خلاصه داستان قسمت ۲۹۴ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۹۴ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۲۹۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۹۴ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۲۹۴ سریال ترکی خواهران و برادران

مراسم خاکسپاری دوروک برپا شده و همگی سرخاک هستن و با گریه دفنش میکنن. آسیه از حال بد تو بیمارستانه و آرامبخش بهش زدن. سوزان و آیلا نباهت را از اونجا میبرن، همگی میرن و آکیف تنهایی بالاسر قبر دوروک میشینه و گریه میکنه. بعد از مراسم سوسن پیش عمر میره و میخواد باهاش حرف بزنه که عمر بهش اعتنایی نمیکنه. آسیه تا میشنوه شنگول با تلفن حرف میزنه و میگه دوروکو دفن کردین؟ چشماشو باز میکنه و شروع میکنه به گریه کردن. شنگول میره پرستارو صدا بزنه که به هوش اومده. آسیه از فرصت استفاده میکنه و از اونجا میره او مدام دوروک را به خاطر میاره و گریه میکنه شنگول میره به اتاقش که وقتی میبینه نیست استرس میگیره و میره دنبالش میگرده. تولگا فیلم دوروک را درست کرده و داره نگاه میکنه و گریه میکنه که آکیف و نباهت به اونجا میرن و با دیدن فیلم گریه میکنن. آکیف به اتاق کارش میره و از تو گاوصندوق اسلحه ای برمیداره و به سر مزار دوروک میره. او با دوروک درد و دل میکنه و میگه اومدم پسرم فکر کردی تنهات میزارم؟ نه من تنهات نمیزارم هیچجوره نتونستی از این بابای دردسرسازت خلاص بشی ولی دارم میام پیشت و اسلحه را روی سرش میزاره.

آسیه با حال داغونش به قبرستون رفته که اونجا یه ماشین میبینه و با خودش میگه دوروک! و به راهش ادامه میده و دوروکو مدام صدا میزنه، یه پسر اونجا آکیف را میبینه که رو سرش اسلحه گرفته و میره سراغش که اسلحه را از دستش بگیره که همان موقع شلیک میکنه و تیر به کتفش میخوره، اون پسر داد میزنه و به آسیه که اونجا وایساده و شوکه شده میگه چرا وایسادی؟ بیا کمکش کن! و با ماشینش میبرنش به بیمارستان. یه هفته بعد، عمر تو یه نون فروشی کار میکنه. نباهت و آکیف به جای خالی دوروک نگاه میکنن و غصه میخورن. عمر اینا در حال صبحانه خوردنن که آیبیکه واسشون بورک میبره و میگه که خودم پختن. اما عمر باور نمیکنه و میبره بهشون پس میده و میگه ما بورک پورک از شما نمیخوایم و هنوز به خاطر پنهون کاریشون باهاشون حرف نمیزنه و میره. آیلا تو انباری دنبال چیزی میگرده که کیف مادر الیف را اونجا میبینه و جا میخوره و میگه اینو چرا ننداختم دور؟ اینجا چیکار میکنه؟ و میره بندازه سطل آشغال که برک میبینه و میگه چرا موبایلو داره میشکونه؟ چرا با کیف انداخت دور؟ عجیبه باز چه ماجرایی هست! عمر اینا تو ایستگاه اتوبوسن که اوگولجان ازش میپرسه چرا ماجرای کرایه را کش میدن! پولشون اضافه کرده؟ و باهم حرف میزنن تا اورهان و شنگولو ببخشن و کم کم نرم بشن که عمر روش تاثیر نداره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس (فصل ۱) 

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim (فصل ۲)

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا