیهوشه میخواد به پاش شلیک کنه که پرفسور چشماشو باز میکنه و اون مامور به رامو شلیک میکنه. رامو بیهوش میشه و میندازنش کنار جاده که رامو تو یه فرصت از اونجا فرار میکنه و میره به سمت جنگل که اونا به دنبالش میرن و رامو اونارو میکشه و موفق میشه با پرفسور فرار کنه پرفسور بهش میگه هیچوقت این کارتو فراموش نمیکنم.

سیبل به خونه رسیده و شروع میکنه به آهنگ خوندن و بورک درست کردن. حسن که مرگ رامو را از مظهر شنیده تو اتاق به عفت گفته و اونا حالشون داغونه. فردای آن روز سیبل اسلحه ای برمیداره و میگه وقتی تو زنده نیستی میخوام چیکار زنده باشم؟ و نامه ای مینویسه و از خونه میزنه بیرون و به طرف خونه جهانگیر راهی میشه. رامو با پرفسور به استانبول رسیده پرفسور میگه فکر نمیکرد یه بار دیگه ببینم اینجارو رامو میپرسه کسیو داری بری پیشش؟ او میگه نه خانواده ام کشته شدن فقط برادرزاده هام اینجان که یکیشون اومد. همان موقع ماشینی وایمیسته و مظهر پیاده میشه و با دیدن پرفسور بغلش میکنه و او را عمو خطاب میکنه سپس به رامو میگه کار بزرگی کردی برو به خانواده ات مژده بده.

رامو حرکت میکنه و به طرف محله میره، وقتی زنگ میزنه حسن باز میکنه و با دیدن رامو شوکه میشه بعد از دعوا کردنش بغلش میکنه و میچرخونتش همگی با دیدن رامو خوشحال شدن و بغلش میکنن، میرن به اتاق سیبل که با باز کردن در به یه نامه و موبایلش که گذاشته رو تخت روبرو میشن رامو با خوندن نامه شوکه میشه و با سرعت میره. سیبل به خانه جهانگیر رسیده و بهش میگه میشه تنهایی حرف بزنیم؟ آنها میزن به اتاق کار جهانگیر و میپرسه چیشده؟ درباره چی میخوای حرف بزنی؟ سیبل میگه حرف که زیاده ولی قبلش عمل کنم بهتره و به طرفش اسلحه میگیره برهان از پشت میاد و میگیرتش و جهانگیر میگه خائن! الان حقته بکشمت سیبل میگه بکش وقتی رامو مرده میخوام چیکار زنده بمونم؟ برهان میخنده و میگه این فکر میکنه رامو مرده! سیبل جا میخوره که جهانگیر میگه رامو زنده ست ولی تو کاری کردی که بمیره و رامو به جهانگیر زنگ میزنه که جهانگیر میگه بیا سیبل منتظرته. سیبل شوکه شده و داد میزنه که نیا رامو. وقتی رامو میاد سیبل میره بغلش میکنه و همدیگرو بغل میکنن که جهانگیر میگه جفتشونو نیر بارون کنین…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی رامو + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا