خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۱۵ سریال ترکی رامو
نجو میره پیش حنیف و میگه چیشد پس؟ تو که گفتی بز انداختی تو کانال! حنیف میگه آره انداختم، نجو میگه ولی اون هنوز زنده ست پیش رامو اینا بودم اونا گفتن پیداش کردن! حنیف میگه اونو ول کن چون اگه زنده ام باشه دیگه نمیتونه خودشو جمع و جور کنه، بحث بحثه رامو و سلیمانه خیلی دارن درباره جیحان کنکاش میکنن یه مدت زیاد آفتابی نشو و جلوی دهنتم بگیر. رامو میره پیش فیدان که او میگه بالاخره موفق شدی آره؟ همه جا پر کردی؟ رامو میگه آره فیدان میگه بهتر هم میشه وضعیت ولی اگه گیر احساساتت نیوفتی! رامو میگه سیبل به من ضرر نمیرسونه ولی اون جیحان برمیگرده برای جون تک تکمون منتظر یه جنگ باشین. بز به می خانه رفته و شروع میکنه به خوردن نوشیدنی. نجو به اتاقش برمیگرده که فاتوش میپرسه چی میخوای؟ نجو میگه هیچی میخوام برم بیرون فاتوش باهاش کل کل میکنه و میگه من مثل اون دخترهای دور و برت نیستما نجو میگه نترس التماسم کنی بهت دست نمیزنم! سپس به دیوار میچسبونتش و میگه بهت گفتم اسم اون عوضیو اینجا به زبونت نیار فکر نکنم بخوای اون روی منو ببینی! سپس میگه شب نمیام و میره. رامو میره سراغ بز، بز میگه رو من دیگه حساب نکن مگه نمیبینی دنیا روم آوار شده! رامو میزو بهم میزنه و بیرون میبرتش و میگه بس کن!
سپس بعد از کمی دعوا کردنش میگه تا فردا صبح وقت داری خودتو جمع و جور کنی، فردا یا با منی یا تنها! و میره. سیبل فردای آن روز وارد اون راه مخفی میشه و میره تا ببینه به کجا میرسه. او از تونل خارج میشه و به بیرون از خونه میرسه. او سریعا به مادرش زنگ میزنه و خبر میده، نسلیهان سریع به حنیف زنگ میزنه و خبر میده سیبل تونلو پیدا کرده. او به خانه برمیگرده تا کسی چیزی نفهمه، او از دور میز صبحانه ای که همه دورش جمعن را میبینه اسماعیل هم او را صدا میزنه و با سیبل میره سر میز. سیبل سر میز به رامو میگه میخواد بره پیش مادرش رامو میگه باشه یه چیزی بخور خودم میبرمت. حنیف با جیحان قرار میزاره و بهش میگه گفتم رامو دست کم نگیر از اونجا نیا بیرون! جیحان میگه رامو کیه بابا! هی رامو رامو! بگو کی میریم اونجا؟ حنیف میگه سیبل میبرتت به اون تونل. رامو با سیبل به طرف خانه سلیمان راهی میشه سیبل وقتی میرسه میره به اتاق مادرش و بغلش میکنه و میگه امشب همه چیز تموم میشه فردا تو خونه خودمم اینجام!
سلیمان با رامو حرف میزنه و بهش برگه ای میده و میگه امضاء کن رامو میگه این جیه؟ سلیمان میگه پمپ بنزین به صورت قانونی، رامو عکسهایی از قرار حنیف با جیحان گرفته و روی میز میزاره و میگه گفته بودین اگه مدرک داشتم بیام حرف بزنم بیا اینم مدرک! سپس بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره. سلیمان با نسلیهان و نجو حرف میزنه و میگه خبر دارن از همکاری حنیف با جیحان یا نه اونا زیر بار نمیرن که سلیمان با نجو تنهایی حرف میزنه و او از نقشه شب بهشون میگه سلیمان کلافه میشه. شب جیحان با آدم هاش به تونل میرسن و به سیبل پیام میده که ما رسیدیم درو باز کن. سیبل به پشت بام پیش رامو میره و با دیدن رامو به جیحان پیام میده که اومدنتون کنسله برین جیحان عصبی میشه و میگه من گفتم به حنیف که با زنها نمیشه کار کرد! سیبل از رامو اجازه میگیره که کنارش بشینه. فیدان با یاقوز قرار میزاره و ازش عذرخواهی میکنه واسه رفتن به اتاقش و باهم حرف میزنن. جیحان و آدم هاش سعی میکنن در تونلو باز کنن. سیبل به رامو میگه وقتی برگشتیم به حرفات گوش کردم آره خبر داشتم ولی از اینکه میخوان بیان اینجا نه! سپس میگه که جیحان با افرادش الان کنار رودخانه هستن تا از تونل بیان رامو میگه چجوری فهمیدی تونلو؟ سیبل میگه نترس درو بستم نمیتونن بیان کنسل کردم پشیمون شدم. رامو میگه چرا؟ سیبل میگه چون راست گفتی بین من و تو این موضوع و بغلش میکنه و بهش شلیک میکنه. رامو رو زمین میشینه و سیبل هم گریه میکنه و بغلش میکنه. جیحان و آدم هاش موفق میشن درو باز کنن و به داخل تونل میرن….