خلاصه داستان قسمت ۱۱۵ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۱۵ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

قسمت ۱۱۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۱۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۱۱۵ سریال ترکی شربت زغال اخته

بالاخره نیلای راضی به عمل سزارین می‌شه و به دوعا میگه اگه برای من اتفاقی افتاد مواظب عبدالله کوچولو باش بچه نیلای به دنیا میاد ولی مصطفی ترس داره که نتونه پدر خوبی برای بچه‌اش باشه فاتح آرومش می‌کنه و میگه اینجوری نیست همونقدر که برادر خوبی بودی پدر خوبی هم میشی شک نکن. مصطفی ازش می‌خواد تا به نیلای سخت نگیره چون با زبون تیزی که داره دلش پاکه و برای اینکه کسیو اینجا نداره و تنهاست می‌خواد همه توجه‌ها روی خودش باشه فاتح میگه نه فقط نیلای بلکه دیگه دارم سعی می‌کنم به کسی بدی نکنم. همگی پشت شیشه اتاق بچه جمع میشن و خدا را شکر می‌کنن. عبدالله خان امید را به گوشه‌ای می‌بره و بهش میگه اولین باری که نورسما را ازم خواستگاری کردی بهت گفته بودم که بچه‌های من تو ناز و نعمت بزرگ شدن می‌تونی خوشبختش کنی یا نه اگه می‌تونی بیای خواستگاری الان به نظرت خوشبختین؟! امید میگه اگه کسی تو زندگی ما دخالت نکنین ما خوشبختیم و از پس زندگی خودمون برمی‌آیم نورسما هم حرف‌های امید را تایید می‌کنه که عبدالله خان میگه باشه از این به بعد من دیگه باهاتون کار ندارم.

آذرخش با شعله و سلماز هر کدامشان با خریدن یک پلاک طلا به دیدن نیلای میرن نیلای با دیدنشان میگه امیدوارم ربع سکه نیاورده باشین این حرف او باعث خجالت مصطفی و پنبه و همچنین خنده شعله می‌شه. شب دوعا با فاتح صحبت می‌کنه و میگه چرا از وقتی که بهت گفتم با کسی در ارتباط بودم تا الان چیزی درباره‌اش ازم نپرسیدی؟ فاتح میگه چیزی نیست که فراموشش کرده باشم هنوز که هنوزه تو فکرمه ولی اونقدر دوست دارم و عشقم بهت عمیقه که می‌خوام با همدیگه دوباره زندگیمونو شروع کنیم ولی عشق تو به من اونقدر بزرگ بوده که هنوز که هنوزه نتونستی منو ببخشی. فردای آن روز نورسما غذا درست کرده و به خانه پدرش میاد تا با عبدالله خان صحبت کنه فاتح بهش میگه به بابا هم حق بده تنها دخترشی و نمی‌خواد که کم و کسری داشته باشی عبدالله خان و نورسما با همدیگه صحبت می‌کنند در آخر عبدالله خان که تحت تاثیر حرف‌های نورسما قرار گرفته گونه‌هایش را می‌بوسد در آغوشش می‌گیرد و براش آرزوی خوشبختی می‌کنه.

ارطغرل بالاخره موفق شده تا مهمت عاصم را برای برنامه تلویزیونی به کانال روزگار ببرد پلین به آذرخش میگه من دو سال دوست دختر روزگار بودم اما شعله هنوز نیومده باهاش نامزد کرده آذرخش میگه زندگی همینه یکی میاد اون یکی میره همین امروز با اینکه عاشق شوهرم بودم ازش جدا شدم خودتو درگیر این چیزها نکن. در این بین کایهان سهامش در بورس سقوط می‌کنه و دوباره بی پول میشه لمان پیشش میره و ازش می‌خواد سکه بگیره برای بچه نیلای کایهان شلوغ بودن سرشو بهونه می‌کنه تا خودش بره بخره لمان قبول می‌کنه و بعد از خریدن سکه به دیدن نیلای میره و وقتی بدخلقی او را می‌بینه به پنبه میگه نکنه جن زده شده و با همدیگه برایش دعا می‌خواند…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا