خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی رامو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال می‌توان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.

قسمت ۳۸ سریال ترکی رامو

جهانگیر آلپای را سر میز غذا میبره و باهاش درباره کوکسال همان پیرمردی که تو زندان هم بند رامو بود حرف میزنه و میگه که کوکسال رفیق جون جونی من بود که چشم بسته بهش اعتماد داشتم و بهش میگه که اونو خودش انداخته تو زندان سپس بعد از گفتن حرفا بهش میگه تو که به کسی اینارو نمیگی؟ آلپای با ترس میگه نه آقا اما جهانگیر اونو میکشه. کوکسال تو سلول با رامو حرف میزنه و میگه هرچی درباره جهانگیر میدونه میگه سپس ادامه میده که وقتی بری بیرون همه چیزو درباره اش میفهمی که چیکار میکنه آدماش کیان جه کارهایی کرده، رامو میگه رفتم بیرون؟ کوکسال میگه عجله نکن عجله کار آدمای ناشیه. رامو و خانواده اش سر میز صبحانه نشسته و بهشون میگه دیگه هرچی جهانگیر میدونه منم میدونم! بعد از کمی حرف زدن از فیدان نظرشو میپرسه که او میگه قبلا میترسیدم الان وحشت زده ام! اونا در حال صحبت کردنن که صبوش مادر رامو یکدفعه میاد و بهشون میگه میخوام یه چیزی بگم انگاری ما تو آدانا نیستیم! همگی میخندن و میگن باز حواس مادربزرگ سرجاش اومد. یاقوز میره پیش دختر جهانگیر و میگه من فهمیدم چجوری رامو اومده بود داخل! با کمک تو، چرا؟ او بهش میگه همین که به جای پدرم اومدی پیش من یعنی هم نظریم و میره.

تانر و پدرش با اعضاء کمیسیون جلسه میزارن و ازشون میخواد درباره کاری باهم همکاری کنن. همان موقع از طرف شخصی ناشناس همزمان برای اونا پیامی میره و تو چند بند چیزهایی که جهانگیر بهشون تو اون جلسه خواهد گفت را نوشته، اونا شوکه شدن جهانگیر میگه کورشاد خیر باشه از وقتی اومدی سرتون تو گوشیه! کورشاد میگه چیزی نیست فقط تو کار یه مشکلی پیش اومده بود. رامو و افرادش به طرف اسکله و کشتی میرن که اونجا یه نفرو به اسم کُنکاپی با افرادش میبینه و میگه اینجا چیکار میکنین؟ اونا میگن اینجا مال ماست تو اینجا چیکار میکنی؟ رامو میگه ما اینجارو از کسی به اسم وهاب خریدیم و باهمدیگه کمی بحث و کل کل میکنن و کنکاپی و افرادش از اونجا میرن. وهاب و کورشاد با یاقوز و جهانگیر و تانر صحبت میکنن و وهاب میگه که اسکله را به رامو دادم البته کاری نمیشه کرد چون خیلی ولگرد اونجا زیاده البته اگه از نظر شما مشکلی باشه پس میگیرم جهانگیر میگه نه هیچ ایرادی نداره از نظر تو چی تانر؟ او میگه نه چرا مشکلی باشه! خیلیم خوبه. سیبل با فرمانده قرار میزاره و با عصبانیت میگه چرا بهم نگفتین رامو آزاد شده! سپس بهش میگه که امشب تو اسکله معامله دارن و آدرس رامو را از فرمانده میگیره.

او به اونجا میره که رامو بهش میگه از اینجا برو نمیخوام ببینمت سیبل بهش میگه میخوان بکشنت و تصادف جلوه بدن تانر آدم اجیر کرده حواست باشه. حسن اطلاع میده تانر اومده سیبل پنهان میشه و تانر واسه رامو کمی کری میخونه و در آخر از اونجا میره. پیامی برای رامو میاد از یه پیام که بهش آدرس داده و گفته بیا اینجا باهم حرف بزنیم سیبل. این پیام که از طرف تانر بوده به آدمش میگه حواست باشه داره میاد. رامو به اونجا میره که مردی خودشو به علیه بودن زده و ازش میخواد که چمدونارو کمک کنه به داخل ببرن رامو متوجه میشه که نقشه ست و کولری که قرار بود بیوفته رو سر رامو میوفته بین اونا، رامو با اون مرد درگیر میشه و میکشتش. تانر پیش پدرش میره که بهش میگن معامله لو رفته و پلیس فهمیده جهانگیر میگه باید بفهمیم کار کی بوده و معامله امشبو کنسل می کنیم تانر عصبی میشه که وقتی دستیار آدمش بهش زنگ میزنه و خبر میده که اون مرده و موفق نشدن تانر عصبی میشه و به پدرش میگه معامله را انجام میدیم ولی میندازیم گردن رامو به واسطه وهاب اونا تو فکر فرو میرن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی رامو + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا