خلاصه داستان قسمت ۱۲۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۲۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۲۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۲۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۲۷ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

چند ماه از مرگ اینجی و رفتن هان گذشته است وضعیت وسواسه صفیه شدت گرفته طوری که تقریبا تمام قسمتهای خانه را با پلاستیک پوشانده و دیگه آب لوله کشی را هم تمیز نمی داند و توهم می زند که آب به رنگ قهوه ای و کثیف است. یک اتاق را مخصوص شستن اسکناس ها و سکه ها قرار داده بطری های آب معدنی کنار سالنی چیده شده. گلبن به وضعیت قبلیش برگشته و یک ملافه کثیف دیگر را به واحد زباله می برد واحد زباله در حال پر شدن است. گلبن به دور از چشم صفیه یواشکی با صابونی که پنهان کرده بود به سرویس بهداشتی میره و دستانش را با آب لوله کشی می شوید. سپس آنجا را تمیز میکنه و خشک می‌کند تا خواهرش چیزی نفهمه. نریمان پیش گلبن میره و ازش میخواد تا صفیه را سرگرم کند که بره به خانه اسرا و دوش بگیرد. گلبن سعی میکنه که منصرفش کنه اما نریمان بهش میگه فردا  روز انتخاب واحده گلبن بهش میگه باشه فقط سریع زود برگرد.

نریمان میگه باشه ده دقیقه‌ای برمیگردم. گلبن پیش صفیه میره و با هم دیگه شروع به درست کردن غذا می کنن. ممدوح خان به آنجا میاد و حال حکمت خان را می پرسد. صفیه بهش میگه حالش خیلی خوبه چرا باید بد باشه؟ ممدوح خان حال هان را ازش می پرسد صفیه بهش میگه هر وقت آمادگی پیدا کنه و حالش خوب بشه برمیگرده و در ادامه بهش میگه از بوی غذاهایی که اوکشان برایتان می پزد مشخصه خیلی چرب و سنگینن برای شما هم ترشی درست کردم خیالتون راحت همه رو ضدعفونی کردم بعد درست کردم اینجوری بدنتون ضدعفونی میشه. ممدوح ازش تشکر می کنه و می ره. صفیه وقتی غذای پدرش حکمت خان را آماده میکنه به اتاقش می رود اما او را در اتاقش پیدا نمیکنه به خاطر همین به همراه گلبن به دنبال پدرشان می گردند که او را در حمام پیدا می کنند که در حال شستشوی دست و صورتش است. گلبن حرص می خوره و میگه آخه این چه کاریه بابا؟ الان آبجی بفهمه عصبانی میشه. سریع بیا بیرون! حکمت میگه مگه دارم چی کار می کنم؟

دست و صورتمو شستم دیگه! همان موقع صفیه از راه میرسه و با دیدن پدرش به شدت عصبانی میشه و با ترس و عصبانیت بهش میگه مگه من نگفتم کسی از آبهای لوله کشی استفاده نکنه؟ این آبها کثیفند الان مریض بشی چیکار کنیم؟ حکمت با کلافگی بهش میگه با همین کارهات اینجی را فراری دادی و با رفتن اینجی هان هم رفته و به این خونه برنمیگرده کسی که تو این خونه دیوونه است هان نیست بلکه تویی! تو باید بری بستری بشی. گلبن سعی میکنه پدرش را آرام کند و میگه بابا اینجوری نگو آبجی ناراحت میشه حکمت به نریمان می‌گه بیا بریم خانه اسرا منم می خوام مثل تو اونجا به حمام برم صفیه با عصبانیت به نریمان میگه تو کجا رفتی حموم؟ نریمان با ترس بهش میگه هیچ جا! میدونی که بابا از خودش داره میگه حواسش سر جاش نیست. صفیه بهش میگه بیا اینجا ببینم و سرش را بو می کند و می فهمد که نریمان به حمام رفته و باهاش حسابی دعوا می کند و در آخر میگه بسه دیگه بگو فقط تا کی این ماجرا ادامه داره؟ تا کی نمی توانیم از آب لوله کشی استفاده کنیم؟

فقط می خوام زمانش رو بدونم. تا زمانی که ناجی برگرده! وقتی ناجی برگرده همه آب ها تمیز میشن! همه چیز روبه راه میشه! یا زمانی که هان برگرده! اینو بفهم هان دیگه اینجا برنمیگرده اگر برگرده تو این خونه نمیاد چون یاد اینجا میافته خسته شدیم دیگه و با درماندگی به اتاقش می رود. صفیه با چشمانی پر از اشک به طرف آشپزخانه می رود. حکمت به صفیه میگه من می خوام برم حمام گلبن سعی می کنه نظرش را عوض کنه می‌گه تو که تمیزی بابا مثل گل میمونی اما حکمت نظرش عوض نمیشه و در آخر صفیه میاد و بهش میگه آب گذاشتن بجوشه وقتی جوشید می بریمت حمام. حکمت با کلافگی بهش میگه من می خوام با آب لوله کشی حمام کنم با آب روان گلبن موفق می شود تا پدرش را راضی کند و او را به حمام می برد. هان با آنیل از بیمارستان مرخص شدند و به هتل رفتن بر روی تیوپ های بادی در استخر در حال استراحت هستند آنیل به هان می‌گه ما هتلو فقط برای یه هفته رزرو کرده بودیم امروز روز آخرش بود یعنی از فردا باید بریم یه جای دیگه؟

هان با کلافگی بهش می‌گه ای بابا پس چرا اینجا رو نخریدیم؟ پس بیا یه کاری کنیم امشب یه مهمونی بگیریم آنیل هم موافقت می کنه و می گه ولی به شرط اینکه مو فرفری ها و کسانی که نوشابه نمی خورند را به مهمونی راه ندیم. هان هم قبول میکنه و به خوشگذرونیشون ادامه میدن. حکمت خان در حمام به گلبن میگه خیلی گرسنمه امشب میرم خونه ممدوح تا از غذاهای اوکشان بخورم گلبن با نگرانی بهش میگه اگه آبجی بفهمه خیلی عصبی میشه ول کن بابا حکمت حرف خودش را می زند و نظرش تغییر نمیکنه گلبن بهش میگه باشه بابا ولی آبجی از این ماجرا چیزی نفهمه و وقتی رفتی اونجا درباره اینجی باهاشون حرف نزن حکمت بهش میگه بالاخره آدرس اینجی را از ممدوح میگیرم و میرم دنبالش برمیگردونمش اینجوری هان هم برمیگرده هان با انیل در حال شطرنج بازی کردن هستند اسد به اونجا می آید و آنیل به هان میگه دوستت ما رو اینجا هم پیدا کرد.

اسد از هان میخواد تا برگرده به شرکت و بهش میگه تو قصد نداری برگردی سرکارت؟ هان بهش میگه باید کت و شلوار بپوشم ولی من اینجوری راحتم درضمن تو داری به خوبی به همه کارها میرسی از پسش بر اومدی خودت بگردون شرکتو. ‏اسد از آنیل میخواد تا آنها را تنها بزاره اسد به هان میگه وضعیت خونتون خیلی خوب نیست وسواس خواهرت خیلی بیشتر شده اونا بهت احتیاج دارن هان با شنیدنش متاثر میشه و به هم میریزه اما ظاهرش را حفظ می‌کند و با عوض کردن موضوعی خاص حواسشو پرت میکند. اسد به هان میگه می خوام یک بار دیگه از گلبن خواستگاری کنم هان تو فکر فرو میره و در آخر بهش میگه خیلی خوبه. مبارک باشه گلبن جشن تو باغو دوست داره بزارین مراسمتونو واسه تابستون و اونجا رو ترک میکنه اسد با ناراحتی به رفتنش نگاه میکند…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا