خلاصه داستان قسمت ۱۱۲ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۱۱۲ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۱۱۲ سریال ترکی رامو
بعد از دو دقیقه محل اسلحه ها رو هوا میره. صاحبش به اونجا میاد وبا دیدن اون صحنه شوکه میشه و میگه مسبب این کارو به خاک مینشونم! او به قدرت زنگ میزنه و خبر میده که چه اتفاقی افتاده سپس به طرف استانبول راهی میشه. او به همون آدمش که دوعو را شکنجه میکرد میگه ببینیشون میشناسیشون؟ او میگه فقط یکیشونو و یاد دوعو میوفته. سیبل با جاهیده حرف میزنه و بهش میگه که دوعو میدونه مادرش زنده ست جاهیده شوکه میشه و میگه از کجا؟ سیبل میگه عمو کوکسال قبل از مرگش گفت نمیخواست با دروغ بمیره به دوعو گفته بود که مادرش زنده ست. رامو با مظهر، قدرت و طرف معامله اسلحهها جلسه گذاشتن. قبل از رفتن به محل جلسه سیبل بهش زنگ میزنه و خبر میده که خونه نیست اومده خیریه رامو میپرسه اونجا چرا؟ او میگه جاهیده گفت قدرت شک کرده اگه نمیومدم جونمون به خطر میوفتاد رامو ازش میخواد سریع با شاهین و دوعان بره خونه او قبول میکنه. همزمان نهیر به دوعو زنگ زده و میگه من فکر میکنم سیبل چیزی درباره مادرت متوجه شده ولی چیزی نمیگه دوعو حواسشو بیشتر جمع میکنه. رامو به داخل میره و درباره اتفاقی که افتاده حرف میزنن رامو به اون شخص میگه تو که میدونی این کار جان فداهاست پس چرا یجوری به من نگاه میکنی که انگار کار من بوده؟ او بهش میگه به غیر از من و تو کی از مکان معامله خبر داشت؟ رامو میگه قدرت، مظهر، فیکو و حتی شریف!سپس تزر با کریه بهش زنگ میزنه و میگه رامو باید سریع ببینمت یه مشکل بزرگ هست! رامو سریعا میره که اون طرف معامله پیش آدمش میره و میگه این همون بود؟ صداشو تشخیص دادی؟ او میگه نه این نبود.
رامو بیرون میره و به تزر زنگ میزنه. او به رامو میگه فکر کنم بدونم کی صراف را کشته رامو میگه کی؟ او میگه شخصی به اسم ساواش فکر کنم اون کشته رامو ازش میپرسه این که دیگه؟ تزر میگه یه نفر بود که یه پژوهش داشت انجام میداد و احساس خطر میکرد میخواستم بهش کمک کنم ولی وقتی بهش خبر مرگ صراف را دادم خودش لو داد که خودشو کشت در صورتیکه من بهش چیزی نگفته بودم! رامو میگه الان دارم میام. دوعو و نهیر که اونجان با تعجب میگن رامو داره کجا میره؟ سپس دوعو پیش نگهبان های اونجا میره و اسلحه میکشه تا از قصد ببرتش به داخل نهیر و دوعو را به داخل میبرن. حسن از اینکه عفت درخواست طلاق داده به شدت ناراحته و گریه میکنه و نو تراس اسلحه میزاره رو سرش و میگهاگه منو نبخشی خودمو میکشم همه تو حیاط جمع شدن و ازش میخوان دست از این کارش برداره عفت از ترس میگه اونو بزار کنار باهم حرف میزنیم و درخواست طلاقو پاره میکنه حسن و بقیه خوشحال میشن. رامو با دیدن تزر میگه اومدم اما هنمان موقع شریف را میبینه که از پشت سر تزر اومد بیرون که رامو جا میخوره. شریف بعد از کمی حرف زدن میگه زمان مرگت نزدیک شده رامو میگه تازه شروع شده بازی و لبخند میزنه. دوعو و نهیر به داخل ساختمان رفتن، آدمی که دوعو را شکنجه میداد با دیدنش به رئیسش میگه این یکی بود خودشه! همزمان جاهیده پایین میاد و میگه چخبره و با دیدن دوعو انها بهم زل میزنن و شوکه میشن. طرف مقابل معامله به قدرت میگه این آدم نوچه راموست پس رامو از جان فداهاست قدرت شوکه میشه!….