خلاصه داستان قسمت ۲۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۲۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۲۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران

شوال تو انباری دعا میکنه و به خودش میگه تروخدا یکی منو از اینجا بیاره بیرون نمیخوام اینجا بمیرم! و گریه میکنه و یاد سوگی میوفته که اونجا بود. افرا و آسیه بیرون میان و خودشونو دوستای زهرا معرفی میکنن. وقتی میخوان برن داخل اتاق بهش میگن نه الان نه! داره لباس میپوشه بزارین آماده شد بعد میاد بیرون که ببینینش آنها قبول میکنن سپس افرا و آسیه به بهونه عوض کردن لباس هاشون از اونجا میرن. تو مسیر آسیه به دوروک زنگ میزنه تا ببینه چیشد نوبتشون شده یا نه دوروک میگه هنوز نه نشده ۱۵دقیفه دیگه نوبتمون میشه. عمر از اونجا میخواد رد بشه که آسیه را میبینه و میره پیشش و میگه میتونیم باهم حرف بزنیم؟ افرا به بهونه کار داشتن میره، عمر ازش معذرت خواهی میکنه و میگه که ببخشید باور نکردم حرفتو و واسش تعریف میکنه که چجوری فهمیده آسیه جا میخوره و میگه یعنی الان انداختیش تو انباری؟ پس تو چه فرقی باهاش داری؟ سپس به اصرار آسیه میرن خونه احمد و دنبال کلید انباری میگردن تا بیرون بیارنش. همان موقع احمد و بچه هاش برمیگردن داخل خونه که احمد با دیدن عمر و آسیه تو حیاط میگه اینا اینجا چیکار میکنن؟! سپس همگی تو حیاط میان و عمر اونجا میگه که شوال چیکار کرده احمد شوکه میشه و از یاسمین میپرسه که حقیقت داره یا نه؟

یاسمین به شوال میگه بسه دیگه مامان حقیقتو بگیم تموم بشه! شوال با کلافگی چشماشو میبنده که احمد رو به شوال میگه تو چیکار کردی؟ او باهاش دعوا میکنه که شوال میگه اون فقط چند روز مهمون من بود! عمر عصبی میشه و میگه هنوز داره میگه مهمون! میرم پیش پلیس ببینم نظر اونا به مهمون نوازیتون چیه و با آسیه میره. تولگا و زهرا باهمدیگه عقد کردن و به خانه تولگا اینا میرن اونجا تولگا اتاق زهرا و بهار را نشون میده و زهرا ازش به خاطر همه چیز تشکر میکنه. اوگولجان برای مسخره بازی به زهرا زن داداش میگه و همه ازش میخوان تا ساکت بشه. احمد با شوال دعوا میکنه و میگه تو چجوری تونستی همچین کاری کنی؟ اون مامان من بود! و باهاش دعوا میکنه و در آخر میگه دیگه تموم شد نمیخوام دیگه تو زندگیم باشی! همگی شوکه میشن و شوال گریه میکنه. پلیس به اونجا میاد که صرب و یاسمین از احمد میخوان تا یه کاری کنه یاسمین ازش خواهش میکنه تا اونارو ببخشه و نزاره برن زندان احمد وقتی شوال میخواد بره در را باز کنه بهش میگه وایسا خودم میرم و به یاسمین میگه هرچی پرسیدن میگی نمیدونم.

آنها به دم در میرن که مامان ها میگن از یاسمین و شوال ییلماز شکایت شده باید برن کلانتری تا مشخص بشه ماجرا چیه همگی راهی میشن. اونجا عمر و آسیه با دیدن آنها عمر میگه آهان اومدین خوبه! سپس میرن به داخل اتاق و جلوی دادستان ازشون بازجویی میکنن شوال میگه که من هیچ کارون از این اظهاراتشو قبول ندارم و اصلا  نکردم عمر عصبی میشه و میگه تو خودت اعتراف کردی! سپس از یاسمین میخواد تا اون حرف بزنه اما یاسمین بعد از کمی مکث میگه من از چیزی خبر ندارم آنها به خاطر نبود هیچ مدرکی آزاد میشن و میرن. عمر عصبی میشه و شوال به عمر میگه بهتره دست از سر ما برداری چون زورت به ما نمیرسه! عمر به یاسمین میگه حیف همه ی وقت هایی که آبجی صدات کردم! جلوی در کلانتری احمد میره پیش عمر و میگه من به زودی ازش جدا میشم عمر میگه به من چه ربطی داره! اون الان آزاد داره میگرده! باعث مرگ مادرت شده متوجهی؟! احمد میگه به خاطر بچه هام این کارو کردم ازت میخوام درکم کنی! سپس از اونجا میره که عمر میگه دوست دارم ببینم چجوری میری سر مزارش!…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا