خلاصه داستان قسمت ۸۷ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۸۷ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۸۷ سریال ترکی رامو
رامو با اسلحه تو جنگل بالاسر وادیمه و بهش میگه که گور خودشو بکنه او ازش میخواد تا جونشو بهش ببخشه تا توسط رئیسا کشته نشه رامو میگه اونا خیلی ساده ان اصلا نمیفهمن که مردی یا نه! وادیم اسلحه را از دستش میگیره و میخواد شلیک کنه که میبینه توش فشنگ نداره رامو میخنده. که همان موقع مظهر میاد و وادیم را میکشه سپس رامو میگه چرا کشتیش؟ مگه قرار نبود ببریمش پیش رئیس تا اعتراف کنه؟ مظهر میگه رئیس همین الانم شنیده یه نفر به اونجا میاد که رامو با دیدنش جا میخوره و میگه تو؟ و یادش میاد که قبلا باهاش روبرو شده بوده. اون مرد به مطهر میگه که تو جانشین جهانگیری و رئیس استانبول و تو رامو باید بهش کمک کنی و نظم و امنیتو برقرار کنی رامو میگه من آدم هیچکی نمیشم او میگه من ازت سوال نکردم باید انجام بدی وگرنه تمام کسانی که تورو میشناسن میمیرن و از بین میرن رامو جا خورده که او ادامه میده و میگه که باید هرچیو که داغون کردی دوباره بسازی رامو با کلافگی از اونجا میره. نهیر به آدرسی میره که از برهان خواسته بود پیدا کنه. او با زنی روبرو میشه و ازش میخواد باهمدیگه حرف بزنن که کمی بحث و دعوا دارن و سپس نهیر ازش کمک میخواد ونقشه اش را میگه که باید چیکار کنه.
رامو به محله برمیگرده و از پشت پنجره منتظره تا به خانه بره که رامو به یه قهوه خانه پیش بقیه میره. آنها از نابود کردن بقیه حرف میزنن که رامو میگه به این راحتی نیست فکر کردیم میتونیم نظم ۴۰ ساله رو تو ۲ روز بهم بزنیم ولی شکست خوردیم سپس میبینه که حسن زخمیه و میپرسه چیشده؟ حسن میگه چیزی نیست اما وقتی عصبانیت رامو را میبینه میگه رامو بیشتر جوشی میشه و میپرسه مکانش کجاست؟ حشمت میگه فردی به اسم جباره میگم آدرسشو دربیارن. سیبل به اونجا میاد و با رامو حرف میزنه که چیشده او میگه همه چیز تموم شد فکر کردیم میتونیم رئیسارو پیدا کنیم اما انگار فقط سایه شون بودن ولی اونا منو پیدا کردن تا نظم برگردونم سرجاش وگرنه! همان موقع حشمت آدرس جبارپ میاره که رامو به سرعت میره و بقیه واسه اینکه تنها نره میرن دنبالش. سیبل میخواد بره که همان دختر همدست نهیر وانمود میکنه به ماشینش خورده سپس نهیر میخواد ببرتش بیمارستان که تو ماشین اون دختر اسلحه میگیره سمتش و میگه جایی برو که میگم. رامو به محل جبار رفته و باهاش دعوا میکنه که رامو کجا این کارارو میکرد که تو رامورو الگوعه خودت میدونی هان؟ و باهاش درگیر میشه و حسابی کتکش میزنه در آخر دوعو اسمشو میگه که جبار میفهمه اون ادم راموعه سپس از اونجا میرن….