خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۱۶ سریال ترکی رامو
سیبل رامو را بغل کرده و با گریه میگه تو باعث این کار شدی که من به کسی که عاشقشم چاقو بزنم! رامو میگه تازه شدیم مثل هم منم به کسی که بابامو کشته بود شلیک کردم سیبل گریه میکنه و بعد از چند دقیقه رامو ازش میخواد از اونجا بره سیبل میگه چرا تو این وضعیتم داری از من محافظت میکنی؟ رامو ازش میخواد از اونجا بره تا کسی ندیدتش. بعد از رفتن سیبل، عمو اسماعیل میبینه که سیبل داره میره و پیش رامو تو بالا پشت بوم میره که میبینه چاقو خورده و حالش بده اسماعیل سراغش میره که همان موقع جیحان و آدم هاش وارد حیاط خانه شدن اسماعیل حسن و بقیه را صدا میزنه تا کمک بیارن و به آمبولانس زنگ بزنن. با دیدن جیحان باهمدیگه درگیر میشن. جیحان و ۳ نفر از افرادش به بالا پشت بوم میرن و حمله میکنن و اسماعیل تیر میخوره. رامو سریعا اسلحه اش را برمیداره و با اینکه عمویش را صدا میزنه با اونا درگیر میشه. بز وقتی سیبل داره از اونجا میره را میبینه و میگه خیر باشه چخبره؟ کجا؟ همان موقع صدای تیراندازی میشنوه که بز سریعا به طرف خانه رامو می دود. سیبل از محله دور شده و از دور به ساختمان خانه رامو نگاه میکنه که یه نفر از پشت سر رو سرش اسلحه میزاره.
بز با یکسری از افراد به اونجا میرسه و به کمک اهالی خانه میرن. درگیری ادامه پیدا میکنه و در آخر جیحان از اونجا فرار میکنه. فردای آن روز آمبولانس به اونجا اومده و زخمی هارو از اونجا میبره. حنیف با فردی به اسم شوکت قرار میزاره و میگه که برو رامو را پیدا کن جیحان میگه زخمیه اگه نمرده کارشو تموم کن. او بین اهالی محله میره ولی خبری از رامو نیست و کسی نمیدونه کجاست. سپس به بیمارستان میره و سراغ رامو را میگیره که یه نفر شک میکنه و دنبالش میکنه که گیرش میندازه. از آدم های یاقوز آنها را میبینه و به آدم رامو میگه بره خودش پیگیری میکنه سپس تهدیدش میکنه اگه بهش نگه آدم کیه با اسلحه خودش اونو میکشه. فاتوش به جاویدان زنگ میزنه و او همه جزو میگه فاتوش حاضر میشه میره سمت محله اش. سلیمان به نسلیهان و نجو میگه دعا کنین رامو کشته شده باشه وگرنه من میدونم با شماها. یاقوز به بیمارستان خصوصی خودش میره، او تو اتاق رامو میره که بز بالاسرشه. یاقوز بهش میگه خیالت راحت خوب میشه زخم های بدتر دیدم زنده موندن. حنیف به خانه سلیمان رفته که او با دیدنش میگه خوب؟ نجو به حنیف میگه بگو بابابزرگم همه چیزو میدونه.
حنیف میگه رامو زخمی شده و کسی ازش خبر نداره نمیدونیم زنده ست یا مرده اسماعیل و چند دفتر دیگه مردن و زخمی هم داشتن همان موقع یاقوز زنگ میزنه به سلیمان که سلیمان میگه بیا صاحبش زنگ زد الان چی بگم! آنها باهم قرار میزارن. اونجا شوکت را میارن و یاقوز ازش میپرسه خوب معرفی کن خودتو شوکت خودشو معرفی میکنه و میگه که آدم حنیف بوده و او ازش خواست تا رامو را بکشه سپس آدم های یاقوز شوکت را میکشن سپس یاقوز به سلیمان و آلپتای اسم سه نفر را میگه که حنیف، جیحان هم توشون هست و میگه اینارو بکشین سریعا و میره. حسن با دوعان و شاهین رفتن لب رودخانه و میبینن که تونل را منفجر کردن حسن میگه کسی اینجارو نمیدونست که! دوعان میگه من میدونم کار کی بوده سپس به سرعت به خانه میره و وقتی میبینه سیبل خانه نیست میگه کار اون بوده اون راه تونلو به جیحان نشون داده و با عصبانیت میره….