خلاصه داستان قسمت ۱۹۵ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۹۵ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۹۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۹۵ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۹۵ سریال ترکی خواهران و برادران

عمر به امل دوچرخه یاد داده و امل ازش میخواد بزاره تا سوپر مارکت تنهایی بره و بیاد عمر میگه نه امل میگه حداقل تا نونوایی برم اون نزدیکه عمر قبول میکنه و میگه پس نون هم بگیره و بعد از رفتنش به خودش میگه تنهات نمیزارم دنبالت میام و میخواد بره که صرب جلوشو میگیره و به خاطر کاری که صبح تو مدرسه کرده بود و انداخته بودنش تو سطل آشغال با دوتا از دوستاش پیشش رفتن و شروع میکنن به کتک زدنش در آخر میندازنش کنار آشغال ها و باهاش سلفی میگیره. آنها با خوشحالی از اونجا میرن که تو خیابون با امل تصادف میکنه. صرب شوکه میشه و از ماشین پیاده میشه و میره سراغ بچه ای که رو زمین افتاده و میخواد ببینه زنده ست یا نه که دوستاش میرن جلوشو میگیرن و میگن اگه مرده باشه اثر انگشتت میمونه روش و ازش میخوان تا از اونجا برن. صرب باهاشون دعوا میکنه و میگه این خیلی کوچیکه یعنی بهش کمک نکنیم؟ آنها اونو به زور سوار ماشین میکنن و میگن که از اونجا برن. عمر به هوش میاد و وقتی یادش میاد چیشده به خودش میگه به حسابت میرسم صرب! سپس یاد امل می افته و به طرف نانوایی میره. او تو مسیر امل را میبینه که رو زمین افتاده و همه دورشن عمر از ترس داد میزنه و به طرف امل میره. او را در آغوش میگیره و شروع میکنه به صدا زدنش و میگه پس این آمبولانس چیشد؟ او شروع میکنه از امل عذرخواهی کردن امل در حالیکه چشماش بسته ست به عمر میگه داداش و صداش میزنه عمر خیالش راحت میشه که به هوش اومده. آمبولانس از راه میرسه و امل را به بیمارستان میبره عمر هم همراهش میره.

صرب با آشفته‌گی به خانه میره که احمد وقتی میبینه ماشین جلوش داغون شده میره پیشش و میگه چیشده؟ صرب نمیتونه دیگه پنهان کنه با بغض میگه که من به یه بچه زدم احمد شوکه میشه و شوال با یاسمین به اونجا میرن و میگن چی؟ صرب واسشون توضیح میده که چیشده. شنگول کارشون تموم شده و آیبیکه با شمردن پول ها بهشون میگه با ۶ ساعت کار ۷۰۰ لیر درآوردیم! آنها حسابی خوشحال میشن و اوگولجان میگه همینجوری ادامه بدیم به زودی رستوران های زنجیره ای کتلت شنگول را میزنیم شنگول میگه سه تا ساندویچ درست کردم و به اوگولجان میگه که بره بده به اورهان اینا که اگه هوس کردن بخورن تا چشمشون نزنن. آسیه به بیمارستان میاد و به عمر میگه چیشده؟ عمر میگه نمیدونم ولی حالش خوب بود باهام حرف زدن داشتیم میومدیم دکتر میاد و میگه خیالتون راحت خواهرتون حالش خوبه چیزی نشده فقط دستش شکسته از دوتا واسش گچ گرفتیم یه ام آر آی هم از سرش بگیریم خیالمون راحت بشه بعد میتونین ببرینش انها خیالشون راحت میشه. صرب و احمد در حال گشتن تو بیمارستان ها هستن تا ببینن کسی بچه را برده به اونجاها تا از حالش باخبر بشن یا نه اوگولجان و آیبیکه به بیمارستان میرن و با دیدن امل ماجرارو میپرسن و خدارو شکر میکنن که اتفاقی واسش نیوفتاده تو حیاط بیمارستان صرب و احمد آنها را میبینن که صرب میگه فکر کنم با خواهر عمر تصادف کرده بودم!

احمد با کلافگی میگه تو این دنیا آدم قحط بود با خواهر عمر تصادف کنی؟ سپس ازش میپرسه اونجا چیکار میکردی؟ صرب میگه رفتم به حساب عمر برسم احمد کلافه میشه و میگه آفرین سپس ازش میخواد عکسی که گرفته بوده را پاک کنه تا ردی ازش به جا نمونه. فردای آن روز لیلا از تولگا میخواد تا حاضر بشه که مدرسه شون دیر نشه اما تولگا میگه نمیخوام بیام و قصد داره ترک تحصیل کنه لیلا سعی میکنه منصرفش کنه که تولگا یهو عصبی میشه و از کنترل خارج میشه و سرش داد میزنه لیلا میترسه که تولگا ازش عذرخواهی میکنه. تو مدرسه اوگولجان از لیلا میپرسه که چرا ناراحته لیلا میگه که تولگا میخواد ترک تحصیل کنه آنها ناراحت میشن و برک دوباره شروع میکنه به تولگا تیکه انداختن که لیلالبلا کوره در میره و باهاش دعوا میکنه اوگولجان میگه بهتر نیست به خودت بیای و بیشتر از این خودتو از چشم خواهرم نندازی؟ برک با ناراحتی میگه بازم من مقصرم؟ آیبیکه میگه حتما مشکل از توعه که با همه چیز درگیری! و از اونجا میره. دوروک پیش اونا میره و میپرسه که آسیه و عمر کجان؟ آنها ماجرای دیشبو بهش میگن که رفتن دنبال راننده ای که با امل تصادف کرده. یاسمین و صرب که از اونجا در حال رد شدنن به کلاس میرن که یاسمین از صرب میخواد تا به خودش مسلط باشه که کسی چیزی نفهمه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا