خلاصه داستان قسمت ۱۱۷ سریال ترکی رامو + عکس (قسمت آخر)
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۱۱۷ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۱۱۷ سریال ترکی رامو
آدم های شریف دم خروجی تونل وایسادن تا خانواده ی رامو را بکشن به غیر از سیبل ولی رامو برای جلوگیری از اینکه اتفاقی بیوفته مینی بوسی تو تونل گذاشته بوده از قبل که ماشینو اونجا عوض کنن و با به ماشین دیگه به راهشون ادامه بدن. آدم های شریف وقتی میبینن از تونل بیرون نیومدن به داخل میرن که متوجه میشن ماشینا اونجا پارکه و توش کسی نیست و به شریف خبر میدن که او کلافه میشه. شریف به بانک رفته که مظهر میگه چرا بانک حالا؟ معلوم نیست چیکار میخواد بکنه و او را زیر نظر داره و میگه اوضاع عادی نیست اصلا انگاری خیلی وخیمه وضعیت. شریف سریع میزنه بیرون و میره که اونا دوباره تعقیبش میکنن. کورکوت به رامو زنگ میزنه و میگه باید باهات حرف بزنم و میگه تا نیم ساعت دیگه میام خونه ات. خانواده رامو به کلبه ای در دل جنگل رسیدن. شریف به خانه اش برگشته. کورکوت پیش رامو رفته و نقشه ای که اونا کشیدن را بهش میگه. گوریل با دوعو قرار گذاشته کنار دریا. دوعو میگه چیشده؟ نکنه از رامو ترسیدی! اومدی رئیستو بفروشی؟ او بهش میگه م تورو خانواده خودم میدونستم از همون اول اومدم چیزیو که من میدونم و تو نمیدونیم بهت بگم قدرت مادرتو بعد از نجات دادنت کشت و انداخت اینجا گفتم حداقل بدونی مادرت کجاست سپس میره که دوعو جا میخوره و تو آب میره و گریه میکنه.
شب مظهر به گوریل میگه این مسیر خونه نیست که کجا میریم؟ گوریل میگه بهم گفته بودین خانواده دارم یا نه دارم میرم اونو بهتون نشون بدم مظهر میگه پس منو فروختی! رامو جلوشونو میگیره و مظهرو با خودش میبره بالای قبری که واسش کنده مظهر میگه میخوای بکشی منو؟ اگه بگم چجوری میتونی شریفو گیر بندازی چی؟ ولم میکنی؟ رامو میگه بنال! او میگه دخترش تو یه بانک کار میکنه تنها نقطه ضعفش رامو آدرسو میگیره و میگه فردا با اولین پرواز میری لندن اگه برگردی و جلوی راهم سبز بشی دیگه بهت ببرم نمیدم و از اونجا میره. فردای آن روز دوعو به رامو میگه میریم سراغ کی؟ او میگه قدرت دوعو ازش میخواد بزاره اون بکشتش چون مادرشو کشته رامو شوکه میشه و قبول میکنه. آنها به محل قدرت میرن و رامو همه نگهبان هارو میکشه و وقتی به قدرت میرسه میگه من مال یتیمو نمیخورم تو سهم یکی دیگه ای و میره که دوعو بهش شلیک میکنه. رامو بهد از دفن قدرت تو قبرش فیلمی میگیره برای شریف و میگه کار قدرتو تموم شد حالا نوبت توعه باید ممنون باشی ازم که آخرین نفر گذاشتمت و واسش میفرسته. شریف سریعا به خانه میره و چمدان کوچکی میبندد سپس به بانک سراغ دخترش میره که باهم فرار کنن اما رامو بهش رنگ میزنه و میگه شاید منتظر دخترت باشی نه؟
شریف جا میخوره و میگه چی؟ رامو میگه اگه میخوای آسیبی نبینه به آدرسی که میگم میای شریف میگه تو مثل من نیستی این کارو نمیکنی! رامو میگه میتونی بیای یا تا آخر عمرت این سوالو از خودت بپرسی! سپس شریف سر قبر خودش میره و به رامو میگه چجوری دخترمو که خودمو ازش مخفی کرده بودم تو پیداش کردی؟ رامو میگه زندگی بدون عشق اصلا نمیشه! شریف میگه باورم نمیشه با پاهای خودم اومدم سر قبر خودم رامو سپس میکشتش و خاکش میکنه. فردای آن روز رامو پیش خانواده اش هست و تو محوطه باز همان کلبه بساط کباب راه انداختن و همگی خوشحالن. پایان.