خلاصه داستان قسمت ۱۰۹ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۱۰۹ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۱۰۹ سریال ترکی رامو
برهان به همراه دزدهای پولها میرن به جنگل تا پول هایی که زیر خاک دفن کردنو دربیارن و به برهان بدن. دوعو که برهانو تعقیب میکرده به رامو زنگ میزنه و خبر میده. رامو به کورکوت میگه اگه حرفات راست بوده باشه سر میز یه صندلی خواهی داشت و میره. تِزر استاد یه دانشگاه ست که شریف به عنوان ساواش و یه دانشجو سر کلاسش نشسته و کمکش میکنه سپس به اتاق میرن و باهم درباره پروژه ای صحبت میکنن، ساواش درباره ترس و اضطرابش بهش میگه که امکان ترور شدن داره و میگه نمیخوام من بمیرم واسه همین پروژه را میخوام ول کنم تزر میگه نه نمیشه! من تورو با کسایی آشنا میکنم که بهت کمک کنن چیزی درباره جان فداها شنیدی؟ ساواش که به چیزی که میخواسته رسیده لبخند میزنه و میگه نه استاد و بعد از کمی حرف زدن ازش تشکر میکنه. رامو پیش برهان میره که او جا خورده و میخواد وضعیتو جمع کنه که وقتی میبینه وضعیت خرابه با آدم هاش به طرف رامو اسلحه میگیرن که رامو با یه اشاره آدم هاش به طرف اونا هدف میگیرن که برهان میبینه کاری نمیتونه بکنه. هنوز خیلی نگذشته که پلیسا میان اونجا و میگن چخبره؟ سپس همشونو میگردن که آدم های برهان به خاطر داشتن اسلحه غیرقانونی بازداشت میشن برهان برای در رفتن از دست رامو به پلیسا میگه منم ببرین گودال کندم غیرقانونی! پلیسا میبرنش.
رامو به اون دونفر میگه پولا کجاست؟ آنها میگن به خدا همینجا گذاشتیم ولی انگار یکی اومده برداشتتش! رامو از رد پاها و شواهد میگه که کسی که اومده برداشته پولارو پاش میلنگیده کی تو روستا پاش میلنگه؟ آنها میگن دیگه هیچکی چون کشتنش امروز. رامو میفهمه کار کی بوده و میره اونجارو بگرده. سیبل رفته سر قرار و بهش میگن که بره خونه تا دوعان و شاهین آزاد بشن بیان خونه او قبول میکنه اما اون آدمو تعقیب میکنه وقتی به مکانی میرسه به رامو میخواد زنگ بزنه که یه نفر بالاسرش میاد و میگه سیبل خانم پیاده شین لطفا سیبل شوکه میشه. رامو جای پولارو پیدا کرده که آنال داداش اوغلو به اونجا میاد و میگه رامو اونا پول های منه و باهم درگیر میشن. رامو به کاپیتان زنگ زده و میگه پول پیدا شد که کاپیتان میگه فعلا بیا اینجا یه مشکلی هست. تزر با صراف قرار گذاشته تا با ساواش که همان شریف هست آشناش کنه صراف با دیدنش میشناسه شریفو ولی بیهوشش میکنن و میبرنش.
شریف به تزر میگه من دیگه جلسه دارم استاد بعدا باهم باهاشون قرار میزاریم. شریف میخواد صراف شکن-عبده تا اطلاعات بده که صراف به دروغ میگه به رامو بگو مرگ بهش نزدیکه! و قرصی سریع میخوره و میمیره که شریف کلافه میشه. چیچک پیش عفت رسیده و او با دیدنش میگه اینجا چیکار میکنی؟ مادر و پدرت میدونن که اینجا اومدی؟ او میگه نه وگرنه نمیزاشتن بیام که سپس بهش میگه بابام خیلی ناراحته با اینکه تازه بهم رسیدیم ولی خوشحال نیستیم! حسن و دلبر همان موقع به اونجا میان. رامو پیش کاپیتان رفته و میگه محلی که گفتین چیه؟ کاپیتان سیبل را نسون میده که رامو شوکه میشه و میگه سیبل؟…