چندین نمونه انشا در مورد فصل پاییز

انشا در مورد فصل پاییز با سبک‌ های متفاوت انشا نوشته می‌شود. یک شیوه انشای پاییز توصیفی است؛ در نگارش انشا از توصیف آنچه وجود خارجی دارد و با حواس پنجگانه درک می‌شود بهره بگیرید. شیوه دیگر نوشتن انشا، می‌تواند ادبی باشد یعنی قلم خود را پرواز دهید و کلمات ادیبانه در انشای خود به کار ببرید.

انشا

اگر بخواهید انشای احساسی بنویسید، بیشتر به درون خود و احساسی که راجع به پاییز دارید، توجه کنید. سبک دیگر یعنی انشای داستانی تقریبا شبیه داستان کوتاه است. هر سبکی را که برای نوشتار انتخاب کنید، انشای شما باید دارای سه بند جداگانه یعنی بند مقدمه، بند بدنه اصلی و بند نتیجه‌گیری باشد.

در ادامه انشاهایی درباره پاییز فصل هزار رنگ مناسب برای دانش آموزان دبستان و متوسطه آماده کرده‌ایم.

انشای احساسی در مورد فصل پاییز

پاییز همان فصلی است که در آن برگ درختان می‌ریزند و در زیر پای رهگذران بی‌تفاوت خش خش می‌کنند. پاییز شاید همان فصل غفلت است و رخوت شاید هم نه فصل هوشیاری و تدبر است؛ چه فرقی می‌کند که در پاییز خواب باشی یا بیدار مهم آن است که پاییز کار خودش را می‌کند. به دقت و حوصله دست به کار آراستن می‌شود؛ آراستن درخت‌ها، شهر‌ها، باغ‌ها و زمین به زرد و سرخ و قهوه‌ای برگ‌ها؛ به قطرات گاه نم نم و گاه شرشر باران و به باد که می‌وزد.

پاییز همان فصل دل انگیزی است که گاه رویایی‌اش می‌خوانند همان فصلی که می‌توانی در آن ساعت‌ها از پنجره اتاق به درخت روبروی خانه نگاه کنی و خسته نشوی. پاییز همان دل انگیزانه ایست که گاه هوس می‌کنی زیر بارانش بی روسری در کوچه قدم بزنی تا موهایت خیس شوند.

پاییز همان مادر رقص خرامان برگ‌هاست که به ناز و عشوه تمام چرخ زنان از آسمان بر سرت می‌بارند، و تو سریع تر می‌روی تا زیر برگ‌هایش برسی و با خودت بگویی این یکی به افتخار من افتاد. پاییز همان موسیقی خوش خش خش برگ‌هاست. همان برگ‌های خرامان که این بار هوس می‌کنی کفشهایت را در آوری تا موسیقی هبوط برگ‌ها پاهایت را قلقلک کند.

پاییز همان فصل درختان لخت خرمالو است که سرخی خرمالوهایش ر ا به همه عرضه می‌دارد. همان فصل قاصدک‌های شیطون که برایت خبر می‌آورند، خبر‌های خوش، خبرهایی که هیچ وقت نمی‌رسند وتو باز هم آنها را بر می‌داری و فوت می‌کنی و با نگاهت تعقیبشان می‌کنی تا در آبی ابری آسمان پاییز گم شوند. آه عجب این پاییز برگ زیر هزار رنگ خوش می‌نشیند در چشم و خیال من   و من از ورای سفیدی دیوار‌های اتاقم همه را، همه را خوب خوب می‌دانم؛ دیگر جاده‌های پاییز را از حفظ شده‌ام.

انشای توصیفی درباره پاییز

فصل پاییز چو آغاز شود

همه جا مدرسه‌ها باز شود

چون که پاییز به پایان آید

فصل زیبای زمستان آید

چون زمستان گذرد عید شود

فصل تابیدن خورشید شود

پاییز فصل قشنگی است. در پاییز برگ درختان زرد می‌شود. در روز اول پاییز که اول مهر ماه است ما به مدرسه می‌رویم و همکلاسی‌های خود را می‌بینیم. پاییز فصل تلاش بیشتر دانش‌آموزان است. در پاییز روزها کوتاه‌تر و شب‌ها بلندتر می‌شود. از میوه‌های پاییز انار و نارنگی است. در پاییز برگ درختان می‌ریزد و هنگامی که ما بر روی آنها راه می‌رویم صدای خش‌خش می‌دهند.

در پاییز هوا سرد می‌شود و اگر مراقب نباشیم سرما می‌خوریم. در پاییز باد میوزد و باران می‌بارد. ماه‌های پاییز مهر، آبان و آذر هستند. پاییز فصلی است که در آن برگ‌های درختان به زردی می‌گرایند اما بعضی از برگ‌ها هم در راه زرد شدن گاه قرمز و قهوه‌ای می‌شوند.

بسیاری از میوه‌ها در فصل پاییز می‌رسند. اناره ساوه، خربزه، سیب، پرتقال، به، سنجد و… در فصل پاییز بسیاری از پرندگان به مناطق گرمسیر مهاجرت می‌کنند. در فصل پاییز کشاورزان زمینها را شخم زده و در آن محصولاتی مانند گندم و جو می‌کارند. در فصل پاییز روزها کوتاهتر می‌شود و شبها طولانی می‌گردد.

فصل پاییز

انشای داستانی درباره فصل پاییز

ای نام تو بهترین سر آغاز

بی نام تو نامه کی کنم باز

خداوندا امروز نیز همانند دوران دبستانم پاییزت زیباست، آسمانش صاف و خورشیدش خندان است، هوایش لطیف و شب‌هایش دلپذیر است. در آن دوران شب‌های پاییز می‌نشستم و قصه خواندم و با ذهن خیال پرداز خود صحنه‌های داستان را در جلو چشم خود مجسم می‌ساختم و دنیای درونم را پر از شیرینی و زیبایی می‌ساختم.

خداوندا خداوندا ای خداوند پیامبران و برگزیدگان و ای خداوند ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب! رویم از خجلت زرد است اما هرگز این زردی رویم را با زردی پاییز تشبیه نمی‌کنم که پاییز زیباست و آن فصل خداست و زردی آن از فضل خداست که زردی پاییز پختگی و کمال است و زردی پاییز جلوه دیگری از جمال است. راستی در پاییز بود غروب سرد یکی از روزهای سرد پاییز که دهقان فداکار همان ریزعلی خواجوی لباسش را کند و آتش زد و جان مسافران را نجات داد ریزعلی هنوز زنده است خداوند نگهدارش باشد ریزعلی لباسش را دوست داشت اما کند چون خطر بزرگی در پیش بود راستی وقت آن نرسیده که من و تو نیز لباسها را بکنیم و آتش بزنیم و رهاگردیم؟ لباسهای تعلق را می‌گویم و تعلق غیر از داشتن است و می‌توان دارا بود اما تعلق نداشت و می‌شود ندار بود اما تعلق داشت. لباسهای اسارت را می‌گویم زمین قیطریه و اختیاریه و بطلانیه و ظلمانیه و پوچلانیه و را می‌گویم. برجهای دوقلو و سه قلو وچهارقلو و راستی زاییدن چندقلوها چقدر سخت است پس چگونه می‌شود از آنها دل کند!

تازه گرم نوشتن شده بودم دوستم از راه رسید و نگاهی به نوشته ام انداخت و قاه قاه خندید و گفت دوره قطار و ریزعلی گذشته است و دوره چاق و چله‌هاست و دوره فضاپیماهاست و آن جنابان را که می‌گویی هرگز نه وقت این را دارند که این چرندیات را بخوانند و بالفرض هم بخوانند وقعی به آن نخواهند گذاشت.

گفتم نمی‌دانم شاید حق با تو باشد اما ذهن خیالباف من می‌گوید جوجه را آخر پاییز می‌شمارند و بعدش چله سختی در راه است. اما عزیزم تازه گرم نوشتن بودم سردم کردی من نیز به تلافی چای داغی برات می‌ریزم تا لبت بسوزد تا درگرماگرم نوشتنم لبت را بدوزی و از اسب اندیشه پایینم نکشی. راستی پاییز زیبا فصل قشنگم شاید دوباره با تو حرف بزنم چون سینه ام هنوز خیلی پر است و تا آن روز به صاحبت می‌سپارم.

انشای ادبی درباره پاییز

گر تو بینی پاییز زیبا سرسری

غم بخور، زیرا که خیری نبری

آیینه جمال است این فصل خزان

بی تامل از فصل ثالث مگذری

فصل خزان در نزد کائنات مظهر غم و اندوه بوده و حتی شاعران نیز برای نمایش دادن اندوه در اشعار خود از نام پاییز یاد می‌نمایند. لیکن این فصل،فصل زیبایی است. فصل ریزش نعمت‌های آسمانی می‌باشد و همان قطرات ریز باران است که به تهذیب زمین می‌پردازد. نمایان شدن قوس قزح پس از باران نیز جلوه ای از جمال این فصل می‌باشد. کلمه برگ ریزان تنها مختص پاییز است. بدین معنا که در این سه ماه درختان خود را می‌تکانند و برگ‌های زرد و سرخ خود را رها کرده و بر دامان زمین به امانت می‌گذارند و شاخه‌های خشک شان نیز برهنه‌وار منتظر می‌مانند تا در فصل دیگر الماس‌های آسمانی در ماتم کمبود مکان نمانند و بر شاخه‌های آنان قرار گیرند.

این فصل را با نام خش‌خش نیز می‌شناسیم. همان گونه که پا بر روی خاک‌های ترک برداشته قدم می‌گذارد و آهنگ زیبا می‌سازد صدای خش خش برگ‌ها نیز همین احساس را در دل ما می‌نهد. این صدا پس از شنیدن به ماورای درون ما می‌رود و روح ما را تا آسمان‌ها به بالا می‌کشاند. پاییز را می‌توان فصل مهاجرت قلم داد کرد. بدین معنا که پرندگان در این فصل از کاشانه خود رهایی جسته و در کرانه‌های آسمان به جست و خیز می‌پردازند تا لانه مناسب پیدا کنند. نظاره بر حرکات پرندگان در آسمان پاییز احساسی وصف ناشدنی در دل ایجاد می‌نماید.

نکته اصلی این است که پاییز در مقابل این همه زیبایی که در اختیار ما می‌گذارد از ما چیزی نمی‌خواهد جز این که به تفکر بنشینیم و به خدا نزدیک شویم. 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا